راز داوینچی (The Da Vinci Code)
نویسنده: دن براون (Dan BrownDan Brown)
ترجمه: حسین شهرابی
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1403 (چاپ 16)
قیمت: 460000 تومان
تعداد صفحات: 488 صفحه
شابک: 978-600-182-231-5
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 2 نفر
امتیاز کتاب: (4.75 امتیاز با رای 4 نفر)
نویسنده: دن براون (Dan BrownDan Brown)
ترجمه: حسین شهرابی
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1403 (چاپ 16)
قیمت: 460000 تومان
تعداد صفحات: 488 صفحه
شابک: 978-600-182-231-5
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 2 نفر
امتیاز کتاب: (4.75 امتیاز با رای 4 نفر)
رابرت لنگدان، استاد نمادشناسی و تاریخ، برای سخنرانی به پاریس رفته که پلیس برای مشاوره دربارهی قتلی مرموز به سراغش میآید: رییس موزهی لوور در موزه به قتل رسیده و جسدش در وضعیت عجیب و ترسناکی قرار گرفته است. در کنار جسد، معماهایی گیجکننده نوشته شده که پلیس تصور میکند پرده از راز قتل او برمیدارد و لنگدان باید در رمزگشایی از آنها به پلیس کمک کند.
در این بین، رمزشناس فرانسوی، سوفی نوو، به لنگدان ملحق میشود و همراه با هم میفهمند که تمام این رازها به نحوی با نقاشیها و یادداشتهای لئوناردو داوینچی مرتبط است. اما در عین حال پای رازی تاریخی در میان است، رازی که گویا میتواند جهان را زیر و زبر کند و باعث شود تا تاریخ را از نو بنویسند ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
در این بین، رمزشناس فرانسوی، سوفی نوو، به لنگدان ملحق میشود و همراه با هم میفهمند که تمام این رازها به نحوی با نقاشیها و یادداشتهای لئوناردو داوینچی مرتبط است. اما در عین حال پای رازی تاریخی در میان است، رازی که گویا میتواند جهان را زیر و زبر کند و باعث شود تا تاریخ را از نو بنویسند ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"رییس پرآوزهی لوور، ژاک سونیر، در گذرگاههای سرپوشیدهی گراندگالری موزه، افتانوخیزان، میدوید. بهطرف نزدیکترین نقاشی دم دستش که یکی از آثار کاراواجو بود خیز برداشت. پیرمرد هفتادوششساله قاب مذهب نقاشی را گرفت و آن شاهکار قرن هفدهمی را از روی دیوار کند. خودش عقبعقب رفت و زیر قاب نقاشی به زمین افتاد.
چنان که توقعش را داشت، دروازهی آهنی نزدیکش با صدایی رعدآسا پایین آمد و راه ورودی به آن محوطه را بست. کف پارکتپوش آنجا لرزید. در جایی دور، آژیری به صدا درآمد.
رییس موزه لحظهای دراز کشید تا حالش جا بیاید و وضعیت اطرافش را بررسی کند. هنوز زندهام. از زیر قاب بیرون خزید و آن فضای غارگونه و وسیع را از نظر گذراند تا مخفیگاهی پیدا کند.
ناگهان کسی گفت: "تکون نخور." نزدیکی صاحب صدا لرزه بر اندامش انداخت ..."
"رییس پرآوزهی لوور، ژاک سونیر، در گذرگاههای سرپوشیدهی گراندگالری موزه، افتانوخیزان، میدوید. بهطرف نزدیکترین نقاشی دم دستش که یکی از آثار کاراواجو بود خیز برداشت. پیرمرد هفتادوششساله قاب مذهب نقاشی را گرفت و آن شاهکار قرن هفدهمی را از روی دیوار کند. خودش عقبعقب رفت و زیر قاب نقاشی به زمین افتاد.
چنان که توقعش را داشت، دروازهی آهنی نزدیکش با صدایی رعدآسا پایین آمد و راه ورودی به آن محوطه را بست. کف پارکتپوش آنجا لرزید. در جایی دور، آژیری به صدا درآمد.
رییس موزه لحظهای دراز کشید تا حالش جا بیاید و وضعیت اطرافش را بررسی کند. هنوز زندهام. از زیر قاب بیرون خزید و آن فضای غارگونه و وسیع را از نظر گذراند تا مخفیگاهی پیدا کند.
ناگهان کسی گفت: "تکون نخور." نزدیکی صاحب صدا لرزه بر اندامش انداخت ..."