چند روز پیش که شماره 70 مجله تجربه به دستم رسید و اطلاعات آن را در وبسایت جیرهکتاب قرار دادم، فکر کردم خوب است که کمی درباره آن "سروصدا" کنم تا احیانا رهگذران احتمالی به این ترتیب تشویق به مجلهخوانی بشوند. این روزها وقتی هرروز صبح از جلوی دکه روزنامهفروشی رد میشوم، غمِ دنیا به دلم مینشیند. مدتهاست که رسانههای دیجیتال و دلار بیستوپنج هزار تومانی (که نمیدانم قیمت کاغذ را به کجا رسانده است!) دستبهدست هم دودمان مجلههای کاغذی را برباد دادهاند. بنابراین آدم احساس وظیفه میکند برای این "بچهپررو"هایی که هنوز دارند چهار، پنج مجلهی باقیماندهی این مرزوبوم را برای 80 میلیون نفر منتشر میکنند، کاری بکند. شاید باعث شود که پنج، شش نسخه بیشتر از نشریهشان فروش برود!
پس شروع کردم به تورق مجله تا ببینم برای کدام قسمتش میشود سروصدا به راه انداخت. رسیدم به مطلبی با عنوان "سالی مثل هیچ سال دیگر"، که در آن مجموعهای از عکسهای منتخب سال 2020 به انتخاب سردبیران مجله نیویورکتایمز چاپ شده بود. پیش خودم فکر کردم شاید بد نباشد نسخه دیجیتال چند تا از عکسها را پیدا کنم و مطلب را حول این عکسها بنویسم. مدتی سعی کردم تصاویر را یکبهیک با استفاده از گوگل پیدا کنم اما بالاخره عقل به روغنسوزی افتاده از مازوتم جرقه زد و صاف رفتم سراغ صفحهی نیویورکتایمز و ... واو (به انگلیسیاش میشود Wow!)
در دوره و زمانهای که میلیاردها دوربین دست ساکنین کره زمین است و هر روز نمیدانم چند صد میلیارد عکس گرفته میشود و به اشتراک گذاشته میشود و Like میشود و ...، آدم فکر میکند که دیگر حساسیتش نسبت به تصویر از بین رفته. وقتی میبینی مردم در تمام لحظات دارند عکس و فیلم میگیرند، به نظرت میرسد عکس گرفتن هم مثل غذا خوردن و مسواک زدن و ... یکی از عادتها (یا شاید هم اعتیادها)ی نوع بشر شده و ارزش و جایگاه آن نسبت به زمانی که یک حلقه فیلم 24تایی آگفا میگرفتی و در دوربین میگذاشتی و همهاش حسابوکتاب میکردی که از چه عکس بگیرم و از چه عکس نگیرم، تغییر کرده. از آن زمانی که عکاسخانه رفتن برای خودش مراسمی داشت و اعضای خانواده "تیپ میزدند" و فکلکراوات میکردند و میرفتند جلوی دوربین عکاسباشی تا یک عکس خانوادگی بگیرند و ... آن عکس سالها و نسلها علامت و نشانه خیلی چیزها برای حاضران در کادر و بقیه نوع بشر بود.
بنابراین من که اغلب خیلی بیدردسر همه تغییرات و پیشرفتها و عوض شدن مفاهیم را میپذیرم (که: همین است که هست!) این یکی را هم پذیرفته بودم. خیلی هم واله و شیدای عکس گرفتن و عکس دیدن نبودهام. بنابراین جز گاهی افسوس خوردن بخاطر آنکه "آن تصویر بزرگتر از همهچی" به مرور دارد غیب میشود و کلا دنیا به یک چیز دیگری تبدیل میشود، ملال دیگری نبود. اما با دیدن عکسهای برگزیده NYT، ناگهان همهچیز تغییر کرد. دیگر عکس، رسانهای نبود که مثل دستمال توالت روی گوشی موبایل آن را هی Scroll کنی و خیلی که بخواهی منت بگذاری چند ثانیهای برای فشار دادن بر روی آن "قلب کوچکِ" زیرش، مکث کنی. اصلا دیدن این عکسها روی صفحه موبایل جنایت است، همانطور که چاپ کردن آنها در ابعاد کوچک و روی کاغذ نامرغوب مجله، فاجعه است (میدانم! قرار بود این مطلب تبلیغ "تجربه" شماره 70 باشد. در این مورد اما فقط امتیاز هدایت من به صفحه NYT به مجله میرسد.) این عکسها را باید روی صفحه بزرگ نمایشگر دید. نه، اصلا خیلی از آنها را باید در قطع بیلبورد چاپ کرد و بر روی دیوارهای گالری و موزه آویزان کرد تا بشود ساعتها جلویشان بایستی و نگاهشان کنی. یکبار دیگر "عکاسی" تبدیل به هنر شده. دلیل دیگری پیدا شده تا از آن چند میلیارد نفری که دوربین دستشان گرفتهاند و هر روز دهها و صدها عکس میگیرند، خواهش کنیم که ترا به خدا دیگر عکس نگیرید!
مجموعه عکسهای منتخب سال 2020 را میتوانید در وب سایت نیویورکتایمز ببینید. باز هم تقاضا میکنم که حتیالامکان آنها را بر روی نمایشگر بزرگ ببینید و به مرورشان بر روی تلفن همراه بسنده نکنید. امیدوارم مثل من از دیدن این عکسها لذت ببرید.
چند قاب انتخابی خودم را از این مجموعه در زیر میآورم:
نویسنده: مهدی یزدانی خرم (سردبیر)
ناشر: کتایون بناساز (صاحب امتیاز و مدیر مسئول)
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 40000 تومان
تعداد صفحات: 175 صفحه
- سالی مثل هیچ سال دیگر: روایت عکسها از متفاوتترین سال نوع بشر
- تماشای ویرانی رویاها: مروری بر سینمای چارلی کافمن
- من افسانهام: دراکولا چگونه به بهترین اثر خونآشامی تبدیل شد؟
- تنهایی ملالانگیز انسانی: درباره رمان "اسم تمام مردهای تهران علیرضاست" نوشته علیرضا محمودی ایرانمهر
- هزاران گمشده مثل من: درباره رمان "تمام گمشدههای دنیا" نوشته لیلی بخشی
- بهای زندگی: درباره رمان "ساندویچدزد" نوشته گودبرگر برگسون و ...