سر در آوردن از رمز و راز خانه خانم‌بزرگ

    امتياز داده شده به اين مطلب:
    ( 0 نفر به اين مطلب امتياز داده است )

    بین خودمان باشد، کمتر پیش می‌آید که کتاب‌هایی از نویسندگان ایرانی را بخوانم و هنگام خواندن آنها "هیجان‌زده" بشوم. منظورم این است که آن حالتی پیش بیاید که هی صفحه به صفحه جلو بروم تا زودتر بفهمم ماجرا قرار است به چه سرانجامی برسد.

    البته خیلی از کتاب‌های نویسنده‌های آنور آبی را هم می‌خوانم که خیلی هیجان‌انگیز نیستند، یعنی اینطور نیست که نویسنده‌های انگلیسی، آمریکایی، ... حتما داستان‌هایی می‌نویسند که خواندنی و هیجان‌انگیز باشد. اما خب اگر آمار بگیرید تعداد کتاب‌هایی از نویسندگان ایرانی که دارای این خاصیت باشند خیلی کمتر است. اگر بپرسید چطور می‌شود که داستانی این خاصیت را پیدا کند راستش من خودم هم خیلی نمی‌توانم نسخه‌ای برایش بپیچم (اگر می‌شد نسخه داد که حتما همه نویسنده‌ها از آن استفاده می‌کردند و داستان‌هایی خواندنی و پرفروش می‌نوشتند). همین‌قدر بگویم که به نظر من دو چیز هست که ممکن است داستانی را هیجان‌انگیز کند. اول ایده و ماجرایی است که نویسنده می‌خواهد برایمان تعریف کند. اینکه این ماجرا چقدر جالب است و چقدر کنجکاوی من را برمی‌انگیزد تا بفهمم "خب، بعدش چی میشه؟!"

    نکته دوم هم قهرمان‌های داستان هستند. اینکه نویسنده چقدر موفق می‌شود علاقه و توجه من را به آنها جلب کند. اگر خطری برایشان پیش می‌آید، من خواننده را نگرانشان کند و اگر قهرمان‌بازی درمی‌آورند، آنقدر این قهرمان‌بازی‌ها را خوب دربیاورد که حتی گاهی من خواننده بدم نیاید یواشکی خودم را جای آن "قهرمان خوبه‌ی" داستان فرض کنم و پیش خودم با این فکر و خیال‌ها رویاپردازی کنم!


    خب، حالا بعد از سال‌ها بالاخره چند وقت پیش کتابی خواندم که به نظرم این خاصیت "هیجان‌انگیز" را به مقدار قابل قبولی داشت و چون نویسنده‌اش ایرانی بود و همانطور که گفتم به نظرم نویسنده‌های ایرانی، نمی‌دانم چرا، در این زمینه خیلی از خودشان استعداد نشان نمی‌دهند، من هم ذوق‌زده شدم و حالا نشسته‌ام و دارم درباره این کتاب برایتان می‌نویسم.

    قهرمان کتاب، "لیلی"، یک دختر نوجوان است. داستان کتاب هم همانطور که در بخش معرفی کتاب می‌خوانید درباره اتفاقات عجیب و غریبی است که در یک خانه قدیمی می‌افتد. از آن خانه‌های درندشت که وسط‌اش یک حیاط بزرگ دارد و توی حیاط هم حوض و فواره و ... خانه متعلق به مادربزرگ مادر لیلی بوده که حالا عمرش را به شما داده. اما لیلی بعد از چند روز پرسه زدن توی اتاق‌های مختلف خانه متوجه می‌شود که انگار "خانم‌بزرگ" برای نتیجه‌اش پیامی گذاشته و ماموریتی تعیین کرده که او باید سر از آن دربیاورد.

    لیلی در تلاش برای سر در آوردن از این ماجرا دو دوست جدید پیدا می‌کند و سعی می‌کند با کمک آنها ته و توی کار "خانم‌بزرگ" را دربیاورد. مطابق اغلب داستان‌ها در آخر کار هم موفق می‌شود و همه چیز به خیر و خوشی پایان می‌یابد (خب مگر اغلب داستان‌ها همینجوری تمام نمی‌شوند؟!)

    این وسط اما خانم تقوی، نویسنده داستان، آنقدر قصه‌اش را "باحال" تعریف می‌کند و مقادیر قابل توجهی از آن دو خاصیتی را که بالاتر برایتان گفتم، توی قصه می‌آورد، که وقتی داستان تمام می‌شود من خواننده تصمیم می‌گیرم "پیچک جادویی" را به عنوان یکی از هیجان‌انگیزترین داستان‌های ایرانی نوشته شده برای نوجوانان در سال‌های اخیر انتخاب کنم.

    البته این طرفداری من ممکن است مربوط به این موضوع هم باشد که من اصولا از داستان‌هایی که آدم‌های امروزی را با آدم‌ها و اتفاق‌های تاریخی مربوط می‌کند خیلی خوش‌ام می‌آید. مثلا من فیلم‌های "ایندیانا جونز" را که آن هم ماجراهای یک باستان‌شناس است که ماجراهای عجیب و غریبی برایش پیش می‌آید، خیلی دوست دارم. اصلا به نظرم باستان‌شناس‌ها کارشان خیلی هیجان‌انگیز است. یا اگر هم نباشد، جوری است که می‌توانند هرچقدر دلشان خواست درباره‌اش "خالی ببندند" و داستان‌های عجیب و غریبی درباره کارشان تعریف کنند که شنونده‌ها (یا خواننده‌ها) را متعجب برجای خود میخکوب کند. خدا را چه می‌دانید، شاید خانم تقوی هم این "راز" درباره کسب و کار باستان‌شناس‌ها را می‌دانسته و برای همین هم داستانش را برپایه این موضوع نوشته.

    حالا من این همه تعریف کردم، اما شما خودتان "پیچک جادویی" را بخوانید و بعد قضاوت کنید که من بی‌خودی از خواندن این داستان هیجان‌زده شده‌ام یا اینکه واقعا "پیچک جادویی" یک داستان گیرا و خواندنی است!

     

    پیچک جادویی
    نویسنده: لیلا تقوی
    ناشر: نشر موج
    سال نشر: 1392 (چاپ 1)
    قیمت: 65000 تومان
    تعداد صفحات: 183 صفحه
    شابک: 978-964-5834-69-0
    قهرمان این داستان، لیلی، دختر نوجوانی است که با مادرش که باستان‌شناس است زندگی می‌کند (پدر لیلی که دریانورد بوده در یک سفر دریایی ناپدید شده). مادر لیلی ماموریت پیدا می‌کند تا به قزوین برود و در عملیات باستان‌شناسی یک قلعه قدیمی شرکت کند. بنابراین لیلی هم با دلخوری اسباب‌هایش را جمع می‌کند و همراه مادر به قزوین می‌رود. در این شهر، که زادگاه مادر لیلی هم هست، آنها در خانه‌ی قدیمی مادربزرگ مادر لیلی، خانم‌بزرگ، که سالهاست مرده ساکن می‌شوند.
    لیلی خیلی زود متوجه می‌شود که در این خانه قدیمی اتفاقات عجیب و غریبی می‌افتد. سر و صداهای مرموزی از دیوارها به گوش می‌رسد و بر روی دیوار اتاقش هم پیچکی رشد می‌کند که هر وقت آن را می‌کنند، روز بعد دوباره برگ می‌دهد و ... انگار نه انگار. لیلی به همراه مارال، هم‌کلاس جدیدش، و پوریا، پسر همسایه، تصمیم می‌گیرد ته و توی این اتفاقات را دربیاورد و ...

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

    نظر بدهيد

    تصویر امنیتی
    تصویر امنیتی جدید

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است