"بخت پریشان" یکی از کتابهایی است که برای جمعخوانی ماهانه در گروه مطالعاتی فانوس انتخاب میشود. کتاب را پیش از آن دیدهام و در جیرهکتاب هم معرفیاش کردهام. بابت همین هم با "آوازهاش" آشنا هستم. در سایت آمازون 37000 نفر و در سایت گودریدز نزدیک به دو میلیون نفر به کتاب امتیاز دادهاند و در هر دو جا معدل امتیاز کتاب بالای 4 است. باورتان میشود، دو میلیون نفر درباره کتاب نظر دادهاند!
به همین خاطر قبل از آنکه همراه "فانوسیان" خواندن آن را آغاز کنم، با خیال راحت کتاب را برای تعدادی از اهالی جیرهکتاب هم ارسال کردهام. مگر میشود کسی کتابی که به چنین رکوردهایی دست یافته را نپسندد!
خودم اما وقتی خواندن کتاب را شروع میکنم، متعجب میشوم. شاید تاثیر سوء پیشداوری است. اینکه انتظارم را مدتها قبل از خواندن کتاب بالا برده بودم و حالا که شروع به خواندن آن کردم، میبینم از آن کتابهایی است که "سخت جلو میرود!" پس این همه سر و صدا و استقبال بابت چه بوده؟ این داستان که از معمولی هم معمولیتر است.
این داوری تا چند صفحه مانده به آخر کتاب ادامه پیدا میکند. بعد اما اتفاقی میافتد! نه در داستان؛ آن همچنان با همان سبک و سیاق و با همان سرعت "دنده دو" مسیرش را ادامه میدهد و به پایان میرسد. اتفاق به نظرم برای من میافتد!!!
وقتی داستان تمام میشود، برای فانوسیان مینویسم: "... داستان در انتها یک "دینگی" دارد که وقتی کتاب را تمام میکنی و آخرین خط را پشت سر میگذاری، مدتی دست از سرت برنمیدارد و منگ و مبهوت نگاهت میدارد تا به مرور تاثیرش کم شود و تو بتوانی دوباره به زندگی معمول باز گردی."
این اصطلاح "دینگ" (و "کتابهای دینگدار"!) در همینجا متولد شد، برای توصیف احساسی که با خواندن "بخت پریشان" بهم دست داده بود. هرجای دیگری اگر بود مکافات داشتم تا تعریف کنم منظورم از این اصطلاح چیست. اما درست همزمان با شروع خواندن "بخت پریشان" (یا چند روزی عقبتر یا جلوتر) در گروه سوالی مطرح شد که پیدا کردن پاسخ آن اعضا را چند روزی به جستجو برای پیدا کردن "دغدغه"های نوجوان امروز واداشت. همه کنجکاو بودیم که بدانیم نوجوانها چه جور کتابهایی را برای مطالعه میپسندند و به نظر میرسید که برای درک این ماجرا لازم است اول بفهمیم که نوجوان امروز اصلا چی براش مهمه و برای چه مسائلی ارزش قائله.
در آن بحث حرفهایی زده شد و بعضی از اعضا از تجربههایشان با فرزند یا شاگردشان گفتند. اما بالاخره خیلی دقیق معلوم نشد که برای نوجوانهای امروز چی مهمه و دغدغهشان در زندگی چیه! این اتهام هم البته همچنان دور سر نوجوان امروز میچرخد که "نسلی بیدغدغه" است که از مفهوم و سختیهای زندگی چیز زیادی حالیاش نیست.
حالا اما این بحث اولیه کمک میکرد که من بتونم منظورم را بهتر توضیح بدهم. ماجرا اینجاست که این کیفیت مورد اشاره من ("دینگ"!) در حقیقت "دغدغهساز" است. یعنی اگر بیخیالترین و بیدغدغهترین آدم روی زمین هم باشی، با خواندن یک "کتاب دینگدار"، و معمولا پس از خواندن آخرین جملهی کتاب، تلنگری میخوری و مدتی هرچند کوتاه ژیروسکوپات به هم میریزد و به فکر فرو میروی!
من معمولا خیلی سعی میکنم که وقتی درباره کتابی مینویسم، داستان آن را لو ندهم. اما وقتی میخواهی درباره کتابی بنویسی که قهرمانهایش هر دو سرطان دارند، فکر نمیکنم چیز زیادی برای لو دادن باقی بمونه! قبلا هم که گفتم، کتاب از اون کتابهایی نیست که نشه آن را زمین گذاشت. پس اجازه بدهید چند جملهای هم درباره مسالهای که در انتهای داستان ذهن من را به خودش مشغول کرد، توضیح بدهم.
وقتی داری داستانی میخوانی که "مرگ" همینجور بالای سر قهرمانهایش بال بال میزند، وضعیتی مثل زمانی که به زیارت اهل قبور میروی برایت پیش میآید. شاید اصلا نویسنده خودش هم به این تاثیر واقف بوده. بنابراین خیلی عجیب نیست وقتی آخرین صفحه کتاب را میخوانم، این دغدغهی یکی از قهرمانهای داستان که "میخواهم پس از مرگ در خاطرها بمانم!" ذهنم را به خودش مشغول میکنه. نکته اصلی "دینگ" در "بخت پریشان" اما این نبود که داستان، فرصت لازم را به قهرمانش نداد که به این آرزوی خودش جامه عمل بپوشاند. نکته اصلی به نظر من این بود که به قول آن یکی قهرمان داستان، حتی آنها که به سلامت یک زندگی طولانی را پشت سر میگذارند هم، پس از مرگشان فراموش میشوند.
و این اون "دینگی" است که پس از پایان داستان چند روزی باعث میشه تا به کتاب و قهرمانهایش فکر کنم. راستی، دفعه قبلی که این اتفاق برایم افتاد دقیقا کی بود؟
خواندن "بخت پریشان" را که تمام میکنم به خودم میگویم "آخر مگر میشود؟!" من این کتابها را همینجوری انتخاب کرده و خریدهام. هربار هم که یکی از آنها را خریدهام، روش انتخابم اللهبختکی بوده و چشمبسته دست کردهام و از میان دهها عنوان این مجموعه که ناشر منتشر کرده (مجموعه شهرزاد) یکی را انتخاب کردهام. یعنی میخواهی بگویی که همهی کتابهای این مجموعه همین "خاصیت" را دارند.
دستچینهای من البته یک خاصیت عمومی دارند. سهتایشان (از میان چهار عنوان) در زبان اصلی رسما در قفسه کتاب نوجوان قرار گرفتهاند و ناشر هم در ترجمهی فارسی، اصلا در اینباره به روی مبارکاش نیاورده. راستش از این بابت اوایل کمی هم شاکی بودم (که حالا کتابها را برای آدمبزرگها میفرستم و بعد آنها برمیگردند میگویند: "این چی بود برایمان فرستادی؟ مگر نمیدانی چند سالمان است؟!)
به هر حال اگر مشتری "کتابهای دینگدار" هستید، میتوانید این سه عنوان دیگر از مجموعه شهرزاد را هم بخوانید:
نویسنده: گیل فورمن
ترجمه: مهرآیین اخوت
ناشر: هیرمند
سال نشر: 1399 (چاپ 8)
قیمت: 60000 تومان
تعداد صفحات: 208 صفحه
شابک: 978-964-408-358-7
"همه خیال میکنند به خاطر سرما بود. یک جورهایی هم میشود گفت که حقیقت دارد.
صبح بیدار میشوم و پوششی نازک از سفیدی میبینم که باغچهی حیاطمان را در خود گرفته. یکی دو سانت هم نمیشود، اما در این منطقه از اورگان چنین پوشش اندکی هم همهی کارها را متوقف میکند و تنها برفروب منطقه هم سخت مشغول پاکسازی خیابانها میشود. چیزی که از آسمان میبارد آبگون و خیس است - چکه چکه چکه - نه از آن نوع بارشهای یخی.
آنقدر برف هست که مدارس را تعطیل کند. وقتی رادیو تعطیلی را اعلام میکند، برادر کوچکم، تدی، عربدهای از خوشی میکشد و از ته دلش داد میزند: "روز برفی! بابا! بریم آدمبرفی بسازیم."
بابا لبخند میزند و با چند ضربهی آرام پیپش را روی زیرسیگاری میکوبد. تازگیها فاز قدیمیبازی و باکلاسی ورداشته و شروع کرده به کشیدن پیپ ..."
نویسنده: مت هیگ
ترجمه: گیتا گرکانی
ناشر: هیرمند
سال نشر: 1401 (چاپ 910)
قیمت: 145000 تومان
تعداد صفحات: 352 صفحه
شابک: 978-964-408-362-4
اندرو مارتین، استاد دانشگاه کمبریج پس از سالها تحقیق موفق میشود قضیهی ریمن (Riemann hypothesis)، یکی از معروفترین قضایای ریاضی حل نشده جهان را، حل کند. در عرض چند دقیقه، موجودات تمدنی فرازمینی که قرنهاست ساکنین کره زمین را زیر نظر گرفتهاند به تکاپو میافتند. از نظر آنها انسانها موجودات ابتدایی و خطرناکی هستند که با حل قضیهی ریمن دانشی به دستشان افتاده که استحقاق استفاده از آن را ندارند و هم خودشان و هم کلیه کهشکشان را به خطر خواهند انداخت.
آنها خیلی سریع ترتیب سربهنیست شدن اندرو مارتین را میدهند. اما این کافی نیست! هرکس دیگری هم که از حل این قضیه با خبر شده باید بیسر و صدا ساکت شود. برای همین آنها یکی از میان خود را مامور میکنند تا با تبدیل شمایل خود به شکل اندرو مارتین به کره زمین برود و ضمن تحقیق درباره اینکه چه کسان دیگری در این مدت کوتاه از کشف مارتین مطلع شدهاند، آنها را یک به یک بکشد. آخرین کسانی که باید از بین بروند همسر و فرزند نوجوان اندرو مارتین هستند ...
"خوب، جریان از چه قرار است؟
آمادهاید؟
بسیار خوب. نفسی بکشید. برایتان میگویم.
این کتاب، این کتاب بخصوص، درست اینجا، روی زمین، اتفاق افتاده. در مورد این است که کشتن یک نفر، و نجاتش چه بهایی دارد. در مورد عشق و شاعران مرده و کرهی بادامزمینی است. در مورد ماده و غیرماده، همه چیز و هیچ، امید و نفرت است. در مورد یک مورخ مونث چهل و یک ساله است به اسم ایزابل و پسر پانزدهسالهاش به اسم گالیور و باهوشترین ریاضیدان دنیا. خلاصه، دربارهی این است: چگونه انسان شوید ..."
نویسنده: جنیفر اسمیت
ترجمه: مهرآیین اخوت
ناشر: هیرمند
سال نشر: 1393 (چاپ 9)
قیمت: 110000 تومان
تعداد صفحات: 317 صفحه
شابک: 978-964-408-346-4
اما مدت کوتاهی که با هم سپری کردهاند ردی در زندگیاشن باقی گذاشته. آیا فاصله مرگ دوستیها نیست؟ چون فاصله یا با غم پر میشود ... یا با تردید. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
"در روز اول سپتامبر، دنیا در تاریکی فرورفت.
اما لوسی پترسون که به دیوار فلزی آسانسوری تاریک تکیه زده بود، امکان نداشت از گستردگی این واقعه خبر داشته باشد.
آنزمان حتا به خیالش هم نمیآمد که خاموشی فراتز از این ساختمانی است که تمام عمرش را در آن زندگی کرده و الان برق تمام خیابانها هم رفته و چراغهای راهنمایی خاموش شدهاند و خبری از زمزمهی هواکشها نیست و تنها سکوتی تپنده و وهمناک باقی مانده. هنوز هیچی نشده، مردم زیادی به خیابانهای دراز منهتن ریخته بودند و مثل ماهیهای آزاد که برخلاف جریان آب شنا میکنند، به سمت خانههایشان میرفتند. در تمام جزیره، بوق ماشینها هوا را میشکافد و مردم پنجرهها را باز کردهاند و بستنیها در هزاران هزار فریزر دارند آب میشوند.
تمام شهر مثل شمعی که فوتش کرده باشند خاموش ده؛ اما در آن مکعب بینور آسانسور، لوسی امکان نداشت از این وقایع خبر داشته باشد ..."
نویسنده: جان گرین
ترجمه: مریم فرادی
ناشر: هیرمند
سال نشر: 1403 (چاپ 15)
قیمت: 230000 تومان
تعداد صفحات: 412 صفحه
شابک: 978-964-408-309-9
کتاب داستانی جذاب از زندگی و مرگ جوانانی است که تا دم مرگ، زندگی میکنند و سوالهایشان در چرخهای مداوم تکرار میشود: من هم میتوانم عاشق شوم؟ بعد از مرگم کسی از من یاد میکند؟ میتوانم در این جهان اثری از خود باقی گذارم؟ (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)