بلبل (The Nightingale)
نویسنده: کریستین هانا (Kristin Hannah)
ترجمه: آفاق زرگریان
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1402 (چاپ 6)
قیمت: 530000 تومان
تعداد صفحات: 710 صفحه
شابک: 978-600-182-189-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 11 نفر
امتیاز کتاب: (4 امتیاز با رای 3 نفر)
نویسنده: کریستین هانا (Kristin Hannah)
ترجمه: آفاق زرگریان
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1402 (چاپ 6)
قیمت: 530000 تومان
تعداد صفحات: 710 صفحه
شابک: 978-600-182-189-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 11 نفر
امتیاز کتاب: (4 امتیاز با رای 3 نفر)
داستان در فرانسه و در زمان اشغال نظامی آن توسط ارتش آلمان نازی میگذرد. ویان و ایزابل دو خواهر هستند که با وقوع جنگ هریک مسیری متفاوت در زندگی خود پیش میگیرند. ویان که همسرش به جبهه میرود و در آنجا اسیر میشود، معلمی است که ناچار است با کمبودهای دوران جنگ بسازد و اشغال خانهاش توسط افسران آلمانی را تحمل کند تا شاید به این ترتیب او و دختر کوچکش بتوانند این دوران سخت را پشت سر بگذارند.
ایزابل اما که جوانتر و پرشورتر است و مسئولیت نگهداری از کسی نیز برعهدهاش نیست، با شروع اشغال فرانسه به نیروی مقاومت میپیوندد و مبارزه زیرزمینی برای بیرون انداختن آلمانها از کشورش را آغاز میکند …
ایزابل اما که جوانتر و پرشورتر است و مسئولیت نگهداری از کسی نیز برعهدهاش نیست، با شروع اشغال فرانسه به نیروی مقاومت میپیوندد و مبارزه زیرزمینی برای بیرون انداختن آلمانها از کشورش را آغاز میکند …
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اگر من در زندگی طولانیام چیزی یاد گرفته باشم، این است که ما با عشق میفهمیم میخواهیم چه کسی باشیم؛ در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم.
جوانهای این دوره میخواهند هر چیزی را درباره هر کسی بدانند. آنها فکر میکنند حرف زدن دربارهی هر مشکلی آن را حل خواهد کرد.
من به نسل صبورتری تعلق دارم. ما ارزش فراموش کردن و جاذبهی ساختن یک زندگی نو را درک کردهایم.
هرچند، گاهی به خود میآیم و میبینم دارم ناخودآگاه به جنگ و گذشتهام و به کسانی که گم کردهام، فکر میکنم.
کسانی که گم کردهام.
به نظر میآید انگار من کسانی را که دوست داشتم، در جایی گم کردهام ..."
"اگر من در زندگی طولانیام چیزی یاد گرفته باشم، این است که ما با عشق میفهمیم میخواهیم چه کسی باشیم؛ در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم.
جوانهای این دوره میخواهند هر چیزی را درباره هر کسی بدانند. آنها فکر میکنند حرف زدن دربارهی هر مشکلی آن را حل خواهد کرد.
من به نسل صبورتری تعلق دارم. ما ارزش فراموش کردن و جاذبهی ساختن یک زندگی نو را درک کردهایم.
هرچند، گاهی به خود میآیم و میبینم دارم ناخودآگاه به جنگ و گذشتهام و به کسانی که گم کردهام، فکر میکنم.
کسانی که گم کردهام.
به نظر میآید انگار من کسانی را که دوست داشتم، در جایی گم کردهام ..."