فرار به غرب (Exit West)
نویسنده: محسن حمید (Mohsin Hamid)
ترجمه: مهرداد یوسفی
ناشر: جامی
سال نشر: 1397 (چاپ 1)
قیمت: 120000 تومان
تعداد صفحات: 168 صفحه
شابک: 978-600-99932-2-2
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 25 نفر
نویسنده: محسن حمید (Mohsin Hamid)
ترجمه: مهرداد یوسفی
ناشر: جامی
سال نشر: 1397 (چاپ 1)
قیمت: 120000 تومان
تعداد صفحات: 168 صفحه
شابک: 978-600-99932-2-2
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 25 نفر
در کشوری در آستانه جنگ داخلی، زن و مرد جوانی همدیگر را میبینند. "نادیا" که زنی جسور، احساساتی و مستقل و البته خوشقلب است، "سعید" را در دام عشق خود گرفتار میکند. آنها رابطه عاشقانه مخفیانهای را آغاز میکنند و در بحبوحهی ناآرامیهای شهرشان به هم نزدیک میشوند. وقتی آتش جنگ شعلهور میشود، ایستهای بازرسی سرتاسر شهر را پر میکنند و صدای انفجار، سکوت شهر را در هم میشکند. آنها شایعاتی درباره درها میشنوند، درهایی که میتوانند در چشمبههمزدنی انسانها را به کیلومترها آنطرفتر منتقل کنند. زمانی که خشونت به اوج خود میرسد، "نادیا" و "سعید" به این نتیجه میرسند که دیگر چارهای ندارند، مگر آنکه زادگاه خود را رها کنند و وارد یکی از این درها شوند ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"در شهری مملو از پناهجویان اما کماکان در صلح، یا حداقل نه در یک جنگ تمامعیار، چندین روز بود که مرد جوانی در کلاس درس، زن جوانی را میدید، اما با او باب گفتوگو را نگشوده بود. آن مرد جوان سعید و آن زن نادیا نام داشت. سعید ریش یا شاید بهتر باشد بگوییم تهریش ظریفی داشت، و نادیا همیشه سراسر بدنش، از نوک انگشتان پا گرفته تا زیر گردنش را با یک ردای مشکی میپوشاند. آن روزها مردم کم و بیش این امکان را داشتند تا آنچه را میخواهند، بپوشند یا هر کلاه و سرپوشی که بخواهند بر سر گذارند، البته محدودیتهایی وجود داشت و طبعا انتخاب لباس معنادار بود ..."
"در شهری مملو از پناهجویان اما کماکان در صلح، یا حداقل نه در یک جنگ تمامعیار، چندین روز بود که مرد جوانی در کلاس درس، زن جوانی را میدید، اما با او باب گفتوگو را نگشوده بود. آن مرد جوان سعید و آن زن نادیا نام داشت. سعید ریش یا شاید بهتر باشد بگوییم تهریش ظریفی داشت، و نادیا همیشه سراسر بدنش، از نوک انگشتان پا گرفته تا زیر گردنش را با یک ردای مشکی میپوشاند. آن روزها مردم کم و بیش این امکان را داشتند تا آنچه را میخواهند، بپوشند یا هر کلاه و سرپوشی که بخواهند بر سر گذارند، البته محدودیتهایی وجود داشت و طبعا انتخاب لباس معنادار بود ..."