یادداشت‌هایی در آخرین صفحه‌ی کتاب

    امتياز داده شده به اين مطلب:
    ( 0 نفر به اين مطلب امتياز داده است )

    در طول این سال‌ها که مشغول جیره‌کتاب بوده‌ام (داره میشه ده سال. باورتون میشه؟!) گهگاه بعضی از دوستان سوال کرده‌اند که: "این کتابی که برامون فرستادی نو است؟!" در دل این سوال یکجورهایی این اعتراض مودبانه مستتر است که "سر و شکل کتابی که به دستمان رسیده خیلی تر و تمیز نیست!" ما البته همواره خیلی تلاش می‌کنیم که "خوش‌کیفیت‌ترین" کتاب‌ها را از نظر شکل و ظاهر تهیه و برای مشترکین‌مان ارسال کنیم. اما خب چند اتفاق ممکن است بیفتد که برای گیرنده کتاب این "شک" را برانگیزد.

    قبل از هر چیز بگویم که باز با تکیه بر نظرخواهی تصادفی از مشترکین، فکر می‌کنم این "دلخوری از سر و شکل کتاب دریافتی" در کمتر از 1 درصد از مواقع پیش می‌آید. یعنی ما هر ماه 300-400 بسته آماده و ارسال می‌کنیم و بعید می‌دانم در هر نوبت ارسال 3-4 مورد داشته باشیم که ظاهر کتاب‌های ارسالی مشکل داشته باشد (شاید هم دوستان رعایت حال ما را می‌کنند و برویمان نمی‌آورند!) پس آنچه که در ادامه می‌آید توضیح مواردی نادر است.

    از نظر من، بزرگترین ضربه را به سر و شکل کتاب روش حمل آن در بازار وارد می‌کند. توزیع‌کننده‌ها و کتابفروش‌ها معمولا کتاب‌ها را برای حمل بصورت عمده، با استفاده از تسمه یا نخ به هم می‌بندند. این باعث می‌شود که اغلب بر روی جلد اولین و آخرین کتاب هر بسته جای تسمه یا نخ باقی بماند. راستش برای خود من به عنوان خریدار (که تازه خیلی هم سختگیر نیستم) این ضایعه دلخورکننده‌ترین وضعیت ممکن است. اما از آنجا که خودم دستی بر آتش کتابفروشی دارم، می‌دانم که بنیه دوستان ناشر و کتابفروش آنقدر نیست که کتاب‌هایی را که جلدشان به اینصورت "از حالت نویی درمی‌آید" کنار بگذارند و "ضایعات" به حساب بیاورند. بنابراین خیلی از اوقات وقتی چنین نسخه‌ای نصیب‌ام می‌شود با کمی "اخم در هم" حکم سرنوشت را می‌پذیرم و همان کتاب تسمه خورده را برمی‌دارم (البته من "سختگیر" نیستم. شما ممکن است سلیقه و روش‌تان به‌گونه‌ی دیگری باشد!)

    این را هم بگویم که اینگونه کتاب‌های "داغ‌خورده" به هرحالت "نو" به حساب می‌آیند و تا لحظه‌ای که به دست ما برسند "لایشان هم باز نشده!" اینکه جلدشان از آن حالت تر و تمیزی و اطوکشیدگی درآمده، در این مورد علامت "دست دوم بودن کتاب" نیست!

    از این ضایعه عظما که بگذریم، بقیه مشکلات را معمولا یا ما در هنگام بسته‌بندی کتاب‌ها بوجود می‌آوریم یا پست در هنگام حمل و رساندن آنها به مقصد. ما در هنگام بسته‌بندی تلاش می‌کنیم که کتاب و لفاف آن (چه از کاغذ برای بستن کتاب‌ها استفاده شده باشد چه از نایلون) حتی‌الامکان به هم "کیپ" باشند تا امکان حرکت و اصطلاحا "لق خوردن" کتاب در داخل بسته وجود نداشته باشد. این کیپ شدن گهگاه باعث می‌شود تا باز جلد کتاب در هنگام بسته‌بندی (یا گاهی هم در هنگام باز کردن بسته) خدشه‌هایی ببیند. در این موارد البته ضایعه بسیار از مورد قبل قابل‌اغماض‌تر است، اما به هر حالت برای گیرنده‌ی پروسواس، باز هم مشکلی است که "به چشم می‌آید!"

    در زمینه بسته‌بندی، با وجود محدودیت‌هایی که داریم ما همواره تلاش کرده‌ایم تا یکجوری مشکلاتی را که مشترکین بهمان گزارش می‌کنند، رفع کنیم تا کتاب‌ها با سر و شکل هرچه بهتر به دست گیرنده‌هایمان برسند. اما خب، در مورد پست و زورآزمایی‌هایی که معمولا در هنگام حمل بسته‌ها با مرسولات می‌کنند، هیچ کنترلی نداریم و به جز دعا کردن که "مرسوله‌های ما را به سلامت به مقصد برسان!" کار دیگری از دستمان برنمی‌آید.

    یک مورد آخر هم هست که اصلا نوشتن این یادداشت را بخاطر توضیح آن شروع کردم. اینکه گاهی کتاب‌های ارسالی برای مشترکین "چندان هم نو نیست!" ماجرا از این قرار است که در جیره‌کتاب برای معرفی کتاب‌ها معمولا من یک نسخه از هر کتاب را بصورت فیزیکی تهیه می‌کنم. راستش معمولا نمی‌توانم با استفاده از مطالب روی اینترنت و اینور و آنور و بدون لمس کردن و تورق کتاب، مطالب معرفی آن را سر هم کنم. وقتی کار معرفی کتاب تمام می‌شود، برای آن نمونه فیزیکی تهیه شده دو اتفاق ممکن است بیافتد. یا جزو کتاب‌هایی است که احتمال می‌دهم بالاخره یک روزی فرصت کنم و بخوانمش، پس می‌گذارمش یک طرف که یعنی "این بماند". یا به دلایل مختلف احتمال نمی‌دهم که فرصت یا حوصله کنم که کتاب را بخوانم. بنابراین می‌گذارمش "آن طرف" که یعنی "این برود". برود هم یعنی کتاب را برای یکی از مشترکینی که آن را سفارش داده یا جیره‌کتاب تشخیص می‌دهد که احتمالا از خواندن آن لذت خواهد برد، ارسال می‌کنیم.

    تا اینجای کار هم هنوز کتاب، در قاموس ما، "نو" به حساب می‌آید. اما مشکل اینجاست که معمولا تعداد کتاب‌های "این بماند" خیلی از ظرفیت قفسه‌های کتابخانه‌های موجود در منزل و محل کار بیشتر است. بنابراین هر ماه برای جا دادن کتاب‌ها در قفسه‌ها، معمولا باید دوباره در "بماند"های قبلی بازنگری کنم و تعدادی از کتاب‌های قدیمی‌تر را که باز به نظرم می‌رسد در این عمر فرصت خواندن آنها پیش نخواهد آمد، ببرم جزو "این برود"ها تا کمی جا باز شود برای کتاب‌های جدید. به این ترتیب است که گاهی از کتاب‌هایی که سه چهار سال پیش خریده‌ام دل می‌کنم تا جا برای کتاب‌های تازه خریداری شده باز شود.

    نمونه کتاب‌هایی که برای معرفی مورد استفاده جیره‌کتاب قرار می‌گیرند، یک خاصیت دیگر هم دارند که شک آدم را به "نو نبودن" آنها برمی‌انگیزد. این خاصیت البته فقط مربوط به کتاب‌های ترجمه است. آنهم اینکه من الان سالهاست با خرید هر کتاب ترجمه سری به وب سایت کتابفروشی آمازون می‌زنم و اطلاعات کتاب اصلی را آنجا پیدا می‌کنم تا ببینم اوضاع رای خوانندگان به آن چطور بوده. اخیرا علاوه بر آمازون اینکار را در وب سایت goodreads هم انجام می‌دهم و در نهایت آمار امتیاز کتاب در هر دو سایت را در آخرین صفحه کتاب با مداد می‌نویسم. بنابراین کتاب‌های نمونه جیره‌کتاب، آنها که ترجمه هستند، معمولا این دستنویس را در صفحه آخرشان دارند. خط بالایی آمار نظرهای خوانندگان درباره کتاب در سایت آمازون است و خط پایین، آمار نظرهای خوانندگان در سایت goodreads.

    اوایل وقتی تصمیم می‌گرفتیم نمونه کتابی را برای مشترکی ارسال کنیم، مدادپاک‌کن دست می‌گرفتیم و این دو خط را پاک می‌کردیم. اما بعد از مدتی فکر کردم شاید دریافت کتاب با این دستنویس "اسرارآمیز" چندان هم دلخورکننده نباشد. خدا را چه دیدید، اگر بخواهیم برای خودمان کوکاکولا هم باز کنیم، شاید سال‌ها بعد کتاب‌هایی که این دست‌خط‌ها را در صفحه آخرشان دارند قدر و قیمتی پیدا کردند و صاحبانشان را به مال و منالی رساندند (!!!) خلاصه از آن زمان به بعد خط‌خطی صفحه آخر کتاب‌ها را دیگر پاک نمی‌کنیم. باشد که اگر شما هم روزی کتابی دریافت کردید که در صفحه آخرش آمار و امتیاز نوشته شده بود، دلخور نشوید و بر ما ببخشید. نوشته‌ها با مداد است و برای خلاص شدن از شرشان یک مدادپاک‌کن کافی است!

    نظر بدهيد

    تصویر امنیتی
    تصویر امنیتی جدید

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است