"سهم من" شاهکار است یا چرند؟!

    امتياز داده شده به اين مطلب:
    ( 1 نفر به اين مطلب امتياز داده است )

    "سهم من" بی‌تردید از آن کتابهایی است که وقتی آدم شروع به خواندن آن می‌کند دیگر نمی‌تواند زمینش بگذارد. در چنین مواقعی همه امور عالم باید موقتا متوقف شوند تا ببینیم "بعدش چی میشه!" و اوضاع به حالت عادی برنمی‌گردد مگر اینکه بالاخره به خوشی و میمنت به صفحه آخر کتاب برسیم و تمامش کنیم و نفس راحتی بکشیم که "آخیش، تمام شد!"

    البته این خاصیت به خودی خود دلیل آن نمی‌شود که کتابی "شاهکار" به حساب بیاید. از طرف دیگر، باید اعتراف کنم که اغلب شاهکارهای ادبی دنیا فاقد این درجه از چسبندگی هستند! شاهکارها اغلب کششی اینچنین "فلج‌کننده" ندارند. با وجود اینکه کشش و جذابیت مطمئنا یکی از خواص و ویژگی‌های یک اثر ماندگار ادبی به حساب می‌آید، کمتر پیش می‌آید که در مورد یک "شاهکار" این ویژگی با فاصله بسیاری از دیگر خصوصیات لازم، آنها که در مجموع یک اثر را به یک شاهکار تبدیل می‌کنند، به عنوان اولین خصوصیت یک کتاب مطرح باشد. ولی خب در مورد "سهم من" این همه ماجرا نیست!


    مهم‌ترین نکته‌ای که در هنگام خواندن کتاب اغلب بهش فکر می‌کردم این بود که "واقعا چقدر در این سال‌ها اتفاق بر ما گذشته است!!"
    دنبال کردن زنجیره نفس‌بر وقایع کتاب که از کمی قبل از انقلاب شروع می‌شود و با روایت وقوع انقلاب، ناآرامی‌های بعدی آن، پاکسازی‌ها، جنگ، درگیری‌های گروهک‌ها و گروه‌های سیاسی و ... ادامه پیدا می‌کند ناخودآگاه من را که معاصر همه این اتفاقات بوده‌ام به این فکر فرو می‌برد که این میزان "هیجان" چقدر بیشتر از حد استانداردهای جهانی است! احتمالا از خصوصیات زندگی است که "زیستن" روزانه این تلاطمات را عادی می‌کند. اما وقتی همین اتفاقات را ورق به ورق می‌خوانی و جلو می‌روی و مداوم به خودت یادآوری می‌کنی که "یادته؟!" وسط‌های کتاب متوجه می‌شوی که این فقط یک داستان عامه‌پسند هیجان‌انگیز نیست که نوشته شده تا تو چند تا آخر هفته (شاید هم چند آخر شب!) زیر آفتاب یا کنار بخاری دستت بگیری و بخوانی و لذت ببری. این داستان روزگاری است که بر ما گذشته و ... کیست که بخواهد حکم کند خوب بوده یا بد (احتمالا هرکسی باید خودش برای خودش حکم کند)، اما همین قدر هست که همه قبول داریم که "نفس‌بر" بوده است.

    بعضی از خوانندگان کتاب ممکن است حجم اتفاقات و وقایعی را که در داستان رخ می‌دهد غیرواقعی بدانند ("مگر می‌شود اینقدر بلا سر یک آدم بیاید!") برای من اما پیدا کردن نمونه‌هایی واقعی که اگر نه بیشتر از قهرمان "سهم من" اما دست‌کم به همان اندازه زندگی‌شان دستخوش تلاطم و ناملایمات بوده در دور و برم آنقدر سخت نیست. شاید تنها تفاوتش در این است که از قرار "زندگی کردن" این ماجراها به اندازه روایت کردنش عجیب و غیرقابل‌باور نمی‌نماید.


    اگر بخواهم ایرادی از "سهم من" بگیرم، به نظرم باید این باشد که داستان به مقدار زیادی "عجولانه" است! خصوصیتی که شاید باز به حجم زیاد وقایع و اتفاقاتی که در طول کتاب رخ می‌دهد مربوط باشد.
    شاید کمی روداری باشد (!!) اما هر وقت به "سهم من" فکر می‌کنم بی‌اختیار با "جنگ و صلح" مقایسه‌اش می‌کنم. به نظر من دوره زمانی که وقایع "سهم من" در آن می‌گذرد و بستر داستانی‌اش به خوبی این قابلیت را داشته‌اند که به یک "جنگ و صلح" برای ادبیات ما تبدیل شوند. مشکل اینجاست که کتاب فاقد پرداختی در حد و اندازه‌های رمانی چون "جنگ و صلح" است.

    نه، اشتباه نکنید، آنقدر پرتوقع نیستم که از یک نویسنده غیرحرفه‌ای انتظار داشته باشم که در اثر اول یا دومش یک "جنگ و صلح" بیافریند. اما معتقدم نویسنده با الگوبرداری مشابهی می‌توانست از ضرباهنگ نفس‌گیر کتاب بکاهد (که نمی‌دانم این مطلوب است یا نه) و در نتیجه مقادیری از این "احساس ادا نشدن حق مطلب هر واقعه به اندازه اهمیتی که برای ما معاصرینش داشته است" (اختصارا اسمش را گذاشته‌ام "عجولانه بودن"!) بکاهد.

    مثلا من ترجیح می‌دادم که به جای ساختار و پرداخت فعلی داستان که همه چیز حول قهرمان اصلی داستان می‌گذرد (و اصطلاحا "دوربین همواره همراه اوست!")، مشابه "جنگ و صلح"، داستان به تناوب به سراغ قهرمان‌های مختلف برود و ماجرا را از دید آنها تعریف کند. با این روش احتمالا می‌شد تصویر کامل‌تری که شامل نزاع‌های خیابانی زمان انقلاب، حال و هوای جبهه و جنگ و ... همه آن وقایعی که در حال حاضر چون قهرمان داستان مستقیما در آن حضور نداشته تنها از زاویه دید زنی کارمند/سرپرست خانواده از آنها با خبر می‌شویم، برای خواننده ترسیم کرد. واضح و مبرهن است به کار بستن این روش حجم 500 صفحه‌ای فعلی کتاب را به بیش از دو برابر افزایش می‌داد. ریتم داستان را آرام‌تر می‌کرد و ... می‌شد کتابی که شاید حتی دیگر اسمش هم "سهم من" نبود.


    خلاصه اینکه من معتقد نیستم که "سهم من" یک شاهکار است! اما فکر می‌کنم داستان خوبی است که موفقیت و ستاره‌هایی که نثارش شده را مدیون انتخاب هوشمندانه بستر زمانی و شبکه وقایع و اتفاق‌هایی است که قصه خود را بر پایه آنها روایت می‌کند.

    سهم من
    نویسنده: پرینوش صنیعی
    ناشر: روزبهان
    سال نشر: 1401 (چاپ 38)
    قیمت: 320000 تومان
    تعداد صفحات: 525 صفحه
    شابک: 978-964-5529-75-6
    معصومه، قهرمان داستان، در نوجوانی به همراه خانواده‌اش از قم به تهران می‌آیند. در همین دوران، او در راه مدرسه به شاگرد یک داروخانه دل می‌بازد. دخالت خانواده معصومه اما باعث می‌شود که او خیلی زود این عشق نوجوانی را فراموش کند و به سنت معمول با خواستگاری به عقد حمید دربیاید.
    حمید که درگیر مبارزه‌ی سیاسی با رژیم پهلوی است، اغلب اوقاتش را با "دوستانش" می‌گذراند. به همین خاطر خانواده او تصمیم می‌گیرند با خواستگاری معصومه برای او، حمید را علی‌رغم میل‌اش "خانه و زندگی"دار کنند تا شاید به این ترتیب شور فعالیت سیاسی از سرش خارج شود.
    زندگی اما به ترتیبی که خانوده‌ی حمید امید بسته بودند پیش نمی‌رود. پس از ازدواج، حمید همچنان اغلب اوقات خود را با دوستانش می‌گذراند و هرقدر مبارزات مردمی بر علیه شاه شدت می‌گیرد، غیبت‌های حمید از خانه هم بیشتر می‌شود.
    با پیروزی انقلاب همه چیز عوض می‌شود. معصومه امیدوار است حالا که مبارزه‌ی حمید به نتیجه رسیده اوضاع خانواده‌ی او هم تغییر کند. اما طوفان و تلاطم همچنان در زندگی او ادامه می‌یابد و زندگی او را سالی بعد از سال دیگر در هم می‌کوبد.

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    نظر بدهيد

    تصویر امنیتی
    تصویر امنیتی جدید

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است