زندگی آسان نیست!

    امتياز داده شده به اين مطلب:
    ( 0 نفر به اين مطلب امتياز داده است )

    تا حالا فکرش را کرده‌اید که زندگی اگر این اسباب و وسایلی که دور و برمان را گرفته وجود نداشتند چه شکلی می‌شد. تلویزیون و رایانه و موبایل که سهل است، فکرش را بکنید اگر یخچال نداشته باشیم، اتومبیلی وجود نداشته باشد، اجاق گازی در کار نباشد که روی آن غذا بپزیم و چراغ برقی نباشد که تاریکی را با آن روشن کنیم، اونوقت زندگی‌مان چه شکل و شمایلی پیدا خواهد کرد.

    وقتی این اسباب‌ها و ابزارها را در اختیار نداشته باشیم حتی اینکه آنها را می‌شناسیم یا با طرز کارشان آشنا هستیم هم چندان دردی را دوا نمی‌کند. بی‌خود نیست که توی اغلب داستان‌هایی که در کتاب‌های این فهرست بهتان معرفی می‌کنم مهم‌ترین چیز برای قهرمان داستان "آتش" است و چگونه روشن کردن آن. با وجود آنکه اغلب قهرمان‌های ما می‌دانند که اگر یک جعبه کبریت یا یک فندک در اختیار داشته باشند چگونه باید آتش روشن کنند. حتی گاهی آنها می‌دانند که انسان‌های اولیه چگونه بدون این وسایل آتش روشن می‌کردند (احتمالا توی مدرسه بهشان یاد داده‌اند) اما وقتی خودشان مجبور می‌شوند به همان روش‌ها شعله‌ای را روشن کنند متوجه می‌شوند کار به این سادگی‌ها هم نیست!

    قهرمان‌های کتاب‌های این فهرست هرکدام برای خودشان رابینسون کروزوئه‌ای نوجوان هستند. آنها به دلیل اتفاقی مجبور می‌شوند به تنهایی و با امکانات محدود در دل طبیعت زندگی کنند و فراموش کنند که روزی روزگاری وقتی گرسنه‌شان می‌شد کافی بود تا تنها در یخچال را باز کنند و از داخل آن چیزی برای خوردن بردارند. آنها حالا خوب می‌دانند که گاهی اوقات "زندگی آسان نیست!"

    تبر
    نویسنده: گری پائلسون
    ترجمه: متین پدرامی
    ناشر: سروش
    سال نشر: 1397 (چاپ 2)
    قیمت: 20000 تومان
    تعداد صفحات: 153 صفحه
    شابک: 964-435-600-4
    امتیاز کتاب: (1 امتیاز با رای 1 نفر)
    کتاب داستان نوجوانی را روایت می‌کند که پدر و مادرش جدا از هم زندگی می‌کنند. او برای نخستین بار سوار هواپیمایی ملخی می‌شود تا به دیدن پدرش برود. در راه خلبان هواپیما سکته می‌کند و نوجوان بی‌تجربه تمام تلاشش را می‌کند تا با برج مراقبت تماس بگیرد، اما موفق نمی‌شود. هواپیما سقوط می‌کند و او در محیطی ناشناخته تنها می‌ماند؛ در حالی که تنها یک تبر به همراه دارد.
    داستان با این جملات شروع می‌شود:
    "برایان رابسون از پنجره هواپیمای کوچک به دشتهای سبز و بی‌انتهای شمالی خیره شده بود. هواپیما یک هواپیمای نمایشی کوچک از نوع سسنا 406 بود، با موتوری پر سر و صدا که امکان هرگونه گفت‌وگو و صحبت را از میان برده بود.
    برایان هم حرف زیادی برای گفتن نداشت؛ سیزده ساله بود و تنها مسافر آن هواپیما. خلبان که نامش … نامش چه بود؟ جیم، جک یا چیزی شبیه به آن. به نظر چهل و خرده‌ای سال داشت. از زمانی که برای بلند شدن آماده می‌شد، حرفی نزده بود. در حقیقت از وقتی که برایان به فرودگاه کوچک "همپتون" نیویورک برای سوار شدن به این هواپیما آمده بود - یعنی مادرش او را آورده بود - خلبان فقط چهار-پنج کلمه با او حرف زده بود: - در جای کمک خلبان بنشین … "

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    قلمرو کنزوکی
    نویسنده: مایکل مارپرگو
    ترجمه: مهدی وثوق
    ناشر: مرکز
    سال نشر: 1383 (چاپ 1)
    قیمت: 1400 تومان
    تعداد صفحات: 143 صفحه
    شابک: 964-305-802-6
    پدر و مادر مایکل تصمیم می‌گیرند دریانوردی یاد بگیرند و سپس به همراه مایکل با قایق‌شان دور دنیا را بگردند. آنها سفرشان را با خوشحالی شروع می‌کنند اما در میانه‌های سفر شبی مایکل ناخواسته و بدون آنکه پدر و مادرش متوجه شوند به دریا می‌افتد. او هرچه تلاش می‌کند نمی‌تواند دوباره به قایق بازگردد و آنقدر دست و پا می‌زند که بیهوش در آب بیهوش می‌شود. اما وقتی فردا صبح چشم‌هایش را باز می‌کند خود را در جزیره‌ای می‌بیند. ابتدا تصور می‌کند که در این جزیره تنهاست. اما بعد متوجه می‌شود که کس دیگری هم در آن جزیره‌ی متروک زندگی می‌کند.
    داستان با این جملات شروع می‌شود:
    "من شب قبل از دوازدهمین سالگرد تولدم، یعنی بیست و هشتم جولای 1988 ناپدید شدم. قفط حالا می‌توانم تمامی آن داستان شگفت‌انگیز و واقعی را نقل کنم. کنزوکی از من قول گرفته بود که لااقل تا ده سال در مورد این ماجرا با کسی صحبت نکنم. این تقریبا آخرین حرفی بود که او به من زد. قول دادم، و به همین دلیل ناچار دروغ پشت دروغ ردیف کردم، اما حالا آن ده سال دیگر سپری شده است. اکنون تحصیلاتم (مدرسه و دانشگاه) را به پایان رسانده و در این مدت فرصت کافی برای فکر کردن داشته‌ام. اینک نسبت به خانواده و دوستانم که مدتها آنها را گمراه کرده بودم احساس دین می‌کنم، و خودم را موظف می‌دانم که حقیقت آن ناپدیدی طولانی و این را که چطور از بین مردگان، زنده بازگشتم برای‌شان بازگو کنم ... "

    چاپ کتاب تمام شده!

    اردوگاه زمستانی
    نویسنده: کرک پاتریک هیل
    ترجمه: سعیده ارگانی
    ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
    سال نشر: 1389 (چاپ 2)
    قیمت: 1500 تومان
    تعداد صفحات: 142 صفحه
    شابک: 978-964-391-173-7
    امتیاز کتاب: (4 امتیاز با رای 1 نفر)
    ناتاشا، پیرزن سرخپوست، بعد از آنکه پدر و مادر پسر کله‌شق و خواهرش می‌میرند این دو کودک را به خانه خود می‌برد تا از آنها نگهداری کند. او اصرار دارد که بچه‌ها با شیوه‌های سنتی زندگی سرخپوستان آشنا شوند و کمتر به روش مردم شهری عادت کنند.
    برای همین هم تصمیم می‌گیرد تا آنها را به اردوگاه زمستانی ببرد تا روش تله‌گذاری را بهشان آموزش بدهد. قرار می‌شود هواپیمایی که آنها را به اردوگاه زمستانی، در منطقه‌ای قطبی، می‌برد تا قبل از شروع سرمای جانفرسای زمستان برای بردن آنها برگردد. اما وقتی هواپیما سر و کله‌اش پیدا نمی‌شود ناتاشا و بچه‌ها متوجه می‌شوند که مجبورند زمستان را در سردترین نقطه‌ی دنیا و با امکاناتی محدود بگذرانند.
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "پسر کله‌شق و خواهرش مثل بقیه بچه‌های "ساحل یوکن" زندگی می‌کردند. در آنجا اردوی ماهیگیری در تابستان، شکار گوزن در پاییز، رفتن به مدرسه در زمستان، اوقات خوب، اوقات بد و تمام آنچه در روستاهای آلاسکا معمولی است، به راه بود.
    ولی پس از مدتی اتفاقهایی باعث شد که زندگی این خواهر و برادر تغییر کند. ابتدا مادر با بچه‌ای که در شکم داشت، مرد. سال بعد نیز پدرشان را از دست دادند. بعد از این اتفاقهای تلخ، آنها کاملا تنها شده بودند و فقط سگ پیرشان که نامش مات بود باقی ماند.
    بعد از مرگ پدر، آنها نزد ناتاشا رفتند و تمام فصل پاییز را با او به‌سر بردند. خانه قدیمی آنها در همسایگی ناتاش بود. در و پنجره‌های تخته‌کوب شده آن خانه قدیمی و پله‌های پوشیده از برگهای درخت غان، نشان می‌داد که مدتهاست کسی در آنجا زندگی نمی‌کند … "

    چاپ کتاب تمام شده!

    دردسر ساز!
    نویسنده: بن میکائلسن
    ترجمه: پروین علی‌پور
    ناشر: چشمه
    سال نشر: 1401 (چاپ 3)
    قیمت: 130000 تومان
    تعداد صفحات: 306 صفحه
    شابک: 978-964-362-782-9
    کل ماتیوز، پسر پانزده ساله، سال‌هاست که دعوا و دزدی می‌کند. مجازات آخرین جرمش؛ که کوبیدن سر پیتر پرسکال به پیاده‌رو خیابان است، خیلی سنگین است. کل باید بین زندان، و "دایره‌ی دادرسی سرخ‌پوستان آمریکا" یکی را انتخاب کند. در هر صورت، یا پشت میله‌های زندان زندگی می‌کند، و یا یک سال جدا از دیگران.
    کل "دایره‌ی دادرسی" را انتخاب می‌کند. اما ...
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "کل ماتیوز، همین که با باد سرد پاییزی روبه‌رو شد، جسورانه قسمت جلو قایق آلومینیومی زانو زد. هر بار که قایق کوچک از روی موج تازه‌ای پایین می‌افتاد، دستبندهای فلزی کهنه‌اش آزارش می‌داد. با آن‌که قبول کرده بود تا رسیدن به جزیره و شروع دوره‌ی تبعیدش، دستبند به دست بماند، از دستبندها شاکی بود. کل ناچار شده بود قبول کند که یک سال تمام، تک و تنها در جزیره‌ای در شرق آلاسکا زندگی کند؛ چون در غیر این صورت بایست در مینیاپولیس به زندان می‌رفت.
    دو مرد کل را در این مرحله‌ی سفرش، که مرحله‌ی نهایی بود، همراهی می‌کردند. وسط قایق، گاروی، افسر مراقب سرخ‌پوست، صداکلفت و متلک‌گویی از مینیاپولیس نشسته بود. گاروی می‌گفت که در اصل، از اهالی تلین‌گیت است و تلین‌گیت را چنان با افتاخار و با پیچاندن زبانش ادا می‌کرد که کلینگ‌کیت از آب درمی‌آمد! … "

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    دختری به نام فاجعه
    نویسنده: نانسی فارمر
    ترجمه: ناهیده هاشمی
    ناشر: روشنگران و مطالعات زنان
    سال نشر: 1386 (چاپ 1)
    قیمت: 40000 تومان
    تعداد صفحات: 339 صفحه
    شابک: 964-8564-67-1
    امتیاز کتاب: (4 امتیاز با رای 1 نفر)
    نامو دختر یتیمی محروم از محبت است که به جای تسلیم شدن به یک ازدواج تحمیلی، مصمم به فرار از روستایش می‌شود. او به تنهایی و برای اولین‌بار در عمرش درون قایق، روی رودخانه به طرف زیمباوه پارو می‌زند. او در طول سفر طولانی و ترسناکش، ترس‌های مختلفی را تجربه می‌کند. ترس از حیوانات وحشی. ترس از ارواح مرده که اطرافش را احاطه کرده‌اند و ...
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "دخترک در حالی که روی شاخه‌ی درخت موکویو خم شده بود، میوه‌ی لک‌زده را به دو نیم کرد. همین که مورچه‌ها روی سرانگشتانش به جنب‌وجوش افتادند، قیافه‌اش در هم رفت. این همه مورچه! از این گذشته، داخل انجیر پر از کرم هم بود. نامو با این که گرسنه بود، نتوانست آن را بخورد. انجیر را از بالای درخت به زمین انداخت و چشم گرداند تا شاخه‌ی پربار دیگری پیدا کند.
    "نامو! نامو!" صدایی که چندان هم از دوردست نبود، به گوشش خورد. دخترک سرش را به تنه‌ی درخت چسباند. اگر صدایش در نمی‌آمد، کسی پیدایش نمی‌کرد. برگ‌های پهن و سبز، او را مثل کاسه‌ای در میان گرفته بودند. صدا گفت:
    "نامو! با تو هستم دختره‌ی تنبل! نوبت توست که ذرت‌ها را بکوبی!." صدای قدم‌ها که روی زمین کشیده می‌شدند، درست از کوره راه زیر درخت می‌آمد. نامو در دلش گفت: "همیشه نوبت من است!" … "

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    جزیره دلفینهای آبی رنگ
    نویسنده: اسکات اودل
    ترجمه: منوچهر آتشی
    ناشر: علمی و فرهنگی
    سال نشر: 1394 (چاپ 4)
    قیمت: 9000 تومان
    تعداد صفحات: 161 صفحه
    شابک: 964-7100-18-3
    امتیاز کتاب: (2 امتیاز با رای 1 نفر)
    وقتی اهالی دهکده‌ی کارانا جزیره‌ی محل سکونت‌شان را ترک می‌کنند او را در جزیره باقی می‌گذارند و این دختر نوجوان ناچار می‌شود تا سال‌ها به تنهایی در جزیره‌ی دلفین‌های آبی زندگی کند و خودش مایحتاج مورد نیازش را برای ادامه زندگی تهیه کند.
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "روزی را به یاد می‌آورم که کشتی شکارچیان آلاسکایی به جزیره ما آمد. نخست به صدفی کوچک می‌ماند که روی دریا شناور باشد. بعد بزرگ و بزرگتر شد و به‌صورت مرغ نوروزی بال تاشده‌ای درآمد، دست آخر موقع برآمدن آفتاب همان چیزی شد که باید باشد. یک کشتی سرخ‌رنگ با دو بادبان سرخ. من و برادرم برای جمع کردن ریشه‌هایی که در بهار می‌روید به بالای دره‌ای رفته بودیم که به لنگرگاه کوچکی به نام "خلیج مرجان" منتهی می‌شد. برادرم رامو پسر بچه‌ای بود که نصف سن مرا، که دوازده ساله بودم، داشت. او به نسبت سالهایی که پشت سر گذاشته بود کوچک به‌نظر می‌رسید. اما مثل زنجره چابک بود. وقتی هم احساساتی می‌شد درست مثل زنجره احمق می‌شد. به همین دلیل و به علت آنکه می‌خواستم در جمع کردن ریشه‌ها به من کمک کند و بازیگوشی نکند در مورد آن صدف شناور یا مرغ نوروزی بال تاشده چیزی به او نگفتم ... "

    چاپ کتاب تمام شده!

    مشاهده و انتخاب کتاب‌های فهرست در بخش مشترکین

     

    نظر بدهيد

    تصویر امنیتی
    تصویر امنیتی جدید

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است