آنی شرلی در گرین گیبلز (کتاب اول) (Anne of Green Gables)
نویسنده: ال. ام. مونتگمری (L.M. Montgomery)
ترجمه: سارا قدیانی
ناشر: قدیانی
سال نشر: 1402 (چاپ 23)
قیمت: 175000 تومان
تعداد صفحات: 493 صفحه
شابک: 978-964-536-188-2
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 5 نفر
امتیاز کتاب: (4.71 امتیاز با رای 17 نفر)
نویسنده: ال. ام. مونتگمری (L.M. Montgomery)
ترجمه: سارا قدیانی
ناشر: قدیانی
سال نشر: 1402 (چاپ 23)
قیمت: 175000 تومان
تعداد صفحات: 493 صفحه
شابک: 978-964-536-188-2
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 5 نفر
امتیاز کتاب: (4.71 امتیاز با رای 17 نفر)
آنی شرلی دخترکی ککمکی است که موهای سرخی دارد و در یتیمخانه بزرگ شده است. او باهوش است، قوه تخیل بیحد و مرزی دارد و با امید و پشتکار و مهربانیهای سادهاش، سعی میکند زندگی جدیدی را آغاز کند.
ماریلا و متیو کاتبرت، خواهر و برادری که هر دو سن و سالی ازشان گذشته، تصمیم میگیرند برای اینکه کمکی در کارهای مزرعهشان بگیرند، سرپرستی پسری را از یتیمخانه قبول کنند. اما بر اثر اشتباهی اداری، مسئولین آنی شرلی را به روستای کاتبرتها میفرستند. حالا کاتبرتها باید تصمیم بگیرند، آنی شرلی را نزد خود نگه دارند یا او را به همانجایی که از آن آمده برگردانند …
ماریلا و متیو کاتبرت، خواهر و برادری که هر دو سن و سالی ازشان گذشته، تصمیم میگیرند برای اینکه کمکی در کارهای مزرعهشان بگیرند، سرپرستی پسری را از یتیمخانه قبول کنند. اما بر اثر اشتباهی اداری، مسئولین آنی شرلی را به روستای کاتبرتها میفرستند. حالا کاتبرتها باید تصمیم بگیرند، آنی شرلی را نزد خود نگه دارند یا او را به همانجایی که از آن آمده برگردانند …
داستان با این جملات آغاز میشود:
"خانم ریچل لیند درست جایی زندگی میکرد که جاده اصلی اونلی با شیبی ملایم به گودال کوچکی منتهی میشد که توسکاها و گلآویزها حاشیه آن را پوشانده بودند. از میان آنها جوی آبی میگذشت که در دوردستها از لابهلای درختان زمین کاتبرت پیر سرچشمه میگرفت. گفته میشد این جوی در ابتدای مسیرش پیچ در پیچ و پرشتاب است و هنگامی که از میان درختان میگذرد، آبگیرها و آبشارهای کوچکی را به وجود میآورد. اما وقتی به گودال لیند میرسید، به نهری آرام و سر به راه تبدیل میشد؛ زیرا حتی یک جوی آب هم بدون رعایت ادب و احترام، از جلو خانه خانم ریچل لیند رد نمیشد و احتمالا میدانست که خانم ریچل پشت پنجره خانهاش نشسته است و با چشمان تیزبینش همهچیز، از جویهای آب گرفته تا بچهها را زیر نظر دارد ..."
"خانم ریچل لیند درست جایی زندگی میکرد که جاده اصلی اونلی با شیبی ملایم به گودال کوچکی منتهی میشد که توسکاها و گلآویزها حاشیه آن را پوشانده بودند. از میان آنها جوی آبی میگذشت که در دوردستها از لابهلای درختان زمین کاتبرت پیر سرچشمه میگرفت. گفته میشد این جوی در ابتدای مسیرش پیچ در پیچ و پرشتاب است و هنگامی که از میان درختان میگذرد، آبگیرها و آبشارهای کوچکی را به وجود میآورد. اما وقتی به گودال لیند میرسید، به نهری آرام و سر به راه تبدیل میشد؛ زیرا حتی یک جوی آب هم بدون رعایت ادب و احترام، از جلو خانه خانم ریچل لیند رد نمیشد و احتمالا میدانست که خانم ریچل پشت پنجره خانهاش نشسته است و با چشمان تیزبینش همهچیز، از جویهای آب گرفته تا بچهها را زیر نظر دارد ..."