"رازی در کوچهها" را دیماه 1387 برای نرگس فرستاده بودیم. پس خیلی عجیب نیست وقتی یکی دو سال پیش، یکروز عصر، ناغافل از پاریس بهم زنگ زد، هر فکری به ذهنم رسید جز اینکه این "مکالمه راه دور" موضوعش کتابی است که جیرهکتاب شش هفت سال پیش برای مشترکش ارسال کرده!
مثل خواب و خیال یک چیزی یادم میآمد که کتاب را دوست داشت و بعد از خواندن آن یکبار ابراز احساساتی هم کرده بود. مطابق معمول امتیاز کتاب را هم در سایت ثبت کرده بود؛ پنج ستارهی کامل، بیچکوچونه! حالا اما زنگ زده بود که خبر بدهد موفق شده پروژهی اجرای یک تئاتر عروسکی از روی داستان خانم وفی را زنده کند و میگفت به محض آنکه بالاخره همه "امور قراردادی" کار به انجام رسیده و انجام آن قطعی شده، به من زنگ زده چون جیرهکتاب را واسطهی آشنایی خودش با کتاب میدانسته و میخواسته من جزو اولین نفرهایی باشم که از تولد این پروژه باخبر میشوم.
برای ما دایناسورهای عصر "پیشاتلفنهمراه" مکالمه راه دور استرسزاست! همهاش در هول و ولای این هستیم که "طرف پول تلفنش زیاد نشود" و هرقدر هم عقل فریاد میزند که "بابا، اون دوره و زمانه گذشته! الان دیگه زمانهی تلفن اینترنتی و تماس با واتساپ است" باز هم آن احساس قدیمی مجبورمان میکند تا مکالمه را تند، تند جمعش کنیم، نکند طرف مقابل که دارد "دلار خرج میکند" در مضیقه قرار بگیرد. برای همین هم در طی آن مکالمه نشد که درست و حسابی بپرسم که حالا قرار است چطور این داستان جدی را به روش عروسکی اجرا کنند (اصلا مگر میشود یک همچین چیزی؟)
در طول یکی دو سال بعد، "خانم کارگردان"، برای انجام تدارکات نمایش، دو سه سفر به تهران آمد. هر دفعه تلاش میکردیم که قراری بگذاریم و همدیگر را ببینیم، اما هر بار تا روز آخر سفر آنقدر گرفتار بود که دیدار دست نداد (دروغ چرا! یکبار هم البته روی طناب من ارزن پهن بود) و باز در این وضعیت بیخبری و بیاطلاعی علامت سوالها زیاد میشد که "مگر اجرای یک تئاتر عروسکی چقدر گرفتاری داره؟! اینهمه برو و بیا برای چی؟!"
از زمستان سال گذشته، همراه با شدت گرفتن فعالیتها، خانم کارگردان یک گروه تلگرامی درست کرد تا علاقمندان را در جریان پیشرفت کار پروژه قرار دهد و جیرهکتاب هم به عنوان یکی از بانیان غیرمستقیم این پروژه به عضویت گروه درآمد. آنجا بود که متوجه شدم اولین اجرای نمایش در فرانسه برای تابستان امسال برنامهریزی شده. حالا با دریافت "آنلاین" اخبار سمعی و بصری فعالیتهای دستاندرکاران در ماههای آخر، تازه معلوم میشد که برای اجرای نمایش چه زحمتی کشیده شده و من که تصورم از تئاتر عروسکی یک چیزی در حد "کلاه قرمزی و پسرخاله" بود (که البته آنهم حتما در پشت صحنه بسیار پرزحمتتر از چیزی است که به نظر تماشاچیان اینور صحنه میرسد!) پیش خودم گفتم: "عجب! به این هم میگویند تئاتر عروسکی؟!"
مطابق گزارشها، تعداد "عروسکها"ی آماده شده برای نمایش حدود ششصد قطعه ریز و درشت است که با استفاده از آنها صحنههای مختلف داستان جان میگیرند. عملیات عکسبرداری این تعداد عروسک (که در ایران انجام شده) و بعد برپا کردن هر بخش (که در فرانسه انجام شده) به کنار، اینکه در هنگام اجرا چطور عروسکگردانها این تعداد Object را مدیریت میکنند، برای منِ نابلدِ ناوارد بسیار اعجابانگیز است، تازه من فقط همین عکسهایی را که در ذیل آمده دیدهام و شاهد اجرای نمایش نبودهام! به قرار اطلاع رسیده اجراهای تابستان نمایش به خوبی و خوشی انجام شده و مورد استقبال مخاطبان آنور آبی قرار گرفته است.
تعدادی از تصاویر مربوط به مراحل آمادهسازی عروسکها و تمرینهای نهایی گروه نمایش را در ذیل آوردهام. احتمالا شما هم مانند من با دیدن آنها متوجه ابعاد کار خواهید شد. برای ما که از صحنه اجرای نمایش دور هستیم، فعلا جز اینکه کتاب خانم وفی را بخوانیم، راه دیگری برای آشنا شدن با "رازی در کوچهها" نیست. انشاالله روزی روزگاری عروسکهای داستان سفری هم به ایران داشته باشند و نسخه فارسی نمایش را هم ببینیم:
نویسنده: فریبا وفی
ناشر: مرکز
سال نشر: 1392 (چاپ 5)
قیمت: 25500 تومان
تعداد صفحات: 183 صفحه
شابک: 978-964-305-678-0