سفر فلیشا (Felicia's Journey)
نویسنده: ویلیام ترور (William Trevor)
ترجمه: الاهه دهنوی
ناشر: مروارید
سال نشر: 1388 (چاپ 1)
قیمت: 4200 تومان
تعداد صفحات: 252 صفحه
شابک: 978-964-191-005-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 5 نفر
نویسنده: ویلیام ترور (William Trevor)
ترجمه: الاهه دهنوی
ناشر: مروارید
سال نشر: 1388 (چاپ 1)
قیمت: 4200 تومان
تعداد صفحات: 252 صفحه
شابک: 978-964-191-005-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 5 نفر
فلیشا در جستجوی پسری از کوچکشهری در ایرلند میگریزد و وارد شهرهای صنعتی انگلیس میشود، اما با هیلدیچ برخورد میکند که میخواهد یکی دیگر را به شمار دخترانی بیفزاید که اکنون به خاطراتش پیوستهاند. بازیهای غریب زندگی ذرهذره توهمات هیلدیچ و فلیشا را برملا میکند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"همچنان ناخوش است. زنی در دستشویی میگوید:
"بهتره بری توی هوای آزاد. نمیری روی عرشه؟"
روی عرشه سرد است و باد گوشهایش را آزار میدهد. او که در طول سفر با قطار ناخوش بوده حالا حالش بهتر میشود و دوباره به طبقهی پایین، که قبل از رفتن به دستشویی آنجا نشسته بود، برمیگردد. لباسهایی که برای سفر برداشته داخل دو کیسهی سبز پلاستیکی است؛ پولهایش را توی کیف دستیاش گذاشته. کیسههای پلاستیکی را از مغازهی چاک خرید. روی کیسهها نام چاک و یک طرح سلتی نقش بسته است. در صرافی اسکناسهای ایرلندیاش را با پول انگلیسی عوض کرد.
تعداد مسافران زیاد نیست. بچه مدرسهایها جیغ میکشند و در حالی که وانمود میکنند تعادلشان را از دست دادهاند از کنار او که گوشهای کز کرده میگذرند. همهی افراد یک خانواده با چشمهای بسته آرام در گوشهای نشستهاند. دو زن مسن و یک کشیش دارند دربارهی مسابقات اسبدوانی انگلیس صحبت میکنند ..."
"همچنان ناخوش است. زنی در دستشویی میگوید:
"بهتره بری توی هوای آزاد. نمیری روی عرشه؟"
روی عرشه سرد است و باد گوشهایش را آزار میدهد. او که در طول سفر با قطار ناخوش بوده حالا حالش بهتر میشود و دوباره به طبقهی پایین، که قبل از رفتن به دستشویی آنجا نشسته بود، برمیگردد. لباسهایی که برای سفر برداشته داخل دو کیسهی سبز پلاستیکی است؛ پولهایش را توی کیف دستیاش گذاشته. کیسههای پلاستیکی را از مغازهی چاک خرید. روی کیسهها نام چاک و یک طرح سلتی نقش بسته است. در صرافی اسکناسهای ایرلندیاش را با پول انگلیسی عوض کرد.
تعداد مسافران زیاد نیست. بچه مدرسهایها جیغ میکشند و در حالی که وانمود میکنند تعادلشان را از دست دادهاند از کنار او که گوشهای کز کرده میگذرند. همهی افراد یک خانواده با چشمهای بسته آرام در گوشهای نشستهاند. دو زن مسن و یک کشیش دارند دربارهی مسابقات اسبدوانی انگلیس صحبت میکنند ..."