گاردن پارتی (The garden party)
نویسنده: کاترین منسفیلد (Katherine Mansfield)
ترجمه: نرگس انتخابی
ناشر: ماهی
سال نشر: 1402 (چاپ 4)
قیمت: 175000 تومان
تعداد صفحات: 212 صفحه
شابک: 978-964-209-195-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 9 نفر
نویسنده: کاترین منسفیلد (Katherine Mansfield)
ترجمه: نرگس انتخابی
ناشر: ماهی
سال نشر: 1402 (چاپ 4)
قیمت: 175000 تومان
تعداد صفحات: 212 صفحه
شابک: 978-964-209-195-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 9 نفر
... کاترین منسفیلد بزرگترین نمایندهی داستان کوتاه است که انگلستان تاکنون به جهان عرضه داشته ... اگر او تنها ده سال بیشتر زنده میماند، نامش در تاریخ ادبیات در کنار جورج الیوت و شارلوت برونته قرار میگرفت. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب به نقل از "نیویورک تایمز بوک ریویو)
کتاب مجموعه پانزده داستان کوتاه است.
کتاب مجموعه پانزده داستان کوتاه است.
اولین داستان کتاب با این جملات آغاز میشود:
"سر نبش آکسفرد سرکس، رزابل یک دسته گل بنفشه خرید و همین باعث شد نتواند عصرانهی درست و حسابی بخورد؛ چطور میشد بعد از یک روز سخت کاری در موسسهی کلاهدوزی، یک تکه نان و یک تخممرغ آبپز و یک شیرکاکائو در لاینز را عصرانهی کافی به حساب آورد. رزابل وقتی پرید روی پلهی اتوبوس اطلس و با یک دست دامنش را گرفت و با دست دیگرش چسبید به نردهی اتوبوس، پیش خودش فکر کرد حاضر است برای یک شام درست و حسابی جانش را بدهد، یک غذای گرم و مقوی و شکم پرکن مثل اردک سرخشده که شکمش را با شاهبلوط پر کرده باشند، همراه با نخود سبز و پودینگ با سس برندی. نشست کنار دختری که درست همسن و سال خودش بود و داشت یک نسخهی ارزان قیمت و جلد کاغذی آنا لمبارد را میخواند که باران روی ورقهای آن لکههای ریزی مثل لکههای اشک انداخته بود ..."
"سر نبش آکسفرد سرکس، رزابل یک دسته گل بنفشه خرید و همین باعث شد نتواند عصرانهی درست و حسابی بخورد؛ چطور میشد بعد از یک روز سخت کاری در موسسهی کلاهدوزی، یک تکه نان و یک تخممرغ آبپز و یک شیرکاکائو در لاینز را عصرانهی کافی به حساب آورد. رزابل وقتی پرید روی پلهی اتوبوس اطلس و با یک دست دامنش را گرفت و با دست دیگرش چسبید به نردهی اتوبوس، پیش خودش فکر کرد حاضر است برای یک شام درست و حسابی جانش را بدهد، یک غذای گرم و مقوی و شکم پرکن مثل اردک سرخشده که شکمش را با شاهبلوط پر کرده باشند، همراه با نخود سبز و پودینگ با سس برندی. نشست کنار دختری که درست همسن و سال خودش بود و داشت یک نسخهی ارزان قیمت و جلد کاغذی آنا لمبارد را میخواند که باران روی ورقهای آن لکههای ریزی مثل لکههای اشک انداخته بود ..."