سی و نه پله (The Thirty-Nine Steps)
نویسنده: جان بوکان (John Buchan)
ترجمه: جواد میرکریمی
ناشر: امیرکبیر
سال نشر: 1393 (چاپ 5)
قیمت: 5000 تومان
تعداد صفحات: 144 صفحه
شابک: 978-600-182-082-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 31 نفر
امتیاز کتاب: (3.5 امتیاز با رای 6 نفر)
نویسنده: جان بوکان (John Buchan)
ترجمه: جواد میرکریمی
ناشر: امیرکبیر
سال نشر: 1393 (چاپ 5)
قیمت: 5000 تومان
تعداد صفحات: 144 صفحه
شابک: 978-600-182-082-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 31 نفر
امتیاز کتاب: (3.5 امتیاز با رای 6 نفر)
رمان "39 پله" یکی از معروفترین رمانهای کلاسیک در حیطه ادبیات جاسوسی/معمایی است که در سال 1915 میلادی منتشر شده. ریچارد هنی، قهرمان همهفنحریف این رمان، ناخواسته خود را در میان معمایی هولناک مییابد و باید هرطور شده خودش و کشورش را از این ورطه نجات دهد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"ساعت سه بعدازظهر یکی از روزهای ماه مه در حالی که از محیط لندن کاملا خسته شده بودم به طرف خانه خود میرفتم. فقط سه ماه بود که در انگلستان اقامت داشتم و در همین مدت کم زندگی در این کشور مرا کسل کرده بود. اگر قبل از اینکه به انگلستان بیایم کسی این موضوع را به من گوشزد میکرد حتما به او میخندیدیم، اما حالا میفهمیدم که چنین چیزی حقیقت دارد.
هوای انگلستان برای من که از یک کشور گرم و پرآفتاب به آنجا آمده بودم کسلکننده بود. نمیتوانستم به اندازه کافی ورزش کنم، حتی سرگرمیهای گوناگون لندن هم دیگر برای من تازگی نداشت و جلب توجهم را نمیکرد. به خود گفتم: "آقای ریچارد هانی اینجا برای تو جای خوبی نیست و بهتر است هرچه زودتر آن را ترک کنی." از نقشههایی که قبل از مسافرت به انگلستان برای خودم کشیده بودم عصبانی بودم و میدیدم که هیچکدام جور درنیامده است ..."
"ساعت سه بعدازظهر یکی از روزهای ماه مه در حالی که از محیط لندن کاملا خسته شده بودم به طرف خانه خود میرفتم. فقط سه ماه بود که در انگلستان اقامت داشتم و در همین مدت کم زندگی در این کشور مرا کسل کرده بود. اگر قبل از اینکه به انگلستان بیایم کسی این موضوع را به من گوشزد میکرد حتما به او میخندیدیم، اما حالا میفهمیدم که چنین چیزی حقیقت دارد.
هوای انگلستان برای من که از یک کشور گرم و پرآفتاب به آنجا آمده بودم کسلکننده بود. نمیتوانستم به اندازه کافی ورزش کنم، حتی سرگرمیهای گوناگون لندن هم دیگر برای من تازگی نداشت و جلب توجهم را نمیکرد. به خود گفتم: "آقای ریچارد هانی اینجا برای تو جای خوبی نیست و بهتر است هرچه زودتر آن را ترک کنی." از نقشههایی که قبل از مسافرت به انگلستان برای خودم کشیده بودم عصبانی بودم و میدیدم که هیچکدام جور درنیامده است ..."