مزرعه حیوانات (قلعه حیوانات) (Animal Farm)
نویسنده: جورج اورول (George Orwell)
ترجمه: صالح حسینی
ناشر: دوستان
سال نشر: 1402 (چاپ 14)
قیمت: 120000 تومان
تعداد صفحات: 158 صفحه
شابک: 978-964-6207-20-2
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 81 نفر
امتیاز کتاب: (4.54 امتیاز با رای 94 نفر)
نویسنده: جورج اورول (George Orwell)
ترجمه: صالح حسینی
ناشر: دوستان
سال نشر: 1402 (چاپ 14)
قیمت: 120000 تومان
تعداد صفحات: 158 صفحه
شابک: 978-964-6207-20-2
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 81 نفر
امتیاز کتاب: (4.54 امتیاز با رای 94 نفر)
حیوانات یک مزرعه به دلیل ظلم و استثمار صاحب مزرعه بر ضد او میشورند و مزرعهدار را از ملک خود بیرون میکنند. در نبود مزرعهدار حکومت جدیدی برپا میشود و هریک از حیوانات مسئولیتی را در اداره مزرعه برعهده میگیرد. در این میان خوکها (به دلیل هوش بالایشان) مدیریت و هدایت مزرعه را به دست میگیرند. اما در حکومت جدید خیلی زود توطئه و دسیسه، همراه با بهرهکشی و تعدی به حقوق حیوانات ظهور میکند و سیستمی که آرمانگرایانه با نام آزادی پا گرفته بود شکلی مخوف به خود میگیرد ...
در صفحه 129 داستان میخوانیم:
"... هرچند مزرعه پررونقتر از قبل به نظر میرسید، حال و روز خود حیوانات به غیر از خوکان و سگان بهتر نشده بود. شاید تا اندازهای دلیلش این بود که تعداد خوکها و سگها زیاد بود. البته اینطور نبود که خوکان و سگان اصلا دست به سیاه و سفید نزنند، بلکه بفهمی نفهمی کار هم میکردند. اسکوییلر همیشه خدا به حیوانات میگفت کار نظارت و اداره مزرعه که تمامی ندارد. بیشتر کار ما طوری است که شما عقلتان به این چیزها قد نمیدهد. مثلا ما خوکها باید هر روز خدا روی چیزهای سری که به آنها "پرونده"، "گزارش"، "صورتجلسه" و "یادداشت" میگویند ساعتها کار کنیم. کاغذهای بزرگی را باید با دقت از نوشته سیاه کنیم و همین که پر از نوشته شد در تنور میسوزانیم. این کار به صلاح مزرعه است. با این حال از کار و بار خوکان و سگان مواد غذایی بدست نمیآمد. تعدادشان هم که خیلی زیاد بود و همیشه خدا هم اشتهایشان خوب بود.
زندگی بقیه حیوانات تا آنجا که خودشان به یاد داشتند ذرهای تغییر نکرده بود. معمولا گرسنه بودند، روی مشتی از کاه میخوابیدند، از برکه آب میخوردند و در مزرعه جان میکندند. زمستانها سرما امانشان را میبرید و تابستانها از دست مگسها کلافه میشدند. بعضی اوقات پیر و پاتالهای مزرعه هرچه زور میزدند بلکه یادشان بیاید که روزهای اول بعد از شورش که تازه جونز را بیرون انداخته بودند، حال و روزشان بهتر بود یا امروز، فایده نداشت که نداشت. چیزی به خاطرشان نمیرسید. اصلا چیزی نداشتند که زندگی امروزی خودشان را با آن مقایسه کنند. فقط آمار و ارقام اسکوییلر بود که نشان میداد همه چیز دارد بهتر و بهتر میشود ..."
"... هرچند مزرعه پررونقتر از قبل به نظر میرسید، حال و روز خود حیوانات به غیر از خوکان و سگان بهتر نشده بود. شاید تا اندازهای دلیلش این بود که تعداد خوکها و سگها زیاد بود. البته اینطور نبود که خوکان و سگان اصلا دست به سیاه و سفید نزنند، بلکه بفهمی نفهمی کار هم میکردند. اسکوییلر همیشه خدا به حیوانات میگفت کار نظارت و اداره مزرعه که تمامی ندارد. بیشتر کار ما طوری است که شما عقلتان به این چیزها قد نمیدهد. مثلا ما خوکها باید هر روز خدا روی چیزهای سری که به آنها "پرونده"، "گزارش"، "صورتجلسه" و "یادداشت" میگویند ساعتها کار کنیم. کاغذهای بزرگی را باید با دقت از نوشته سیاه کنیم و همین که پر از نوشته شد در تنور میسوزانیم. این کار به صلاح مزرعه است. با این حال از کار و بار خوکان و سگان مواد غذایی بدست نمیآمد. تعدادشان هم که خیلی زیاد بود و همیشه خدا هم اشتهایشان خوب بود.
زندگی بقیه حیوانات تا آنجا که خودشان به یاد داشتند ذرهای تغییر نکرده بود. معمولا گرسنه بودند، روی مشتی از کاه میخوابیدند، از برکه آب میخوردند و در مزرعه جان میکندند. زمستانها سرما امانشان را میبرید و تابستانها از دست مگسها کلافه میشدند. بعضی اوقات پیر و پاتالهای مزرعه هرچه زور میزدند بلکه یادشان بیاید که روزهای اول بعد از شورش که تازه جونز را بیرون انداخته بودند، حال و روزشان بهتر بود یا امروز، فایده نداشت که نداشت. چیزی به خاطرشان نمیرسید. اصلا چیزی نداشتند که زندگی امروزی خودشان را با آن مقایسه کنند. فقط آمار و ارقام اسکوییلر بود که نشان میداد همه چیز دارد بهتر و بهتر میشود ..."