چجوری میشود در زمانهای که کسی حوصله نمیکند بیشتر از چند خط، آن هم روی صفحه کوچک همراه، چیز بخواند، مردم را ترغیب کرد که یک کتاب "خستهکننده" بخوانند! حالا ما تلاش خودمان را میکنیم، شاید موثر افتاد.
در فهرست ماهانه اسفندماه سال 1391 کتاب را معرفیاش کردم. با انتشار فهرست چند نفری هم کتاب را سفارش دادند. اما همان وقت خودم داشتم میخواندمش و وقتی که تمام شد، دیدم که کتاب "سنگینتر" از آن است که با چند جمله معرفی من در آن فهرست، سفارشدهندگان متوجه موضوع بشوند و "دانسته" آن را درخواست کنند. راستش ترسیدم که وقتی کتاب به دستشان میرسد و خواندن آن را شروع میکنند، فکر کنند که "گول خوردهاند" و این کتابفروش زبانباز با نور انداختن روی ویژگیهای خاصی از کتاب، که لزوما ویژگیهای اصلی آن نیست، گنجشک را رنگ کرده و به اسم قناری فروخته! بنابراین ارسال سفارشها را متوقف کردم و فرستادن کتاب برای درخواستکنندگان را به "ارائه توضیحات بیشتر" درباره کتاب موکول کردم.
اما از آن موقع به بعد ارائه توضیحات بیشتر "نشد و نشد" تا امروز که یکی دو ماه تا انتهای سال 1394 فاصله داریم. طنز تلخ داستان اینکه بعد از گذشت این مدت کتاب هنوز موجود است و تیراژ 500 نسخهای آن هم کامل به فروش نرفته است.
اما مگر "اسماعیل" درباره چیست که من اینقدر درباره آن احتیاط به خرج میدهم:
داستان از این قرار است: "نویسندهای میانسال و سرخورده در روزنامه آگهیای میبیند با این مضمون که "معلمی در جستجو شاگردی با اشتیاق جدی به نجات جهان. لطفا حضوری درخواست دهید." نویسنده که در جوانی آرمانگرا بوده و هرقدر سناش بالاتر رفته به پوچ بودن آن آرمانها بیشتر اعتقاد پیدا کرده، تصمیم میگیرد به آگهیدهنده مراجعه کند و ته و توی ماجرای "نجات جهان" را دربیاورد.
او وقتی به نشانی داده شده در آگهی مراجعه میکند با گوریلی مواجه میشود که میتواند با او صحبت کند. نام گوریل "اسماعیل" است و میتواند به روشی ذهنی (تلهپاتی) با آدمها سخن بگوید. "اسماعیل" به نویسنده پیشنهاد میکند تا پای صحبت او بنشیند تا راه نجات جهان را به او بیاموزد و ... داستان به این ترتیب آغاز میشود."
اینکه نوشتم کتاب خستهکننده است، به این خاطر است که "حجم عمده کتاب از گفتوگوهای فلسفی میان گوریل و انسان به شیوه جمهور افلاطون تشکیل شده است." ضمنا معلم (گوریل) به دفعات موضوعهای مورد نظرش را برای شاگرد (انسان) تکرار میکند (در هنگام خواندن کتاب خندهام میگرفت و فکر میکردم این روش اعلام این گزاره از سوی گوریل/نویسنده اصلی کتاب به شاگرد/خواننده کتاب است که "تو آنقدر نفهمی که باید همه چیز را بارها برایت تکرار کرد!")
کتاب/گوریل در بررسی خود درباره این موضوع که "چگونه کار بشر به اینجا کشید" بازه زمانی گستردهای از ابتدای پیدایش انسان تا امروز را مرور میکند. نسخهای که "گوریل" برای نجات انسان میپیچد، البته فرضی و آزمایش نشده است. و خواننده برای فهمیدن آن باید همچون شاگردان افلاطون مسیر درسهایی را که گوریل برایش ارائه میکند تاب بیاورد و در میانه راه خسته نشود! اما به عنوان یک طرفدار موضوعات "علمی-تخیلی" باید بگویم که اگر تاب بیاورید و جور "استاد" را بکشید، میبینید که راهحل پیشنهادی گوریل بسیار قابل تامل است!
حالا چرا اصرار دارم که چنین کتابی باید خوانده شود؟
راستش مدتهاست که میخواهم اعلام کنم به این نتیجه رسیدهام تنها علت خواندن یک کتاب "لذت بردن" نیست. همین روزها سالگرد یازدهمین سال شروع به فعالیت جیرهکتاب است. پس بد نیست که بگویم در ابتدا که این کار را شروع کردم، فرض و تصورم این بود که میخواهم "لذت مطالعه و کتاب خواندن" را به دیگران (مخصوصا آن دیگرانی که معمولا کتاب نمیخوانند) بچشانم. هنوز هم البته هدف اصلی و "استراتژیک" جیرهکتاب همین است. اما در طول سالیان با مرور بازخوردها و برخوردهای مشترکین مختلف با کتابهای جورواجور به این نتیجه رسیدم که حتما جایی باید اعلام کنم که آدمی لزوما همهی کتابهایی را که در طول عمرش میخواند برای "لذت بردن" نمیخواند. خیلی عوامل و دلایل دیگر هم وجود دارند که ممکن است بخاطر آنها لازم باشد کتابی را بخوانیم، حتی اگر از خواندن آن لذت نبریم.
این "دلیل دیگر" برای من درباره "اسماعیل"، تاثیری است که کتاب با نشان دادن هیبت انسان بر روی زمین بر خواننده میگذارد. "اسماعیل" را میتوان به نوعی یک "داستان محیطزیستی" به حساب آورد. اعلام جرمی از سوی یک گوریل نسبت به همهی انسانها (حرف حساب گوریل این است که آخر مگر شما انسانها کی هستید که به خود اجازه میدهید اینجوری به سیارهای که ما هم ساکن آن هستیم، گند بزنید!) به همین خاطر آن هیبت کذا که عرض کردم، بسیار هیبت کریهی است. هم به دلیل آنکه نویسنده/گوریل اینگونه تصویرش میکند و هم به دلیل اینکه خواننده هم موقع خواندن قبولش میکند (یعنی این روزها آنقدر ماجرا شور شده که دیگر نمیشود کتمانش کرد). هوشمندی نویسنده اما این بوده که با تصویر کردن این کراهت در پهنهی وسیعی به گستردگی تاریخ بشر، عظمت فاجعه را بصورتی تکاندهنده مینمایاند. همان تکاندهندگی که وقتی مطلبی درباره فضا و گستردگیاش میخوانیم باعث میشود بهمان احساس حقارت دست دهد و چند روزی نسبت به آتش و دودی که اینور و آنور و در این منطقه و آن میانه برقرار است، پوزخند بزنیم و پیش خودمان بگوییم "آخر اینها دارند سر چی میجنگند؟!"
این "تکان خوردن کیهانی" بالاخره بعد از چند روز برطرف میشود و ما هم میشویم مثل بقیه، با همان اولویتها و تعصبهای معمول. اما تجربه نشان داده که تکرار این "زلزلههای عقیدتی" ممکن است تاثیراتی درازمدت هم بر بعضی بگذارد. من از آن گروهی هستم که فکر میکنم این تاثیرات درازمدت مثبت هستند و میتوانند یکی از فواید خواندن کتابهایی باشند که از آنها لذت نمیبریم.
اینکه اصلا این روزها یاد "اسماعیل" افتادم به این خاطر بود که میخواستم آن را در جایی به عنوان "کتاب نوجوان" معرفی کنم. البته میدانستم که اگر هر قدر لازم باشد برای ترغیب "آدمبزرگها" به خواندن کتاب انرژی مصرف کنم، ده برابرش را باید برای "فروختن" کتاب به نوجوانها به کار گیرم. در آنجا اما نوشتم که: "... کتاب از آن آثار "لبمرزی" است که به نظرم میتواند موجب عبور نوجوان از ادبیات مخصوص به خودش به ادبیات بزرگسالانه بشود" و کمی بعدتر به اینجا رسیدم که: "... اگر قبول داشته باشیم زمان جوانه زدن "آرمانگرایی" در آدمی در سنین نوجوانی است، خواندن "اسماعیل" میتواند "آرمانگرایی نوجوانانه" را به میزان زیادی "چکشکاری" کند!"
حالا نمیدانم با این همه زبان ریختن بالاخره موفق شدم چند نفر از شما را به خواندن "اسماعیل" تشویق کنم یا نه!
نویسنده: دانیل کوئین
ترجمه: امید شمس
ناشر: کتابسرای میردشتی
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 62500 تومان 56500 تومان
تعداد صفحات: 312 صفحه
شابک: 978-600-119-481-8