اگر یادتان باشد، قبلا برایتان گفته بودم که من از طرفداران سینهچاک "ماهی سیاه کوچولو" به حساب نمیآیم! اما خب این کتاب چه بخواهم و چه نخواهم بخش مهمی از کودکی و نوجوانی من (و خیلیهای دیگر) را تشکیل میدهد.
برای همین بود که وقتی اولینبار کتاب "آقا صمد و ماهی سیاه کوچولو" را پشت ویترین یک کتابفروشی دیدم، شگفتزده شدم. تصویر (یا بهتر است بگویم عکس) صمد در حالی که زیر آب دارد با یک ماهی سیاه کوچولو خوش و بش میکند، آنقدر واقعی مینمود که واقعگرایی "آدمبزرگانه" را کنار بگذارم و باور کنم که این خود آن قهرمان کودکی من است. انگار عکسهایی از یک آلبوم قدیمی که تا حالا کسی از وجود آن خبر نداشته، پیدا شده و تصویرساز کتاب از این عکسهای تازهمکشوف استفاده کرده تا کتاب را بیاراید! نه، نگران نباشید، عقلام را از دست ندادهام! فقط لحظاتی آن "واقعگرایی" کذا و کذا را رها کردم.
بعدا که کتاب را تهیه کردم و آن را ورق زدم، هیجانام بیشتر هم شد. راستش تصویرسازی خانم نعیمایی واقعا شاهکار است. نکتهای که خانم گلستان هم در موخره کتاب به آن اشاره کرده. مشکل اینجاست که این کتاب "بچهها" احتمالا برای بچههای حالا که نمیدانند این مرد سبیل از بناگوش دررفته و ماهیاش کیستند، چندان جذابیتی ندارد و هرچه هست این ما بچههای خیلی قدیمی هستیم که با دیدن این کتاب و تصاویرش هیجانزده و "نوستالژیک" میشویم.
خانم گلستان در موخره کتاب توضیح دادهاند که این داستانی "ساده، موجز، بیهیچ حادثهای و با پایانی خوش" است. ویژگیها و کیفیتی که نه در "ماهی سیاه کوچولو" و نه در زندگی و افسانهی "صمد بهرنگی" سراغی از آنها نمیتوان گرفت. برای همین است که فکر میکنم "آقا صمد و ماهی سیاه کوچولو" بیشتر کتابی است برای بچههایی که با صمد و داستانهایش بزرگ شدهاند و الان دیگر اغلب همهشان تارهای سفید مو بر سرشان ظاهر شده است!
نویسنده: لیلی گلستان
ناشر: چاپ و نشر نظر
سال نشر: 1393 (چاپ 1)
قیمت: 15000 تومان
تعداد صفحات: 36 صفحه
شابک: 978-600-152-194-2