گتسبی بزرگ (The Great Gatsby)
نویسنده: اسکات فیتز جرالد ( F. Scott Fitzgerald F. Scott Fitzgerald)
ترجمه: کریم امامی (Karim Emami)
ناشر: امیرکبیر
سال نشر: 1393 (چاپ 10)
قیمت: 225000 تومان
تعداد صفحات: 288 صفحه
شابک: 978-964-448-145-1
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 43 نفر
امتیاز کتاب: (3.84 امتیاز با رای 51 نفر)
نویسنده: اسکات فیتز جرالد ( F. Scott Fitzgerald F. Scott Fitzgerald)
ترجمه: کریم امامی (Karim Emami)
ناشر: امیرکبیر
سال نشر: 1393 (چاپ 10)
قیمت: 225000 تومان
تعداد صفحات: 288 صفحه
شابک: 978-964-448-145-1
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 43 نفر
امتیاز کتاب: (3.84 امتیاز با رای 51 نفر)
داستان در سال 1922 اتفاق میافتد. گتسبی مرد جوان بسیار پولداری است که دائما مهمانیهای بزرگ میدهد. از آن مهمانیهایی که همه میتوانند در آن شرکت کنند و به اصطلاح در آنها، "سگ صاحابش را نمیشناسد"!
در مورد گذشته گتسبی و اینکه چطور ثروتش را بدست آورده شایعات زیادی وجود دارد. نیک، همسایه او، پس از مدتی معاشرت با گتسبی متوجه میشود که او از خانواده بسیار فقیری بوده که عاشق دختری پولدار به نام دیزی میشود. گتسبی برای خدمت نظام از دیزی دور میشود اما بعد با خبر میشود که او ازدواج کرده. با این حال گتسبی عاشق میماند و همواره به دنبال عشق خود میگردد. قدرت، شهرت و نفوذ هیچیک باعث کمرنگ شدن عشق او نمیشود.
در زمانی که داستان اتفاق میافتد گتسبی و دیزی نهایتا در یک شهر مستقر شدهاند و ...
در مورد گذشته گتسبی و اینکه چطور ثروتش را بدست آورده شایعات زیادی وجود دارد. نیک، همسایه او، پس از مدتی معاشرت با گتسبی متوجه میشود که او از خانواده بسیار فقیری بوده که عاشق دختری پولدار به نام دیزی میشود. گتسبی برای خدمت نظام از دیزی دور میشود اما بعد با خبر میشود که او ازدواج کرده. با این حال گتسبی عاشق میماند و همواره به دنبال عشق خود میگردد. قدرت، شهرت و نفوذ هیچیک باعث کمرنگ شدن عشق او نمیشود.
در زمانی که داستان اتفاق میافتد گتسبی و دیزی نهایتا در یک شهر مستقر شدهاند و ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"در سالهایی که جوانتر و بهناچار آسیبپذیرتر بودم پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزهمزه میکنم. وی گفت:
"هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همه مردم مزایای تو را نداشتهن."
پدرم بیش از آن نگفت ولی من و او با وجود کمحرفی همیشه زبان یکدیگر را خوب میفهمیم، و من دریافتم که مقصودش خیلی بیشتر از آن بود. در نتیجه، من از اظهار عقیده درباره خوب و بد دیگران اغلب خودداری میکنم، و این عادتی است که بسیاری طبعهای غریب را به روی من گشوده و بارها نیز مرا گرفتار پرگویان کهنهکار کرده است. هنگامی که این خصلت در انسان متعارف ظاهر میشود، مغز غیرمتعارف وجود آن را بسرعت حس میکند و خود را به آن میچسباند؛ از اینرو در دانشکده مرا به ناحق متهم به سیاستپیشگی میکردند، چون محرم آدمهای سرکش ناشناس بودم و از سوزهای نهانشان خبر داشتم. بیشتر این درددلها میهمان ناخوانده بودند - اغلب هنگامی که از روی نشانهای برایم مسلم میشد که مکنونات قلبی کسی از گوشه افق لرزان لرزان در آستانه طلوع است، خود را به خواب زدهام، اشتغال فکری شدید را بهانه قرار دادهام و یا به سبکسری خصمانه تظاهر کردهام ..."
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را اینجا و اینجا بیابید.
"در سالهایی که جوانتر و بهناچار آسیبپذیرتر بودم پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزهمزه میکنم. وی گفت:
"هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همه مردم مزایای تو را نداشتهن."
پدرم بیش از آن نگفت ولی من و او با وجود کمحرفی همیشه زبان یکدیگر را خوب میفهمیم، و من دریافتم که مقصودش خیلی بیشتر از آن بود. در نتیجه، من از اظهار عقیده درباره خوب و بد دیگران اغلب خودداری میکنم، و این عادتی است که بسیاری طبعهای غریب را به روی من گشوده و بارها نیز مرا گرفتار پرگویان کهنهکار کرده است. هنگامی که این خصلت در انسان متعارف ظاهر میشود، مغز غیرمتعارف وجود آن را بسرعت حس میکند و خود را به آن میچسباند؛ از اینرو در دانشکده مرا به ناحق متهم به سیاستپیشگی میکردند، چون محرم آدمهای سرکش ناشناس بودم و از سوزهای نهانشان خبر داشتم. بیشتر این درددلها میهمان ناخوانده بودند - اغلب هنگامی که از روی نشانهای برایم مسلم میشد که مکنونات قلبی کسی از گوشه افق لرزان لرزان در آستانه طلوع است، خود را به خواب زدهام، اشتغال فکری شدید را بهانه قرار دادهام و یا به سبکسری خصمانه تظاهر کردهام ..."
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را اینجا و اینجا بیابید.