تاریخ عشق (The History of Love)
نویسنده: نیکول کراوس (Nicole Krauss)
ترجمه: ترانه علیدوستی (Taraneh Alidoosti)
ناشر: مرکز
سال نشر: 1396 (چاپ 9)
قیمت: 45000 تومان
تعداد صفحات: 262 صفحه
شابک: 978-964-213-286-7
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 14 نفر
امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
نویسنده: نیکول کراوس (Nicole Krauss)
ترجمه: ترانه علیدوستی (Taraneh Alidoosti)
ناشر: مرکز
سال نشر: 1396 (چاپ 9)
قیمت: 45000 تومان
تعداد صفحات: 262 صفحه
شابک: 978-964-213-286-7
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 14 نفر
امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
هفتاد سال پیش، یک پسربچه لهستانی ده ساله بنام لئوپلد گورسکی عاشق آلما دختر همسایهشان میشود. در طول ده سال بعدی این دو دلداده هر روز به هم نزدیکتر میشوند و برای همین هم وقتی لئوپلد چند کتاب مینویسد، دستنویسهایش را به آلما میدهد. چون آلما تنها کسی است که لئو واقعا به او اعتماد دارد.
در 20 سالگی اما والدین آلما او را به آمریکا میفرستند تا از خطر جنگ که بزودی قرار است در اروپا شروع شود، دور باشد. لئو امیدوار است که خیلی زود در آمریکا به آلما بپیوندد اما جنگ شروع میشود و آلمانها لهستان را اشغال میکنند. لئو مجبور میشود به جنگلها پناه ببرد و آنجا خود را با ریشه درختان و هرچیز دیگری که به دستش میآید سیر کند. وقتی بالاخره در سالهای آخر جنگ موفق میشود که خودش را به آمریکا و آلما برساند، متوجه میشود که آلما به خیال اینکه او در جنگ کشته شده با مرد دیگری ازدواج کرده ...
در 20 سالگی اما والدین آلما او را به آمریکا میفرستند تا از خطر جنگ که بزودی قرار است در اروپا شروع شود، دور باشد. لئو امیدوار است که خیلی زود در آمریکا به آلما بپیوندد اما جنگ شروع میشود و آلمانها لهستان را اشغال میکنند. لئو مجبور میشود به جنگلها پناه ببرد و آنجا خود را با ریشه درختان و هرچیز دیگری که به دستش میآید سیر کند. وقتی بالاخره در سالهای آخر جنگ موفق میشود که خودش را به آمریکا و آلما برساند، متوجه میشود که آلما به خیال اینکه او در جنگ کشته شده با مرد دیگری ازدواج کرده ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"آگهی فوتم را که بنویسند، فردا، یا پسفردا، در آن خواهند گفت از لئو گورسکی آپارتمانی پر از کثافت به جا مانده است. عجیب است که تا به حال زندهبهگور نشدهام. خانهی بزرگی نیست. باید تمام تلاشم را بکنم تا راه میان تخت و توالت، توالت و میز آشپزخانه، میز آشپزخانه و در ورودی را باز نگه دارم. امکان ندارد بتوانم از توالت تا در ورودی بروم، باید از راه میز آشپزخانه بروم. بدم نمیآید تخت را گوشهی چپ زمین بیسبال، توالت را ایستگاه اول، میز آشپزخانه را ایستگاه دوم و در ورودی را ایستگاه سوم آن تصور کنم؛ اگر در رختخواب باشم و زنگ در را بزنند، باید توالت و میز را دور بزنم تا به در برسم. اگر برونو پشت در باشد، بدون کلامی او را به داخل راه میدهم و در حالی که غریو جمعیت نامرئی در گوشم طنین میاندازد بهدو به رختخواب برمیگردم ..."
"آگهی فوتم را که بنویسند، فردا، یا پسفردا، در آن خواهند گفت از لئو گورسکی آپارتمانی پر از کثافت به جا مانده است. عجیب است که تا به حال زندهبهگور نشدهام. خانهی بزرگی نیست. باید تمام تلاشم را بکنم تا راه میان تخت و توالت، توالت و میز آشپزخانه، میز آشپزخانه و در ورودی را باز نگه دارم. امکان ندارد بتوانم از توالت تا در ورودی بروم، باید از راه میز آشپزخانه بروم. بدم نمیآید تخت را گوشهی چپ زمین بیسبال، توالت را ایستگاه اول، میز آشپزخانه را ایستگاه دوم و در ورودی را ایستگاه سوم آن تصور کنم؛ اگر در رختخواب باشم و زنگ در را بزنند، باید توالت و میز را دور بزنم تا به در برسم. اگر برونو پشت در باشد، بدون کلامی او را به داخل راه میدهم و در حالی که غریو جمعیت نامرئی در گوشم طنین میاندازد بهدو به رختخواب برمیگردم ..."