برندگان مدال نیوبری

    امتياز داده شده به اين مطلب:
    ( 0 نفر به اين مطلب امتياز داده است )

    تصویر پشت و روی مدال نیوبرینمی‌دانم خبر دارید یا نه! چند ماهی است که جیره‌کتاب ده ساله شده. یعنی ده سال از اولین روزی که این دم و دستگاه را راه انداختیم تا پیر و جوان را به کتاب خواندن تشویق کنیم، گذشته است.

    از شما چه پنهان در آن روزها و هفته‌های منتهی به سالگرد تولدمان در سال گذشته، هر وقت که به این موضوع فکر می‌کردم ("ده ساله شدیم!!!") خودم با خودم کلی ذوق می‌کردم. نمی‌دانم چه خاصیتی دارد این عدد "ده" که وقتی آدم به خودش یا یکی از مضاربش می‌رسه، مقداری به هپروت پرتاب میشه و فکر می‌کنه اتفاق عجیب و غریبی افتاده (حالا یکی نیست بگه مثلا فرق ده سال با نه سال یا یازده سال مگر چقدره! تازه آدم در یازده سالگی که یکسال هم تجربه و سابقه‌اش بیشتر شده. اما می‌دانم که در آستانه یازده سالگی آن حال و روز سال گذشته را نخواهم داشت!)

    پرحرفی نکنم! به نظرم می‌آمد که جیره‌کتابِ ده ساله دیگر خیلی "پرسابقه" شده و کم کم دیگر وقت آن رسیده که عالم و آدم بهمان به دیده احترام بنگرند و حساب سن و سال و سابقه‌مان را بکنند!

    امروز اما وقتی نشستم تا برایتان درباره مدال نیوبری اطلاعاتی جمع کنم، متوجه شدم که دست‌اندرکاران این جایزه (که انجمنی هست با نام "انجمن خدمات کتابخانه‌ای کودکان و نوجوانان" یا Association for Library Service to Children) الان بیش از 90 سال است که هر سال این جایزه را به کتاب برگزیده خودشان اعطا می‌کنند ("نود سال!!!"). فورا "بادم خوابید" و پیش خودم فکر کردم "هنوز خیلی کوچولوئیم!"

    خب بگذارید درباره جایزه نیوبری برایتان بگویم.

    همانطور که عرض کردم انجمن ALSC هر سال این جایزه را به کتاب برگزیده خودش اعطا می‌کند. از آنجا که اعضای ALSC کتابداران کتابخانه‌های آمریکا هستند و اصولا این انجمن یک انجمن آمریکایی است، کتاب‌هایی هم که هر سال برای انتخاب برنده بررسی می‌کند همه کتاب‌هایی هستند که نویسنده آنها آمریکایی بوده و در سال قبل برای اولین‌بار در آمریکا منتشر شده‌اند.

    هر سال تنها یک کتاب موفق به دریافت "مدال نیوبری" می‌شود. اما هیات انتخاب در هر سال ممکن است از یک یا چند کتاب دیگر نیز نقدیر کنند (ممکن هم هست که نکنند! در طول 94 سال اخیر سال‌هایی بوده که نیوبری عنوان Honor خود را به هیچ کتابی نداده است). نه تنها دریافت "مدال" بلکه "تقدیر شدن" از سوی هیات انتخاب جایزه نیوبری هم جزو افتخارات کتاب‌ها محسوب می‌شود و کتاب‌هایی که به هریک از این عنوان‌ها دست می‌یابند اغلب این موفقیت را با تیتر درشت بر روی جلدهایشان درج می‌کنند!

    در ایران، با حساب و کتاب جیره‌کتاب، تا امروز 25 عنوان از کتاب‌هایی که برنده مدال نیوبری شده‌اند، به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند. از میان این 25 کتاب اطلاعات 22 کتاب را توانستیم جمع و جور کنیم که در زیر برایتان آورده‌ام. خوشبختانه از میان این 22 کتاب 20 عنوان در بازار موجود هستند و می‌توانید آنها را خریداری نمایید (تعدادی از این کتاب‌ها را قبلا جیره‌کتاب برای مشترکین خود ارسال کرده است).

    نکته آخر اینکه وقتی کتاب‌های برنده مدال نیوبری را مرور می‌کنم می‌بینم نه از داستان‌های جن و پری در آن خبری هست و نه از جادوگر و اژدها و ... که الان چند سال است در میان بچه‌ها و نوجوانان بسیار پرطرفدار است. خوب که دقت می‌کنم می‌بینم اغلب کتاب‌ها موضوع‌شان درباره زندگی عادی و مسائل و مشکلات نوجوان‌ها در دنیای "غیرجادویی" خودمان است. نمی‌دانم شما چقدر با اینطور داستان‌ها "حال می‌کنید"، اما فکر می‌کنم گهگاه خواندن چنین داستان‌هایی هم برای تنوع بد نباشد!

    (اگر خواستید کتاب‌هایی از این مجموعه را تهیه کنید، خوشحال می‌شویم کمک‌تان کنیم. با خرید کتاب از جیره‌کتاب به ما کمک می‌کنید تا بتوانیم مطالب بیشتر و بهتری تهیه کنیم و فعالیت‌هایمان را گسترش بدهیم!)

    برنده مدال سال 2019

    مرسی سوآرز بزرگ می‌شود
    نویسنده: مگ مدینا
    ترجمه: مریم رئیسی
    ناشر: پرتقال
    سال نشر: 1401 (چاپ 2)
    قیمت: 83000 تومان
    تعداد صفحات: 310 صفحه
    شابک: 978-600-462-654-5
    مرسی سوآرز می‌دانست کلاس ششم برای او متفاوت خواهد بود، ولی نمی‌دانست تا چه حد متفاوت. او و برادر بزرگ‌ترش رولی، با بورسیه به مدرسه‌ای غیرانتفاعی در ایالت فلوریدا وارد شده‌اند. خانواده‌ی آن‌ها توان پرداخت هزینه‌های تحصیل در آن مدرسه را ندارند بنابراین مرسی و رولی باید در عوض هزینه‌ی تحصیلشان خدمات اجتماعی فوق برنامه ارائه دهند. در مدرسه رفتار بقیه‌ی بچه‌ها با مرسی چندان دوستانه نیست. در خانه هم اوضاع چندان تعریفی ندارد: لولو، پدربزرگ مرسی تازگی‌ها رفتارهای عجیب و غریبی از خودش نشان می‌دهد. هیچ‌کدام از اعضای خانواده به مرسی نمی‌گویند چه اتفاقی دارد می‌افتد، او هم در دنیای نگرانی‌هایش غرق است. با این اوضاع چه باید کرد؟ (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "فکرش را که می‌کنم، انگار همین دیروز بود که دمپایی راحتی به پا، نشسته بودم و جرعه‌جرعه شربت آبلیمو می‌نوشیدم و پسرعمه‌های دوقلویم را تماشا می‌کردم که زیرآب‌پاش توی حیاط بدوبدو می‌کردند. حالا اینجا سر کلاس آقای پچت نشسته‌ام، توی این روپوش پلی‌استری مدرسه عرق می‌ریزم و منتظرم تا این شکنجه تمام شود.
    وسط مبحث آموزش تربیت‌بدنی هستیم که آقای پچت یقه‌ی کیپ لباسش را صاف می‌کند و می‌گوید: "وقت رفتنه."
    طبق قانون همیشگی کلاس، از جایم بلند می‌شوم و صندلی‌ام را عقب می‌دهم. خیلی خوشحالم که امروز روز عکاسی است و کلاسمان زود تعطیل می‌شود. جای شکرش باقی است که مجبور نیستیم فصل اول کتاب درسی‌مان را شروع کنیم: من عادی هستم، تو عادی هستی؛ تفاوت‌ها در سن رشد.
    چقدر مزخرف ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 2018

    دنیای بی‌کران، سلام!
    نویسنده: ارین انترادا کلی
    ترجمه: آناهیتا حضرتی
    ناشر: پرتقال
    سال نشر: 1402 (چاپ 4)
    قیمت: 139000 تومان
    تعداد صفحات: 219 صفحه
    شابک: 978-600-462-297-4
    ورجیل پسربچه یازده ساله‌ای کم‌حرف و خجالتی است که دوستان زیادی ندارد و فکر می‌کند در میان اعضای خانواده‌اش که همگی عاشق سینه‌چاک ورزش‌های مختلف هستند، وصله‌ای ناجور به حساب می‌آید. اوضاع اما وقتی تغییر می‌کند که چت، یکی از بچه باحال‌های مدرسه، تصمیم می‌گیرد با ورجیل شوخی کند و بر اثر آن ورجیل از تهِ یک چاه عمیق سردرمی‌آورد. در این وضعیت دو سه تا از بچه‌های دیگر مدرسه که در عجیب‌وغریب بودن دست‌کمی از ورجیل ندارند تصمیم می‌گیرند به او کمک کنند و چت را بابت کاری که انجام داده، تنبیه کنند ...
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "بااین‌که پایه‌ی ششم را تازه تمام کرده بود، ورجیل سالیناس یازده‌ساله هنوز هیچی نشده، غصه‌ی سال‌های باقی‌مانده‌ی دوره‌ی متوسطه‌اش را می‌خورد. همه‌ی آن سال‌ها را تصور می‌کرد که مثل مانع مسابقه، پشت هم ردیف شده‌اند و هرکدام، از آن‌یکی بلندتر، پهن‌تر و سخت‌تر است و خودش را هم می‌دید که با آن پاهای لاغرمردنی و بی‌جان، جلویشان ایستاده. ورجیل درست بلد نبود از روی موانع بپرد. این قضیه هم به این سادگی‌ها دستگیرش نشد. توی کلاس ورزش فهمید؛ همان‌جا که از همه کوچک‌تر و نچسب‌تر بود و همیشه توی یارکشی آخرین نفر انتخاب می‌شد.
    اگر همه‌ی این‌ها را در نظر بگیریم، ورجیل باید روز آخر مدرسه خوشحال می‌بود. سال تحصیلی تمام شده بود و او باید بپربپرکنان به خانه می‌رفت و خودش را برای تابستان آفتابی پیشِ رو آماده می‌کرد ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 2017

    دختری که ماه را نوشید!
    نویسنده: کلی بارن‌هیل
    ترجمه: فروغ منصورقناعی
    ناشر: پرتقال
    سال نشر: 1403 (چاپ 165)
    قیمت: 390000 تومان
    تعداد صفحات: 296 صفحه
    شابک: 978-600-8347-81-1
    زانِ پیر، جادوگر دل‌رحمی است که به نوزادان قربانی و رهاشده در جنگل کمک می‌کند و آن‌ها را در طرف دیگر جنگل، به خانواده‌هایی می‌سپارد که بتوانند ازشان نگهداری کنند.
    ماجرا از روزی شروع می‌شود که زان به‌جای نور ستاره، نور ماه را به نوزادی می‌خوراند. زان به‌خوبی می‌داند که نباید قدرت جادویی ماه را دست‌کم بگیرد و نوزاد را به حال خود رها کند؛ پس چاره‌ای می‌اندیشد تا نوزاد با قدرتی که دارد، به خودش و دیگران آسیب نرساند. اما چگونه می‌توان مانع قدرت ماه شد؟ (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "بله.
    یه جادوگر تو جنگله. همیشه یه جادوگر بوده.
    می‌شه یه‌بار هم که شده دست از شلوغ‌بازی برداری؟ وای خدایا! تا حالا بچه‌ای به این سرتقی ندیده بودم.
    نه عزیز دلم، تا حالا ندیدمش. هیچ‌کس ندیدتش. خیلی ساله. ما یه کارایی می‌کنیم تا هیچ‌وقت مجبور نشیم ببینیمش.
    کارای وحشتناک.
    مجبورم نکن بگم. تو که خودت می‌دونی.
    نمی‌تونم عزیزم. هشیکی نمی‌دونه اون چرا بچه‌ها رو می‌خواد. نمی‌دونم چرا همیشه اصرار داره کوچیک‌ترین عضو ما رو ببره. نمی‌شه راحت ازش بپرسیم. کسی تا حالا اونو ندیده. ما می‌خوایم خیالمون راحت باشه که هیچ‌وقت هم نمی‌بینیمش.
    معلومه که وجود داره. این چه سوالیه! یه نگاه به جنگل بنداز! خیلی خطرناکه! دودهای سمی، چاه‌ها، آتشفشان‌های جوشان و هزارتا خطر دیگه هر طرفش هست. فکر می‌کنی اینا اتفاقیه؟ نه! همه‌ی اینا به خاطر جادوگره و اگه به چیزی که می‌خواد عمل نکنیم، می‌دونی باهامون چی‌کار می‌کنه؟ ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 2014

    فلورا و اولیس
    نویسنده: کیت دی کامیلو
    ترجمه: کیوان عبیدی آشتیانی
    ناشر: افق
    سال نشر: 1400 (چاپ 3)
    قیمت: 46000 تومان
    تعداد صفحات: 264 صفحه
    شابک: 978-600-353-099-7
    فلورای ده ساله از داستان‌های مادر نویسنده‌اش خوشش نمی‌آید. مادرش هم فکر می‌کند او دختری عجیب و غریب است. فلورا سنجابی را که حرف می‌زند و پرواز می‌کند از توی جاروبرقی همسایه نجات می‌دهد. حالا همه دست به دست هم داده‌اند تا سنجاب را از خانه بیرون کنند، اما فلورا مگر می‌گذارد کسی او را از سنجاب عزیزش جدا کند؟
    وقتی پدر و مادرش از هم جدا می‌شدند، کسی نظر او را نپرسید اما این‌بار همه چیز فرق می‌کند ...(برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "فلورا بل باکمن در اتاقش پشت میز تحریرش بود و در آن واحد دو کار می‌کرد، مادرش را نادیده می‌گرفت و مشغول خواندن داستانی تصویری بود با عنوان ماجراهای هیجان‌انگیز اینکاندستو!
    مادرش فریاد زد: "فلورا، آن بالا چه‌کار می‌کنی؟"
    فلورا هم با همان شدتی که مادرش فریاد کشیده بود جواب داد: "کتاب می‌خوانم!"
    مادرش فریاد زد: "قراردادمان یادت هست؟ قرارداد فراموش نشود!"
    تابستان تازه شروع شده بود که فلورا لحظه‌ای ضعف نشان داده و زیر بار قراردادی رفته بود که یکی از مواردش این بود "کنار گذاشتن داستان‌‌های تصویری احمقانه و روی‌آوردن به ادبیات ناب"
    این‌ها دقیقا کلمه‌هایی بودند که در قرارداد نوشته شده بودند، کلمه‌هایی از زبان مادرش ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 2013

    ایوان منحصربه‌فرد
    نویسنده: کاترین اپلگیت
    ترجمه: کیوان عبیدی آشتیانی
    ناشر: افق
    سال نشر: 1400 (چاپ 3)
    قیمت: 49000 تومان
    تعداد صفحات: 264 صفحه
    شابک: 978-964-369-983-3
    امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
    ایوان گوریل آرامی است که به ندرت از چیزی ناراحت می‌شود. او در یک مرکز تفریحی بازی‌های ویدیوئی زندگی می‌کند. ایوان خاطره‌ای از گذشته‌اش ندارد و در حال زندگی می‌کند؛ عاشق نقاشی کشیدن است و به چیزی جز هنر فکر نمی‌کند ...
    تا این‌که روبی، بچه فیل، وارد می‌شود و ایوان می‌تواند زندگی را از دریچه‌ی چشم‌های روبی ببیند. ورود روبی یعنی شروع تغییر، تغییر برای زندگی بهتر. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "اسم من ایوان است. من گوریل هستم. آن‌قدرها هم که به نظر می‌رسد راحت نیست.
    مردم صدایم می‌کنند گوریل بزرگراه، میمون خروجی شماره‌ی هشت، ایوان منحصربه‌فرد، یک پشت‌نقره‌ای قدرتمند.
    تمام این اسم‌ها مال من‌اند، اما من هیچ‌کدام از این‌ها نیستم. من ایوان هستم، فقط ایوان، فقط.
    آدم‌ها کلمه‌ها را حرام می‌کنند. آن‌ها را مثل پوست موز پرت می‌کنند تا بگندند.
    همه می‌دانند بهترین قسمت موز همان پوستش است.
    به نظرم، شماها فکر می‌کنید گوریل‌ها شما را نمی‌فهمند و احتمالا فکر می‌کنید ما نمی‌توانیم صاف راه برویم.
    سعی کنید برای یک ساعت روی مفصل‌های دست‌هایتان راه بروید. حالا به من بگویید کدام خنده‌دار تر است؟ ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 2012

    بن‌بست نورولت
    نویسنده: جک گانتوس
    ترجمه: کیوان عبیدی آشتیانی
    ناشر: افق
    سال نشر: 1401 (چاپ 6)
    قیمت: 125000 تومان
    تعداد صفحات: 358 صفحه
    شابک: 978-964-369-872-0
    امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
    جک گانتوس نوجوان برای تعطیلات تابستانی که تازه شروع شده کلی برنامه‌ی باحال دارد. اما همه این نقشه‌ها وقتی پدر و مادرش تصمیم می‌گیرند بخاطر چند شیطنت او، جک را کل تابستان تنبیه کنند و در خانه نگه دارند، نقش برآب می‌شود.
    جک که خانه برایش مثل زندان شده، قبول می‌کند که روزها به خانه‌ی دوشیزه ولکر برود و به او کمک کند. کاری که او باید برای خانم ولکر انجام بدهد تایپ آگهی تسلیت است! خانم ولکر از قدیمی‌ترین اهالی نورولت، شهر زادگاه جک، است و همه اهالی شهر را بخوبی می‌شناسد. برای همین هم او هنگام مرگ هریک از اهالی شهر آگهی تسلیتی تنظیم می‌کند و در آن زندگی و خدمات متوفی را مرور می‌کند ...
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "بالاخره مدرسه تمام شد. من روی میز پیک‌نیک توی حیاط پشتی ایستاده بودم و داشتم برای گذراندن تعطیلات تابستانی عالی‌ام آماده می‌شدم که سر و کله‌ی مادرم پیدا شد و همه چیز را خراب کرد. یکی از آن دوربین‌های چشمی ژاپنی جنگ جهانی دوم را جلوی چشم‌هایم گرفتم و آن را طوری تنظیم کردم که بتوانم باغچه‌ی سبزیجات تازه کاشته شده‌ی مادرم، مزرعه‌ی ذرتش و بام خانه‌ی قدیمی دوشیزه ولکر را ببینم. در فاصله‌ای دورتر، می‌شد یکی از خیابان‌های نورولت، برج آجری مدرسه و زنگش، مرکز گردهمایی‌ها و سوت نقره‌ای بزرگ مرکز خدمات داوطلبانه‌ی آتش‌نشانی را دید که روی تپه‌ای تقریبا دور از شهر قرار داشت و تازه در همان محل پرده‌ی نمایش درایوین سینمای وایکینگ را نصب کرده بودند ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 2011

    ماه بر فراز مانیفست
    نویسنده: کلر وندرپول
    ترجمه: کیوان عبیدی آشتیانی
    ناشر: افق
    سال نشر: 1402 (چاپ 8)
    قیمت: 295000 تومان
    تعداد صفحات: 473 صفحه
    شابک: 978-964-369-760-0
    امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
    آقای گیدئون شغل ثابتی ندارد. دائم در سفر است و دخترش آبیلین را هم با خود می‌برد. پدر که نگران آبیلین است او را به شهر مانیفست می‌فرستد که رازهایی دارد. دوشیزه سادی، پیشگوی شهر داستان‌هایی برای آبیلین تعریف می‌کند که همه‌ی مردم مانیفست در آن حضور دارند جز پدرش! (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "تکان‌های قطار برایم مثل گهوازه شده بود. چشم‌هایم را به روی حومه‌ی غبارآلود شهر بستم و سعی کردم تابلوی شهر را، با حروف آبی درشت، به همان شکلی تصور کنم که در داستان‌ها شنیده بودم. مانیفست: شهری با گذشته‌ای درخشان و آینده‌ای روشن.
    به پدرم فکر کردم، گیدئون تاکر. در این چند هفته‌ی اخیر، داستان‌های زیادی برایم تعریف کرده بود. بنابراین، هر وقت می‌گفت: "آبیلین، این یکی را گفته بودم؟ مربوط به زمانی می‌شود که ..." ساکت می‌شدم و سراپاگوش. بیش‌تر قصه‌هایش درباره‌ی مانیفست بود؛ همان شهری که روزگاری ساکنش بود.
    با کلمه‌هایی ساده تصویری شفاف از شهر و اهالی پرجنب و جوشش ترسیم می‌کرد. گوش کردن به قصه‌هایش مثل مکیدن یک شکلات خوشمزه بود، نرم و شیرین. زمانی که حال و حوصله‌ی تعریف کردن نداشت، سعی می‌کردم با به یاد آوردن آن قصه‌ها، طعم شیرین‌شان را حس کنم. شاید فقط با طعم آن کلمه‌ها بتوانم دوری‌اش را تحمل کنم، فقط با به خاطر آوردن طعم آن‌ها ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 2010

    وقتی به من می‌رسی
    نویسنده: ربکا استید
    ترجمه: کیوان عبیدی آشتیانی
    ناشر: افق
    سال نشر: 1399 (چاپ 8)
    قیمت: 39000 تومان
    تعداد صفحات: 274 صفحه
    شابک: 978-964-369-683-2
    امتیاز کتاب: (4.5 امتیاز با رای 2 نفر)
    میراندا و سال دو تا دوست صمیمی هستند. اونها که هر دو در شهر نیویورک زندگی می‌کنند، محله‌شون را خوب می‌شناسند و می‌دانند رفتن به کدام قسمت‌هایی از شهر براشون خطری نداره و باید از کدام محله‌ها دوری کنند.
    اما وقتی پسربچه دیگری در خیابان با سال کتک‌کاری می‌کنه، همه چیز شکل عجیب و غریبی به خودش می‌گیره. اول اینکه سال دیگه دیگه مثل سابق با میراندا صمیمی نیست و حاضر نیست با اون وقت بگذرونه. کلید اضافی آپارتمانشون هم که مادر برای روز مبادا یکجایی توی راهرو مخفی کرده، ناپدید می‌شه. اما از همه مهم‌تر یادداشت‌هایی هستند که یکی یکی به دست میراندا می‌رسند و نویسنده آنها از اتفاقاتی خبر داره که هیچکس نباید از آنها خبر داشته باشه! با خواندن این یادداشت‌ها میراندا متوجه میشه که یکی از اطرافیانش ممکنه ناخواسته بمیره و این فقط اوست که می‌تونه از این اتفاق جلوگیری کنه ...
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "بالاخره مامان امروز کارتش را گرفت. روی آن با حروف درشت نوشته شده تبریک و در بالاترین قسمتش نشانی استودیوی شماره‌ی 15 تلویزیون در خیابان 58 غربی به چشم می‌خورد. بعد از سه سال تلاش، بالاخره موقق شد. قرار است یکی از شرکت‌کننده‌های برنامه‌ی 20،000 دلاری پیرامید باشدکه مجری آن دیک کلارک است.
    روی کارت، فهرست چیزهایی است که باید با خودش ببرد. چند دست لباس اضافه که اگر برنده شد از آن‌ها در مراحل بعدی نمایش استفاده کند. وانمود می‌کنند مرحله‌ی دوم مسابقه روز بعد ضبط شده اما در واقع ساعت پنج بعدازظهر همان روز ضبط می‌شود. بردن سنجاق سر اختیاری است ولی حتما مامان چند تایی با خودش برمی‌دارد. مامان برخلاف من موهای قرمز و تاب‌داری دارد که وقتی دورش می‌ریزد، صورت آمریکایی کوچک و کک‌مکی‌اش را می‌پوشاند.
    و پایین کارت خیلی بدخط با خودکار آبی، تاریخ مسابقه نوشته شده: 27 آوریل 1979، درست همان‌طور که تو گفتی ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 2009

    کتاب گورستان
    نویسنده: نیل گیمن
    ترجمه: کیوان عبیدی آشتیانی
    ناشر: افق
    سال نشر: 1402 (چاپ 4)
    قیمت: 150000 تومان
    تعداد صفحات: 352 صفحه
    شابک: 978-964-7822-69-5
    امتیاز کتاب: (3.7 امتیاز با رای 3 نفر)
    در شبی مه‌آلود قاتلی بدطینت وارد خانه‌ای می‌شود تا ماموریت شوم خود را به انجام برساند. او موفق می‌شود تا با خنجر خود اکثر اعضای خانواده را از پای درآورد. اما در این میان فرزند نوزاد خانواده بصورت معجزه‌آسایی از دست او می‌گریزد و وارد گورستانی می‌شود که در همسایگی خانه قرار دارد.
    اهالی گورستان، ارواح اهالی شهر در زمان‌های دور و نزدیک، تصمیم می‌گیرند نوزاد را به فرزندخواندگی قبول کنند و از او نگهداری نمایند. آنها اسم نوزاد را “نوبادی” (هیچکس) می‌گذارند. سالها می‌گذرد و باد در گورستان بزرگ می‌شود اما نیروهای خطرناکی که جان خانواده‌اش را گرفته‌اند همچنان به دنبال او هستند.
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "دستی در تاریکی خنجری را گرفته بود. خنجر دسته‌ای از استخوان سیاه صیقلی داشت و تیغه‌ای بهتر و برنده‌تر از هر تیغی. اگر به بدن کسی فرو می‌رفت شخص تا مدتی حس نمی‌کرد جایی از بدن‌اش بریده شده است.
    خنجر هر آنچه را که برای انجام‌اش به آن خانه آورده شده بود انجام داده و حالا دسته و تیغه‌اش خیس بود.
    لایِ در خیابان هنوز باز بود، و خنجر و مردی که آن را در اختیار داشت از همان‌جا به داخل خانه آمده بودند و باریکه‌هایی از مه شبانه پیچ و تاب می‌خورد و از لای درِ باز به داخل می‌خزید.
    مردکِ همه‌کاره در پاگرد مکثی کرد. با دست چپ دستمال سفید بزرگی را از جیب کت سیاه‌اش بیرون آورد و با آن خنجر و دست راستِ پوشیده در دستکش‌اش که خنجر را گرفته بود پاک کرد؛ بعد دستمال را به کناری گذاشت. شکار تقریبا تمام شده بود. زن را در بسترش، مرد را کف اتاق خواب و بچه‌ی بزرگ‌تر را در اتاق خوش آب و رنگ‌اش و در میان اسباب‌بازی‌ها و ماکت‌های نیمه‌کاره‌اش رها کرده بود. فقط بچه‌ی کوچولو و نوپای خانواده باقی مانده بود. با کشتن او ماموریت‌اش به پایان می‌رسید …"

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 2007

    نیروی برتر لاکی
    نویسنده: سوزان پاترون
    ترجمه: آنیتا یارمحمدی
    ناشر: پیدایش
    سال نشر: 1400 (چاپ 6)
    قیمت: 155000 تومان
    تعداد صفحات: 215 صفحه
    شابک: 978-600-296-102-0
    لاکی در هاردپن کالیفرنیا با نامادری‌اش بریجیت روزگار می‌گذراند. او وقتی مطمئن می‌شود بریجیت می‌خواهد برگردد فرانسه، راهی جز فرار روبه‌روی خود نمی‌بیند؛ آن هم با سنگین‌ترین کوله‌پشتی دنیا!
    اما انگار لاکی به توفان شن و ظاهر شدن پردردسر پسر بچه‌ای 5 ساله (با یک لنگه کفش و خارهای کاکتوس در پاشنه‌اش) فکر نکرده است ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    (گروه سنی مخاطب این کتاب سنین 9 تا 11 سال در نظر گرفته شده است)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "لاکی تریمبل زیر سایه‌ی سطل آشغال چمباتمه زده بود. گوشش را به شکاف دیوار طبله کرده‌ی "موزه و نمایشگاه عتیقه‌های زنگوله‌ای" هاردپن چسبانده بود و به حرف‌های سمی کوچکه گوش می‌کرد. داستان وقتی که سمی یک معتاد تمام‌عیار بود و به آخر خط رسیده بود و زندگی‌اش داشت از هم می‌پاشید. همان وقت بود که دنبال نیروی برترش رفت و دیگر پاک پاک شد. بین جلسه‌های "دوازده گام" - که معتادها و پرخورهای ناشناس تویش شرکت می‌کردند - ماجرای سمی کوچکه هنوز محبوب‌ترین داستان لاکی بود.
    سمی کوچکه داستان روزی را تعریف می‌کرد که گیج و منگ، توی کادیلاکش ولو شده و کل صبح را به صدای جانی کش گوش داده بود. وقتی هم به خودش آمد، دید یک مار زنگی درست روی صندلی مسافر چنبره زده. ماری که همان موقع، خیز برداشت و روی، حیوان خانگی‌اش را نیش زد ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 2005

    خانه‌ی خودمان
    نویسنده: سینتیا کادوهاتا
    ترجمه: شقایق قندهاری
    ناشر: افق
    سال نشر: 1403 (چاپ 7)
    قیمت: 175000 تومان
    تعداد صفحات: 251 صفحه
    شابک: 978-964-369-273-6
    کیتی از خواهرش لین که او را بیش‌تر از همه دوست دارد، یاد می‌گیرد که در عمق همه‌چیز به دنبال زیبایی و امید بگردد. حالا که لین به سختی بیمار شده و خانواده دارد از هم می‌پاشد، نوبت کیتی است که راهی پیدا کند تا نگذارد شعله‌های عشق و امید در دل افراد خانواده‌اش خاموش شود. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "اولین واژه را از خواهرم لین یاد گرفتم: "ستاره-ستاره". با این‌که آن را اشتباهی "سیستاری" تلفظ می‌کردم، ولی او منظورم را می‌فهمید. در زبان ژاپنی، "ستاره-ستاره" یعنی "درخشنده و نورانی". لین می‌گفت وقتی‌که بچه بودم، همیشه شب‌ها مرا با خودش به جاده‌ی خلوتی می‌برد و هر دوی‌مان به پشت، روی زمین دراز می‌کشیدیم و به ستاره‌ها نگاه می‌کردیم. بعد، او بارها و بارها می‌گفت: "کتی، بگو ستاره-ستاره!، ستاره-ستاره!" و من عاشق این کلمه بودم! وقتی کمی بزرگ‌تر شدم، برای توصیف تمام چیزهایی که دوست‌شان داشتم، از عبارت "ستاره-ستاره" استفاده می‌کردم. آسمان آبی زیبا، توله‌سگ‌ها، بچه گربه‌ها، پروانه‌ها و حتی دستمال کاغذی‌های رنگی ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 2004

    موش کوچولو
    نویسنده: کیت دی کامیلو
    ترجمه: حسین ابراهیمی (الوند)
    ناشر: افق
    سال نشر: 1398 (چاپ 2)
    قیمت: 33000 تومان
    تعداد صفحات: 286 صفحه
    شابک: 964-369-151-9
    امتیاز کتاب: (1 امتیاز با رای 1 نفر)
    دسپرا، از وقتی که به دنیا آمد با بقیه‌ی موشها فرق داشت. او به جای آنکه کاغذ کتاب‌ها را بجود و بخورد، کتاب‌ها را می‌خواند. از آن بدتر اینکه او از آدم‌ها نمی‌ترسید و از آنها فرار نمی‌کرد. برای همین هم وقتی که در قلعه‌ی محل زندگی‌اش صدای موسیقی به گوشش می‌رسد به دنبال صدا به اتاق شاهدخت پی می‌رود و در کنار شهریار، فرمانروای قلعه، می‌نشیند و به موسیقی او گوش می‌دهد …
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "این داستان با تولد موشی میان دیوارهای یک قلعه آغاز می‌شود. موشی کوچولو. آخرین فرزند پدر و مادر خود و تنها موشی که به هنگام تولد و در میان آن همه بچه موش، زنده به دنیا آمد.
    همین که زایمان به پایان رسید، موشِ مادر، خسته گفت: "بچه‌هایم کو؟ بچه‌هایم را نشانم بده."
    موشِ پدر، موش کوچولویی را بالا گرفت و گفت: "فقط همین یکی است. بقیه مرده‌اند."
    - Mon Dieu، فقط همین یکی؟
    - فقط همین یکی. برایش اسم می‌گذاری؟
    مادر گفت: "این همه زحمت برای هیچ." سپس آهی کشید و ادامه داد: "چه غم‌انگیز! چه‌قدر مایه‌ی تاسف!" او موش ماده‌ای بود که مدت‌ها پیش، با بار و بنه‌ی دیپلماتی فرانسوی به قلعه راه یافته بود. "مایه‌ی تاسف" از جمله عبارت‌های مورد علاقه‌اش بود. او اغلب آن را به کار می‌برد ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 2003

    صلیب سربی
    نویسنده: آوی
    ترجمه: حسین ابراهیمی (الوند)
    ناشر: افق
    سال نشر: 1392 (چاپ 5)
    قیمت: 12500 تومان
    تعداد صفحات: 346 صفحه
    شابک: 964-369-099-7
    داستان کتاب در قرن 14 میلادی و در انگلستان می‌گذرد. قهرمان داستان، پسری‌ نوجوان‌ و فقیر، در جنگ‌ و گریز با قاتلانی‌ است‌ که‌ او را تعقیب‌ می‌کنند. در همین‌ حال‌، پسرک‌ پی‌ می‌برد که‌ پدرش‌ یک‌ لرد انگلیسی‌ است‌ و اگر این‌ حقیقت‌ فاش‌ شود او جانشین‌ پدر خواهد شد. این‌ همان‌ اتفاقی‌ است‌ که‌ قاتلان‌ می‌خواهند از آن‌ جلوگیری‌ کنند ... (برگرفته از وب سایت ناشر کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "روزی که مادرم مرد، من و کشیش او را در کفنی خاکستری رنگ پیچیدیم و به کلیسای روستا بردیم. بار سنگینی نبود. زنده که بود، ضعیف و کوچک اندام بود؛ مرگ او را ضعیف‌تر و کوچک اندام‌تر هم کرده بود.
    اسمش استا بود.
    از آن‌جا که کومه‌ی ما در حاشیه‌ی روستاست، من و کشیش جسد او را از کوره راهی ناهموار به گورستان بردیم. بارانی تند و بی‌وقفه زمین را گل‌آلود و چسبنده کرده بود. هیچ پرنده‌ای نخواند. هیچ زنگی به صدا درنیامد. خورشید در پس ابرهای تیره و تار پنهان شده بود.
    کشتزارهای روستا را پشت سر گذاشتیم. روستاییان زیر باران و در میان گل و شل کار می‌کردند. هیچ‌کس زانو نزد. آن‌ها فقط به ما زل زدند. آن‌ها هنوز هم مثل زمانی که مادرم زنده بود، از او دوری می‌کردند. اما من احساس شرمساری می‌کردم. گویی گناه بی‌نام و نشانی از من سرزده بود که در چشم آنان این‌چنین بی‌ارج شده بودم.

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 2002

    سفال شکسته
    نویسنده: لیندا سو پارک
    ترجمه: حسین ابراهیمی (الوند)
    ناشر: قدیانی
    سال نشر: 1402 (چاپ 1)
    قیمت: 120000 تومان
    تعداد صفحات: 176 صفحه
    شابک: 978-964-417-611-1
    "دارگوش" پسر یتیمی است که حوادث روزگار او را به دست مردی مهربان، اما معلول می‌سپارد. او با فقر و بی‌خانمانی بزرگ می‌شود، اما کنجکاوی، تلاش بی‌پایان و روح شرافتمندش سبب می‌شود تا آرزویی بزرگ را در سر بپروراند.
    دارگوش می‌خواهد بزرگ‌ترین سفالگر شهر شود. اما این هنری است که فقط از پدر به پسر می‌رسد. پس او برای رسیدن به آرزویش باید راه دیگری را بیابد و پیش گیرد؛ راهی دشوار، طولانی و پرخطر. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "همین‌که دارگوش به پل نزدیک شد، آدم لک‌لکی داد زد: "هی، دارگوش! امروز خوب گرسنگی کشیده‌ای؟"
    توی دهکده، آنهایی که دستشان به دهنشان می‌رسید، وقتی به هم می‌رسیدند با جمله: "امروز خوب غذا خورده‌اید؟" از هم احوالپرسی می‌کردند. اما دارگوش و دوستش با وارونه کردن این جمله با هم شوخی می‌کردند.
    دارگوش کیسه‌ی قلنبه‌ای را که به کمرش بسته بود، فشار داد. او می‌خواست خبرهای خوشی را که داشت، مخفی نگه‌دارد. اما از شدت هیجان نتوانست. دارگوش کیسه را بالا گرفت و گفت: "آدم لک‌لکی! خوب کردی در احوالپرسی پیش‌دستی کردی، چون همین امروز، اگر یک کم دیگر صبر کنی، جمله درست را به‌کار خواهیم برد!"
    دارگوش با دیدن چشم‌های آدم لک‌لکی، که از تعجب گشاد شده بودند، خوشحال شد. او می‌دانست که آدم لک‌لکی فوری حدس می‌زند توی کیسه‌ی او چیست. آدم لک‌لکی می‌دانست که فقط یک چیز می‌تواند کیسه را این‌طور نرم و برآمده نشان بدهد. توی کیسه، از ته هویج یا استخوان‌های مرغ که قلنبه قلنبه بیرون می‌زدند، خبری نبود. کیسه پر از برنج بود ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 2000

    باد، نه بادی
    نویسنده: کریستوفر پل کورتیس
    ترجمه: فرمهر منجزی
    ناشر: پیدایش
    سال نشر: 1398 (چاپ 3)
    قیمت: 335000 تومان
    تعداد صفحات: 333 صفحه
    شابک: 978-600-296-458-8
    سال 1936، در شهر فیلینت میشیگان، اوضاع همه سخت است. اما برای باد پسر ده‌ساله‌ی بدون مادر اتفاق‌های دیگری هم می‌افتد؛ باد چمدانی دارد پر از وسایل خاص و پدری که هیچ‌گاه او را ندیده است. مادر، پیش از مرگش سر نخی برای باد گذاشته بود؛ اعلان‌های تبلیغاتی خواننده‌ی معروف: هرمان ئی کالووی و گروه مشهورش. این اعلان‌ها شاید باد را به پدرش برساند. باد باید چمدانش را بردارد و از یتیمخانه فرار کند و به دنبال پدر اسرارآمیزش برود. چیزی جلودار او نیست، نه گرسنگی، نه ترس از خون‌آشام‌ها و نه حتی خود هرمان ئی کالووی ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    (گروه سنی مخاطب این کتاب سنین 8 تا 12 سال در نظر گرفته شده است)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "دوباره شروع شد ... همه‌مان به صف منتظر صبحانه ایستاده بودیم که مددکار اجتماعی تق‌تق‌کنان رفت انتهای صف. اوه، اوه ... این نشانه‌ی بدی است. یا یک خانواده‌ی جایگزین برای کسی پیدا کرده بودند یا قرار بود یکی کتک بخورد. همین‌طور که مددکار در طول صف راه می‌رفت، همه‌ی بچه‌ها نگاهش می‌کردند. صدای پاشنه‌های بلند کفش‌هایش شبیه ترق‌توروق چوب توی آتش بخاری بود.
    وای!
    کنار من ایستاد و گفت: "تو بادی کالدول هستی؟"
    گفتم: "اسمم باد است، نه بادی، بانو."
    دستش را روی شانه‌ام گذاشت و از صف بیرونم آورد. بعد جری، یکی از پسرهای کوچولو، را بیرون کشید و گفت: "تو جری کلارک نیستی؟" ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 1999

    آخرین گودال
    نویسنده: لوییس سکر
    ترجمه: حسین ابراهیمی (الوند)
    ناشر: قدیانی
    سال نشر: 1400 (چاپ 1)
    قیمت: 150000 تومان
    تعداد صفحات: 276 صفحه
    شابک: 978-964-417-335-6
    امتیاز کتاب: (4.7 امتیاز با رای 7 نفر)

    استنلی به حکم دادگاه و بخاطر جرمی که مرتکب نشده محکوم می‌شود که مدتی را در اردوگاه گرین‌لیک و در میان دیگر محکومین نوجوان این مرکز بگذراند. سرپرست اردوگاه بچه‌ها را مجبور می‌کند تا هر روز یک گودال به عمق یک متر و نیم در بیابان اطراف اردوگاه بکنند. او در اردوگاه با پسری به نام زیرو (Zero) دوست می‌شود و با کمک او معمای گودال‌های اردوگاه گرین‌لیک را حل می‌کند.

    داستان با این جملات آغاز می‌شود:

    "اردوگاه گرین‌لیک دریاچه ندارد. البته روزگاری بزرگترین دریاچه تگزاس اینجا بود. اما این صحبت صد سال پیش است. حالا دیگر اینجا سرزمینی خشک و برهوت است.

    سابقا شهرک گرین‌لیک هم اینجا بود. اما با خشک شدن و از بین رفتن دریاچه، مردم شهرک هم آرام‌آرام آن را ترک کردند.
    روزهای تابستان گرمای هوا در سایه - البته اگر کسی سایه‌ای پیدا کند - چهل و پنج درجه سانتیگراد است. در دریاچه خشک و پهناور، سایه چمدانی هم وجود ندارد.

    تنها درختان این ناحیه دو درخت بلوط کهنسال، در حاشیه شرقی "دریاچه" است. بین دو درخت ننویی بسته‌اند و پشت آن هم کلبه‌ای چوبی به چشم می‌خورد.

    ساکنان اردوگاه اجازه خوابیدن در ننو را ندارند. ننو مخصوص رئیس اردوگاه است. سایه مال رئیس است ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 1997

    چشم‌انداز شنبه‌ها
    نویسنده: ای. ال. کونینزبرگ
    ترجمه: شهلا انتظاریان
    ناشر: پیدایش
    سال نشر: 1398 (چاپ 3)
    قیمت: 275000 تومان
    تعداد صفحات: 274 صفحه
    شابک: 978-600-296-188-4
    خانم اولینسکی ده سال پس از یک تصادف که به فلج شدنش می‌انجامد، به مدرسه برمی‌گردد تا دوباره کار تدریس را شروع کند. همزمان با شروع تدریس او تعدادی از دانش‌آموزانش را به عنوان تیم مدرسه برای شرکت در مسابقه علمی ایالتی انتخاب می‌کند. حالا او علاوه بر تدریس و سر و کله زدن با بچه‌های کله‌شق کلاسش باید تیم علمی انتخابی‌اش را هم برای شرکت در مسابقات تربیت کند ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    (گروه سنی مخاطب این کتاب سنین 8 تا 12 سال در نظر گرفته شده است)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "خانم اوا ماری اولینسکی همیشه جواب خوبی در آستین داشت. هرکسی می‌پرسید چگونه اعضای تیم خود را برای شرکت در رقابت علمی انتخاب کرده، جواب خوب و متفاوتی می‌داد. بیشتر وقت‌ها می‌گفت هرکدام از این چهار نفر مهارت‌هایی دارند که همدیگر را کامل می‌کنند. دلیل قانع‌کننده‌ای هم بود. گاهی می‌گفت افراد تیمش خیلی خوب با هم تمرین می‌کنند که این هم درست بود. اما به بازرس مدارس منطقه، جواب خوبی نداد و این قضیه فقط همین یک بار اتفاق افتاد و خانم اولینسکی برای این کارش دلیل خوبی داشت ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 1996

    دستیار ماما
    نویسنده: کارن کشمن
    ترجمه: نسرین وکیلی، مریم واعظی
    ناشر: قطره
    سال نشر: 1393 (چاپ 2)
    قیمت: 7500 تومان
    تعداد صفحات: 135 صفحه
    شابک: 978-600-119-555-6
    امتیاز کتاب: (3 امتیاز با رای 1 نفر)
    در یک شب یخبندان، دختری که نه خانه‌ای داشت و نه پدر و مادری، و نه حتی نامی جز "تحفه"، در گرمای توده‌ی پهن طویله‌ی دهقانی پناه می‌گیرد. آن‌جا جین، مامای دهکده او را پیدا می‌کند. "تحفه"، که حالا صاحب جدیدش نام "سوسک" بر او گذاشته است، کار خود را به عنوان دستیار ماما شروع می‌کند. راه زندگی‌اش هموار نیست؛ جین زن خشنی است با نگاه‌های تند و تیز و اخلاقی تندتر. با این همه سوسک برای خود جایگاهی به دست می‌آورد. گربه‌ای دارد و دوستی یکی از پسران دهکده را جلب می‌کند. او بخشی از فوت و فن‌های کار ماما را، که سعی می‌کند از او پنهان کند، مخفیانه یاد می‌گیرد. او حتی برای خود یک اسم واقعی انتخاب می‌کند و از همه می‌خواهد "آلیس" صدایش بزنند.
    اما بعد روزی در انجام یکی از وظایفی که برعهده‌اش گذاشته می‌شود شکست می‌خورد و به همین خاطر فرار می‌کند. زیرا معتقد است که به قدری احمق است که برای هیچ‌کس مفید نیست ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "وقتی مدفوع حیوانات با کاه پوسیده و آشغال به شکل توده‌ای انبوه روی هم جمع می‌شود، با پوسیدن و گندیدن آن‌ها گرما به وجود می‌آید. معمولا به علت بوی بد این توده، هیچ‌کس آن‌قدر به آن نزدیک نمی‌شود تا متوجه این گرما شود، اما دخترک متوجه گرمای این توده‌ی گندیده شد و در آن شب یخبندان، بی‌اعتنا به بوی آن، به میان کود گندیده‌ی گرم فرو رفت. در واقع، بوی پهن احتمالا فقط کمی بدبوتر از چیزهای دیگر زندگی او بود؛ بوی پس‌مانده‌ی غذاهایی که از میان سطل زباله‌ی خانه‌ها جمع می‌کرد، بوی طویله‌ها و خوکدانی‌هایی که در صورت امکان در آن‌ها می‌خوابید و بوی بدن خودش: بدن ناشسته، گرسنگی کشیده، محبت‌ندیده و ناخواستنی خود او ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 1995

    با کفش‌های دیگران راه برو
    نویسنده: شرون کریچ
    ترجمه: کیوان عبیدی آشتیانی
    ناشر: چشمه
    سال نشر: 1403 (چاپ 8)
    قیمت: 290000 تومان
    تعداد صفحات: 242 صفحه
    شابک: 978-964-362-278-7
    امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 2 نفر)
    سالا مانکاتری هدیل 13 ساله که همه او را سال صدا می‌کنند برای یافتن مادرش، به همراه پدربزرگ و مادربزرگ، عازم سفری طولانی می‌شود. در طول سفر، او داستان فی‌بی وینترباتوم را تعریف می‌کند، دختری که مادرش به طور ناگهانی ناپدید شده و پیغام‌های اسرارآمیز دریافت می‌کند. در پشت داستان فی‌بی، داستان سال و جریان سفر بدون بازگشت مادرش وجود دارد. او کمتر از یک هفته فرصت دارد تا خودش را به مادرش برساند. سال مطمئن است که علی‌رغم مخالفت پدرش، این سفر تنها شانس او برای برگشت به موقعیت گذشته است.
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "بابابزرگ معتقد است من ذاتا یک دختر دهاتی هستم و این حقیقت دارد. من بیش‌تر عمر سیزده‌ساله‌ام را در بای‌بنکز در ایالت کنتاکی گذرانده‌ام، جایی که چندان بزرگتر از یک محله نیست؛ در خانه‌هایی در منطقه‌ای سبز در امتداد رودخانه اوهایو. تقریبا یک سال پیش پدرم مرا مثل یک علف هرز از جا کند و با تمام هست و نیستم (نه، این طور نیست - تمام چیزهایم را برنداشت، درختان بلوط، بید، افرا، کاهدانی و حوضچه شنا هم مال من هستند) از آنجا برد. ما سیصد مایل به طرف شمال حرکت کردیم و بالاخره در مقابل خانه‌ای در اوکلید اوهایو توقف کردیم.
    گفتم: "این‌جا درخت ندارد؟ قرار است این‌جا زندگی کنیم؟"
    پدرم گفت: "نه، این‌جا خانه مارگارت است."
    در جلو خانه باز شد و زنی با موهای قرمز و به هم ریخته ظاهر شد. من بالا و پائین خانه را نگاه کردم. خانه‌ها مثل یک ردیف لانه پرنده در هم چپیده بودند. جلو هر خانه محوطه سبز کوچکی بود که به یک پیاده‌روی باریک خاکستری و بعد خیابانی خاکستری منتهی می‌شد.
    پرسیدم: "طویله کجاست؟ رودخانه؟ حوضچه شنا؟"
    پدرم گفت: "اوه، سال. بیا، می‌خواهم با مارگارت آشنایت کنم." او برای زنی که جلو در بود دست تکان داد …"

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 1994

    بخشنده
    نویسنده: لوئیس لوری
    ترجمه: کیوان عبیدی آشتیانی
    ناشر: چشمه
    سال نشر: 1400 (چاپ 7)
    قیمت: 68000 تومان
    تعداد صفحات: 216 صفحه
    شابک: 978-964-362-692-1

    دنیای یوناس کامل است. همه چیز تحت کنترل است. جنگ، ترس، درد و هیچ انتخابی وجود ندارد. برای هر یک از افراد مجموعه، شغلی در نظر گرفته شده است.

    وقتی که یوناس دوازده ساله می‌شود، برگزیده می‌شود تا نزد بخشنده تعلیمات خاصی را فراگیرد. بخشنده خاطرات دردها و شادی‌های واقعی زندگی را، به تنهایی، تحمل می‌کند.

    حالا نوبت یوناس است که حقیقت را دریافت کند. بازگشتی وجود ندارد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "ماه دسامبر نزدیک بود و یوناس، کم‌کم احساس ترس می‌کرد. نه. ترس کلمه‌ی صحیحی نبود. ترس، احساسی سخت تهوع‌آور بود که از احتمال وقوع حادثه‌ای وحشتناک، به‌وجود می‌آمد. ترس همان احساسی بود که او سال گذشته، هنگام پرواز هواپیمایی ناشناس بر فراز مجموعه تجربه کرده بود. در حالی که زیرچشمی به آسمان می‌نگریست دوبار تلالو هواپیمایی را که همچون جسمی نورانی با سرعت زیاد حرکت می‌کرد از نزدیک دیده بود و پس از آن صدایی ناهنجار! و لحظه‌ای بعد دوباره، همان هواپیما را در خلاف جهت اول، مشاهده کرده بود. در ابتدا، تنها مجذوب آن شده بود. هیچ هواپیمایی را به این نزدیکی ندیده بود، چرا که پرواز بر فراز مجموعه بر خلاف مقررات بود. لیکن گه‌گاه در جایی دور از مجموعه زمانی که هواپیماها برای تخلیه‌ی نیازهای مجموعه در آن طرف فرود می‌آمدند، بچه‌ها سوار بر دوچرخه‌های‌شان به تماشای آن‌ها رفته و دستخوش لذتی نهانی می‌شدند …"

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 1993

    جای خالی می
    نویسنده: سین‌تیا رایلنت
    ترجمه: نسرین وکیلی
    ناشر: چشمه
    سال نشر: 1384 (چاپ 1)
    قیمت: 1000 تومان
    تعداد صفحات: 94 صفحه
    شابک: 978-964-362-179-0
    سامر دختر نوجوان یتیمی است که از بچگی میان اقوام مختلفش دست به دست شده. اما بالاخره در شش سالگی عمعه‌اش می و همسر او اب سامر را نزد خود می‌برند و از آن به بعد سامر نزد این زوج مسن که عاشقانه همدیگر را دوست دارند زندگی می‌کنند.
    اما شش سال بعد عمه می بطور ناگهانی می‌میرد. مرگ او اب را شدیدا افسرده می‌کند و سامر نمی‌داند باید چکار کند تا او از این وضعیت دربیاید. وقتی کلتوس، دوست و همکلاس سامر، به اب می‌گوید که کسی را می‌شناسد که می‌تواند با روح درگذشتگان ارتباط برقرار کند اب تصمیم می‌گیرد به دیدار این احضارکننده روح برود چون معتقد است که روح عمه می هنوز در اطراف آنها حضور دارد. بنابراین اب، کلتوس و می راهی سفر می‌شوند تا با این شخصیت مرموز دیدار کنند ...
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "وقتی می مرد، بعد از مراسم، اب به تریلی برگشت، لباس خوب خود را درآورد و لباس خانه پوشید، سپس به داخل اتومبیل رفت و بقیه‌ی شب را در آن گذراند. آن اتومبیل کهنه از زمانی که یادم می‌آید همان جا کنار لانه سگ پارک شده بود و علف‌های هرز طوری دور و بر آن را گرفته بود که اگر دقت نمی‌کردی نمی‌توانستی آن را ببینی. و من سال‌ها سر در نمی‌آوردم که چرا اب خودش را از شر این ماشین قراضه خلاص نمی‌کند، تا این‌که این کار او را بعد از مراسم خاک‌سپاری دیدم. آن‌وقت فهمیدم که این ماشین کهنه حتی اگر به نظر همه‌ی مردم دنیا هم دور انداختنی می‌آمد اب دلیلی برای نگه داشتن آن داشت و وقتی می مرد این دلیل برای خود او هم روشن شد.
    من هرگز ندیده بودم دو نفر این‌قدر همدیگر را دوست داشته باشند. حتی شش سال پیش که به این‌جا آمدم و کوچک‌تر از آن بودم که به عشق فکر کنم، گاهی اوقات که به آن دو نگاه می‌کردم اشک‌هایم سرازیر می‌شد. به همین دلیل حدس می‌زنم در قسمتی از عمق وجودم با عشق آشنایی داشته‌ام و امیدوار بودم که روزی همه‌ی عظمت آن را ببینم. اولین بار، یک شب که در آشپزخانه نشسته بودیم و اب به می کمک می‌کرد تا موهای بورش را ببافد آن‌قدر تحت تاثیر قرار گرفتم که دلم می‌خواست به جنگل بروم و از فرط شادی تا آخر عمرم گریه کنم. اما به زحمت جلوی خودم را گرفتم ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 1990

    ستاره‌ها را بشمار
    نویسنده: لوییس لوری
    ترجمه: پروین علی‌پور
    ناشر: افق
    سال نشر: 1401 (چاپ 4)
    قیمت: 65000 تومان
    تعداد صفحات: 144 صفحه
    شابک: 978-600-353-235-9
    آنه‌مری و دوست صمیمی‌اش الن در زمان جنگ، تمام فکر و ذکرشان مدرسه، کمبود مواد غذایی و سربازان آلمان نازی است که آرامش شهر کوچک‌شان را برهم‌زده‌اند!
    نازی‌ها دست‌بردار نیستند و یهودیان دانمارک ناچارند مخفیانه وطن‌شان را ترک کنند. در این میان آنه‌مری به ماموریتی خطرناک می‌رود تا دوستش را نجات دهد. اما آیا از پس آن برمی‌آید؟ (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "آنه‌مری گفت: "الن، بیا تا سر پیچ خیابون مسابقه‌ی دو بدیم!" و کوله‌ی چرمی سنگینش را پشتش جابه‌جا کرد تا کتاب‌های مدرسه‌اش مرتب و میزان شدند.
    پرسید: "حاضری؟" و به الن، دوست صمیمی‌اش، نگاه کرد.
    الن شکلکی درآورد و با خنده گفت: "نخیر! خودت هم می‌دونی که به گرد پات نمی‌رسم. من که مثل تو لنگ‌دراز نیستم! اصلا چرا عین آدم‌های متمدن راه نریم؟!"
    الن دختر ده‌ساله‌ای بود با قدی کوتاه و هیکلی تپل؛ درست بر خلاف آنه‌مری، که دراز و باریک بود.
    آنه‌مری گفت: "آخه باید برای مسابقه‌ی دوی روز جمعه آماده شیم. من مطمئن مطمئنم این هفته از همه‌ی دخترها جلو می‌زنم! هفته‌ی پیش دوم شدم، ولی تو این هفته هر روز تمرین کرده‌ام." و همان‌طور که چشمش به خیایان کپنهاگ بود، خواهش کرد: "الن، بیا دیگه! تو رو خدا!" ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 1987

    کتک‌خور سلطنتی
    نویسنده: سید فلاش‌من
    ترجمه: نسرین‌نوش امینی
    ناشر: هوپا
    سال نشر: 1401 (چاپ 9)
    قیمت: 110000 تومان
    تعداد صفحات: 164 صفحه
    شابک: 978-600-8025-90-0
    امتیاز کتاب: (4 امتیاز با رای 1 نفر)
    شاهزاده، خیلی مارمولک است، آب‌زیرکاه و موذی، خیلی هم به شاهزاده بودن خودش می‌نازد، با همه شوخی‌های خرکی می‌کند و هیچ به درسش اهمیت نمی‌دهد. طبق قانون، تنبیه شاهزاده ممنوع است پس یک پسر معمولی در قصر نگهداری می‌شود تا به جای او کتک بخورد: "کتک‌خور سطلنتی"! به حق چیزهای نشنیده! شاهزاده از شلاق خوردن کتک‌خور مغرورش لذت می‌برد تا اینکه ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "همه می‌دانستند که شاهزاده‌ی نوجوان، چقدر مارمولک و آب‌زیرکاه است! اینجا، آنجا، همه‌جا، او را به اسم شازده‌مارمولک می‌شناختند. حتی گربه‌های سیاه وحشی! آن‌ها هم جرات نداشتند سر راه شاهزاده سبز شوند.
    یک‌شب پادشاه جشن باشکوهی برپا کرد. شاهزاده دزدکی پشت صندلی‌های بلوطی راه می‌رفت و کلاه‌گیس خوشبو و پودرزده‌ی خانم‌ها و آقایان اشراف‌زاده را به پشت صندلی‌ها گره می‌زد.
    بعد هم رفت و پشت سر یکی از پیش‌خدمت‌ها قایم شد و منتظر ماند.
    وقتی که مهمان‌ها ایستادند تا نوشیدنی‌هایشان را بنوشند، کلاه‌گیس‌هایشان از کله‌شان کنده شد و پروازکنان از سرشان به زمین افتاد ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 1984

    آقای هنشاو عزیز
    نویسنده: بورلی کلی‌یری
    ترجمه: مژگان کلهر
    ناشر: پیدایش
    سال نشر: 1400 (چاپ 4)
    قیمت: 145000 تومان
    تعداد صفحات: 144 صفحه
    شابک: 978-600-296-107-5
    امتیاز کتاب: (4.5 امتیاز با رای 2 نفر)
    لی باتس که از کلاس دوم دبستان یکی از طرفداران درجه یک بوید هنشاو نویسنده شده بود، حالا کلاس ششم است. او با مادرش زندگی می‌کند و شاگرد جدید مدرسه است. پسری تنها که نبودن پدرش - که راننده کامیون است - آزارش می‌دهد و از اینکه دزد عجیبی مدام قسمت‌هایی از غذایش را می‌دزد، عصبانی است.
    معلم لی برای پیشرفت بچه‌ها در نامه‌نویسی، از آنها می‌خواهد به نویسنده‌ای نامه بنویسند. لی هم تصمیم می‌گیرد برای آقای هنشاو نامه بنویسد، کسی که پاسخ عجیبش، زندگی لی را تغییر می‌دهد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
    داستان به سبک "بابا لنگ‌دراز" در قالب نامه‌هایی روایت می‌شود که قهرمان داستان برای آقای هنشاو نوشته است.
    (گروه سنی مخاطب این کتاب سنین 8 تا 12 سال در نظر گرفته شده است)

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 1978

    پلی به سوی ترابیتیا
    نویسنده: کاترین پاترسون
    ترجمه: نسرین وکیلی
    ناشر: دستان
    سال نشر: 1383 (چاپ 1)
    قیمت: 4000 تومان
    تعداد صفحات: 184 صفحه
    شابک: 964-7642-30-X
    امتیاز کتاب: (4.4 امتیاز با رای 7 نفر)
    بزرگترین آرزوی جس آرونز این است که برنده مسابقه دو، بین کلاس پنجمی‌ها شود. همه تابستان مشغول تمرین بوده و حالا لحظه‌شماری می‌کند برای روزی که بعد از شکست دادن همکلاسی‌ها در مسابقه، چهره آنها را تماشا کند. حالا دیگر برای رسیدن به چنان روزی صبرش تمام شده است. اما اولین روز مدرسه، شاگردی جدید، یک دختر، با جسارت وارد زمین بازی پسرها می‌شود و از همه جلو می‌زند.
    این قضیه برای شروع دوستی، شروع خوبی نیست، اما بین جس و لزلی دوستی‌ای ناگسستنی ایجاد می‌شود. برای جس مهم نیست که لزلی لباس‌های مسخره می‌پوشد یا اینکه خانواده او با وجود پول زیادی که دارند، تلویزیون در خانه‌شان نیست. لزلی قدرت تخیل خوبی دارد، آنها با هم ترابیتیا را خلق می‌کنند. سرزمینی جادویی در جنگل، سرزمینی که هر دو در آن به عنوان پادشاه و ملکه حکمرانی می‌کنند و تنها مرزهای این قلمرو را تخیل آنها مشخص می‌کند ...
    داستان با این جملات شروع می‌شود:
    "پت، پت، پت، کیت، کیت، کیت، رپت، رپت، ... خب پدر بالاخره وانت را راه انداخت. جس حالا می‌توانست بلند شود. از رختخواب بیرون سرید و شلوار بنددار خود را به تن کشید. نگران پوشیدن پیراهن نبود، زیرا وقتی می‌دوید، حتی در هوای سرد صبحگاهی درست مثل روغنی که می‌جوشد گرمش می‌شد. کفش هم نمی‌پوشید زیرا کف پاهایش حالا دیگر به چغری کف کفش‌های کتانی‌اش شده بود.
    می‌بل خواب‌آلود از روی تخت دو طبقه‌ای که با جویس‌آن روی آن می‌خوابید نیم‌خیز بلند شد و پرسید: "کجا می‌روی، جس؟"
    جس هشدار داد: "س.. س.. س" دیوارها نازک بودند، اگر این وقت روز مادر را از خواب بیدار می‌کردند، مانند مگسی که در ظرف میوه‌ای گیر کرده باشد دیوانه می‌شد ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 1974

    برده رقصان
    نویسنده: پائولا فاکس
    ترجمه: مصطفی رهبر
    ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
    سال نشر: 1382 (چاپ 7)
    قیمت: 700 تومان
    تعداد صفحات: 204 صفحه
    جسی سیزده ساله روزها در بندر نی‌لبک می‌زند تا با پولی که رهگذران به او می‌دهند، کمک‌خرج خانواده‌ی فقیرش باشد. اما همین هنر او باعث می‌شود که شبی او را بیهوش کرده و بدزدند. وقتی جسی چشم بازمی‌کند خود را بر عرشه‌ی کشتی حمل برده‌ای می‌بیند که به مقصد آمریکا در حرکت است. تاجران برده او را دزدیده و به کشتی آورده‌اند تا در طول سفر با آوای نی‌لبک‌اش برده‌های زندانی در انبار کشتی برقصند و با این ورزش، سلامت‌شان حفظ شود.
    جسی در طول سفر شاهد ظلم و بی‌رحمی خدمه کشتی به برده‌های زندانی است اما هیچیک از این بدرفتاری‌ها با واقعه وحشتناکی که در پایان سفر شاهد آن خواهد بود، برابری نمی‌کند ...
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "مادرم ابزار کارش را در صندوق چوبی لولاداری که روی آن ماهی بالداری کنده‌کاری شده بود، نگه‌داری می‌کرد. گاهگاهی سوزنی را با انگشتم لمس می‌کردم و به فکر فرو می‌رفتم که یک چنین شی کوچکی که تقریبا بی‌وزن است چگونه می‌توانست خانواده‌ی کوچک‌مان را از رفتن به نوانخانه نجات دهد و غذایی کافی برایمان مهیا سازد که روزگارمان بگذرد، چه بسا اتفاق می‌افتاد که به نان شب محتاج بودیم.
    تنها اتاقمان در طبقه‌ی اول خانه‌ی آجری و تیرچوبی بود که عمر خودش را کرده بود. حتی در روزهای آفتابی می‌توانستم دستم را روی دیوار فشار دهم به‌طوری که رطوبتی که روی آن را پوشانده بود به صورت باریکه‌های آبی روی کف اتاق روان شود. گاهی رطوبت، خواهرم "بتی" را طوری به سرفه وا می‌داشت که صدایش مانند سر و صدای عوعوی سگی اتاق را پر می‌کرد و آدم را به یاد صداهایی می‌انداخت که جانوران هنگام جنگ از خود در می‌آوردند ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 1971

    تابستان قوها
    نویسنده: بتسی بایارس
    ترجمه: پروین علیپور
    ناشر: افق
    سال نشر: 1401 (چاپ 8)
    قیمت: 85000 تومان
    تعداد صفحات: 156 صفحه
    شابک: 964-369-162-4
    سارا دختری ۱۴ ساله است که با برادر، خواهر و عمه‌اش در خانه‌ای ویلایی در کنار دریاچه کوچکی زندگی می‌کند. او در سن بلوغ است و از همه چیز و همه کس ناراضی است. سارا، برادرش چارلی را که ده سال دارد، اما به علت بیماری دچار معلولیت ذهنی شده به کنار دریاچه و تماشای قوها می‌برد. چارلی بسیار تحت تاثیر قرار می‌گیرد و نیمه شب برای دیدن قوها از خانه بیرون می‌رود و در جنگل گم می‌شود. سارا به همراه دوستش که او هم پسری تنهاست به دنبال چارلی می‌روند تا او را پیدا کنند … (خلاصه داستان از وب سایت کتابک برگرفته شده است)
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "سارا گودفری در تخت‌خواب دراز کشیده، روسری‌اش را به سر سگ می‌بست. در همان حال که روی آرنجش تکیه داده بود، به سگ گفت: "بوی‌زی، چانه‌ات را بالا بگیر. خب؟"
    سگ، پیر بود و بیش‌تر وقت‌ها در خواب. حتی حالا هم که سارا داشت روسری را زیر چانه‌اش گره می‌زد، با چشم‌های بسته، به پهلو، پای تخت‌خواب لمیده بود.
    خواهر سارا، وندا، که رو به روی میز توالت نشسته، موهایش را شانه می‌زد، گفت: "چرا دست از سر بوی‌زی برنمی‌داری؟"
    سارا بی‌آن که سرش را بلند کند، جواب داد: "چون کاری دیگر ندارم. راستی ...، دلت می‌خواهد یک نمایش ببینی؟"
    - فکر نکنم.
    - اسمش، بوی‌زی در چهره‌های گوناگون است!
    - پس، مطمئنم که دلم نمی‌خواهد ببینم! …"

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 1969

    جزیره دلفینهای آبی رنگ
    نویسنده: اسکات اودل
    ترجمه: منوچهر آتشی
    ناشر: علمی و فرهنگی
    سال نشر: 1394 (چاپ 4)
    قیمت: 9000 تومان
    تعداد صفحات: 161 صفحه
    شابک: 964-7100-18-3
    امتیاز کتاب: (2 امتیاز با رای 1 نفر)
    وقتی اهالی دهکده‌ی کارانا جزیره‌ی محل سکونت‌شان را ترک می‌کنند او را در جزیره باقی می‌گذارند و این دختر نوجوان ناچار می‌شود تا سال‌ها به تنهایی در جزیره‌ی دلفین‌های آبی زندگی کند و خودش مایحتاج مورد نیازش را برای ادامه زندگی تهیه کند.
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "روزی را به یاد می‌آورم که کشتی شکارچیان آلاسکایی به جزیره ما آمد. نخست به صدفی کوچک می‌ماند که روی دریا شناور باشد. بعد بزرگ و بزرگتر شد و به‌صورت مرغ نوروزی بال تاشده‌ای درآمد، دست آخر موقع برآمدن آفتاب همان چیزی شد که باید باشد. یک کشتی سرخ‌رنگ با دو بادبان سرخ. من و برادرم برای جمع کردن ریشه‌هایی که در بهار می‌روید به بالای دره‌ای رفته بودیم که به لنگرگاه کوچکی به نام "خلیج مرجان" منتهی می‌شد. برادرم رامو پسر بچه‌ای بود که نصف سن مرا، که دوازده ساله بودم، داشت. او به نسبت سالهایی که پشت سر گذاشته بود کوچک به‌نظر می‌رسید. اما مثل زنجره چابک بود. وقتی هم احساساتی می‌شد درست مثل زنجره احمق می‌شد. به همین دلیل و به علت آنکه می‌خواستم در جمع کردن ریشه‌ها به من کمک کند و بازیگوشی نکند در مورد آن صدف شناور یا مرغ نوروزی بال تاشده چیزی به او نگفتم ... "

    چاپ کتاب تمام شده!

    برنده مدال سال 1963

    چین خوردگی در زمان (چین دادن زمان)
    نویسنده: مادلین ال. اینگل
    ترجمه: گلناز صالح کریمی
    ناشر: هوپا
    سال نشر: 1402 (چاپ 4)
    قیمت: 150000 تومان
    تعداد صفحات: 200 صفحه
    شابک: 978-622-204-045-1
    امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
    بعد پنجم: مثل طول، عرض، ارتفاع و زمان، بعدی از دنیای ماست که اگر خوب بشناسیمش می‌توانیم در فواصل طولانی مثل چند سال نوری "میانبر" بزنیم و در عرض چند دقیقه به هر جای دنیا که دلمان می‌خواهد برسیم.
    الکساندر موری، پدر خانواده: دانشمند اخترفیزیکدان که در مورد بعد پنجم و "چین دادن زمان" تحقیق می‌کرد. یک سال است که گم شده.
    کاترین موری، مادر خانواده: دانشمند میکروب‌شناس و زنی بسیار زیبا و مهربان که مطمئن است شوهرش زنده است.
    مارگریت موری، دختر بزرگ خانواده: نوجوان، باهوش، بدعنق، تنها، کمی خشن و به اندازه‌ی مادرش مطمئن است پدر خانواده زنده است.
    چارلز والاس موری، پسر کوچک خانواده: کودک نابغه، همه خیال می‌کنند کر و لال است. احتمالا می‌تواند فکر دیگران را بخواند.
    ... در یک شب طوفانی و تاریک، سه پیرزن عجیب همراه با مارگریت، چارلز و دوستشان کالوین، راهی سفری دور و دراز بین سیارات دوردست می‌شوند تا پدر خانواده را پیدا کنند و از آن مهم‌تر تمام دنیا را نجات دهند!
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "شبی تاریک و توفانی بود.
    در اتاق زیرشیروانی، مارگرت موری لحاف چهل تکه‌ی کهنه را به خود پیچید و کنار تختخواب نشست، هراسان به درختانی که با نهیب و وزش شدید باد به هر سو کشیده می‌شدند، نگاه کرد. در پس درختان، ابرها با وزش باد دیوانه‌وار جابه‌جا می‌شدند و نور ماه لحظه به لحظه، از شکاف آن سایه‌های وهم‌انگیز بر زمین می‌ریخت. خانه تکان خورد. مگ نیز پیچیده در لحاف بر خود لرزید.
    او معمولا از هوا هراسی نداشت. با خود فکر کرد: ترسم از هوا نیست؛ هوا همه‌جا هست، روی همه چیز، همین‌طور روی من و روی سر مگ موری که کارها را غلط انجام می‌دهد.
    مدرسه. کار مدرسه‌اش نیز همه غلط بود. در کلاس شاگرد آخر بود. آن روز یکی از دبیران با ناراحتی گفته بود: "مگ، من واقعا نمی‌فهمم، بچه‌ای که چنان پدر و مادر دانشمندی دارد، چرا باید این‌قدر ضعیف باشد؟ اگر تصمیم نگیری بیشتر کار کنی، سال آینده توی همین کلاس می‌مانی." ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 1955

    لک‌لک‌ها بر بام
    نویسنده: میندرت دویونگ
    ترجمه: باهره انور
    ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
    سال نشر: 1402 (چاپ 11)
    قیمت: 160000 تومان
    تعداد صفحات: 320 صفحه
    در روستای کوچک شرا در کشور هلند، تنها 6 بچه به مدرسه می‌روند. لینا یکی از این بچه بود. این اولین‌بار لینا بود که کنجکاو شدن بداند چرا لک‌لک‌ها دیگر به روستای آنها نمی‌آیند. سوال لینا باعث شد توجه بقیه بچه‌ها هم به این موضوع جلب بشه. اونها تصمیم گرفتند تا به کمک معلم‌شان تلاش کنند لک‌لک‌ها را دوباره به روستایشان برگردانند. شور و شوق بچه‌ها برای انجام اینکار، اهالی روستا را هم به فعالیت واداشت اما آیا با همه تلاش که اهالی روستا می‌کنند لک‌لک‌ها دوباره به شرا برمی‌گردند؟
    داستان کتاب با این جملات آغاز می‌شود:
    "از "شرا" شروع می‌کنیم. شرا نام دهکده‌ای بود در هلند که مردمش ماهیگیری می‌کردند. این دهکده در کرانه‌ی دریای شمال، در "فریزلند" چسبیده به دیواره‌ی سد قرار داشت. شاید به همین دلیل شرا نامیده می‌شد. شرا چند خانه و یک کلیسا و یک برج داشت. اهمیت این خانه‌ها در این بود که در پنج تا از آن‌ها شش بچه مدرسه‌ای این دهکده زندگی می‌کردند. در شرا چند خانه‌ی دیگر هم وجود داشت، ولی در آن خانه‌ها بچه‌ای زندگی نمی‌کرد؛ فقط بزرگ‌ها زندگی می‌کردند. پس چندان اهمیتی نداشت. بچه‌های دیگری هم در این دهکده بودند، یعنی بچه‌های کوچک و بچه‌هایی که تازه راه افتاده بودند اما چون به مدرسه نمی‌رفتند پس آن‌ها هم از نظر قصه‌ی ما، اهمیتی نداشتند ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    برنده مدال سال 1945

    خرگوش تپه
    نویسنده: رابرت لاسن
    ترجمه: باربد طاهری
    ناشر: علمی و فرهنگی
    سال نشر: 1396 (چاپ 2)
    قیمت: 9000 تومان
    تعداد صفحات: 152 صفحه
    شابک: 978-600-436-354-9
    بالاخره قرار است کسانی به خانه‌ی درون مزرعه بیایند و آنجا ساکن بشوند. حیوانات اطراف مزرعه همه هیجان‌زده هستند چون فکر می‌کنند با آمدن آدم‌ها به مزرعه، آنجا با میوه‌ها و سبزیجاتی که مزرعه‌دارها خواهند کاشت پر می‌شود و دوره سختی چندساله آنها به پایان می‌رسد. اما بعضی از حیوانات هم بدبین هستند و فکر می‌کنند با آمدن ساکنان جدید به مزرعه دردسرهای جدیدی برای آنها بوجود می‌آید.
    وقتی بالاخره آدم‌ها به مزرعه می‌آیند در ابتدا به نظر می‌رسد همه‌چیز خوب و بروفق مراد است. اما بعد مشکلاتی پیش می‌آید که حیوانات فکر می‌کنند ساکنین جدید مزرعه مسبب آن هستند ...
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "هیجان سراسر تپه را فرا گرفته بود. از هر طرف جار و جنجال و هیاهوی بسیار به گوش می‌رسید. تمام حیوانات درباره‌ی یک خبر مهم گفت‌وگو می‌کردند و در حرف‌هایشان مدام این جمله شنیده می‌شد: "مردمان جدیدی می‌آیند."
    "جورجی" کوچولو هم با عجله، جست و خیز کنان خودش را به قسمت خرگوش‌نشین تپه رساند و در حالی که نفس‌نفس می‌زد، مژده داد: "مردمان جدیدی می‌آیند ... پدر، مادر، مردمان جدیدی به خانه‌ی بزرگ می‌آیند!"
    مادر جورجی که داشت کاسه‌ی آبگوشت را به هم می‌زد، سرش را بلند کرد و گفت: "خب، وقتش رسیده بود که مردمان جدیدی به خانه‌ی بزرگ بیایند. بله! وقتش رسیده بود. خدا کند این‌ها اهل کشت و زرع باشند و مثل صاحبخانه‌های قبلی تنبل نباشند. بیشتر از سه سال است که یک باغ خوب در اینجا نداشته‌ایم. محصول آن‌قدر کم بود که نمی‌توانستیم چیزی برای زمستان‌ها ذخیره کنیم و بدتر از سال‌های قبل، زمستان پارسال بود که از همیشه سخت‌تر گذشت. خدا می‌داند که این مدت را چطور سر کردیم ... معلوم نیست اگر این تازه‌واردها هم اهل زراعت نباشند، بقیه‌ی سال را چطور خواهیم گذراند! محصولات و ذخایر غذایی روز به روز کمیاب‌تر می‌شوند. هنوز هم تنها جایی که کمی سبزی پیدا می‌شود مغازه‌ی مرد چاق سر چهارراه است، آن هم که راهش آن‌قدر دور است که برای رسیدن به آنجا باید دو بار از "جاده‌ی سیاه" گذشت ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

    مشاهده و انتخاب کتاب‌های فهرست در بخش مشترکین

    در این فهرست کتابهای زیر معرفی شده‌اند: جزیره دلفینهای آبی رنگ (اسکات اودل)، پلی به سوی ترابیتیا (کاترین پاترسون)، با کفش‌های دیگران راه برو (شرون کریچ)، جای خالی می (سین‌تیا رایلنت)، آخرین گودال (لوییس سکر)، وقتی به من می رسی (ربکا استید)، خانه‌ی خودمان (سینتیا کادوهاتا)، تابستان قوها (بتسی بایارس)، بخشنده (لوییس لوری)، چین دادن زمان (مادلین ال. اینگل)، کتاب گورستان (نیل گیمن)، موش کوچولو (کیت دی کامیلو)، سفال شکسته (لیندا سو پارک)، آقای هنشاو عزیز (بورلی کلی‌یری)، نیروی برتر لاکی (سوزان پاترون)، دستیار ماما (کارن کشمن)، صلیب سربی (آوی)، ماه بر فراز مانیفست (کلر وندرپول)، بن‌بست نورولت (جک گانتوس)، ایوان منحصربه‌فرد (کاترین اپلگیت)، برده رقصان (پائولا فاکس)، لک‌لک‌ها بر بام (میندرت دویونگ)

    نظر بدهيد

    تصویر امنیتی
    تصویر امنیتی جدید

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است