لرد جیم (Lord Jim)
نویسنده: جوزف کنراد (Joseph Conrad)
ترجمه: صالح حسینی
ناشر: نیلوفر
سال نشر: 1399 (چاپ 4)
قیمت: 165000 تومان
تعداد صفحات: 387 صفحه
شابک: 978-964-448-667-7
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 2 نفر
نویسنده: جوزف کنراد (Joseph Conrad)
ترجمه: صالح حسینی
ناشر: نیلوفر
سال نشر: 1399 (چاپ 4)
قیمت: 165000 تومان
تعداد صفحات: 387 صفحه
شابک: 978-964-448-667-7
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 2 نفر
سفر به خیر مسافر دریاها و اعماق جان آدمیان!
خواندن لرد جیم دشوار است، اما اگر هیچ سطری را بیدقت لازم رها نکینم، و گاه حتی بندی یا فصلی را دوباره بخوانیم، به چنان تجربهای میرسیم که در خواندن رمانهای عصر ما کمتر اتفاق میافتد.
اگر عادت کردهایم که بر صفحات رمانها راه برویم، بهتر است لرد جیم را نگشوده به کناری بگذاریم. از نیمه راه بازگشتن شکستن حرمت خود و راه است. و آنکه خطر میکند، در پایان دیگری خواهد بود که هر لحظه از هستی را با تمامی حجمش میتواند تجربه کند. این شما و این راه دشوار، یا این همه حجمهای هستی که بر هم و در کنار هم تلمبار شدهاند. سفر به خیر مسافر دریاها و اعماق جان آدمیان! (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
خواندن لرد جیم دشوار است، اما اگر هیچ سطری را بیدقت لازم رها نکینم، و گاه حتی بندی یا فصلی را دوباره بخوانیم، به چنان تجربهای میرسیم که در خواندن رمانهای عصر ما کمتر اتفاق میافتد.
اگر عادت کردهایم که بر صفحات رمانها راه برویم، بهتر است لرد جیم را نگشوده به کناری بگذاریم. از نیمه راه بازگشتن شکستن حرمت خود و راه است. و آنکه خطر میکند، در پایان دیگری خواهد بود که هر لحظه از هستی را با تمامی حجمش میتواند تجربه کند. این شما و این راه دشوار، یا این همه حجمهای هستی که بر هم و در کنار هم تلمبار شدهاند. سفر به خیر مسافر دریاها و اعماق جان آدمیان! (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"قدش یک یا دو سانتیمتر بیشتر از یک و هشتاد بود. قوی هیکل بود. با شانهی خمیده و سری رو به جلو و نگاهی خیره، چنان مستقیم به سوی آدم میآمد که انگار نره گاوی است حملهور. صدایش پرطنین و بلند بود. در رفتار و کردار مجسمهی جسارت بود اما نشانی از تهاجم در آنها نبود بلکه رنگ نیاز داشت، و نه تنها دیگران که خودش هم آماج این برتریجویی بود. مثل دستهی گل بود و آراسته به جامهای سراپا سفید و پاک. و در بنادر گوناگون شرق، جایی که گذرانش را از راه فراهم آوردن لوازم کشتی بهدست میآورد، بسیار محبوب بود.
بازاریاب ملزومات کشتی از هر امتحانی معاف است، ولی باید اهل نظر باشد و آن را در عمل هم نشان دهد. کار او این است که از زیر بادبان و بخار یا پارو به تاخت برود و از دیگر بازاریابها جلو بزدند و به کشتیهایی که دارند لنگر میاندازند برسد و با خوشرویی به ناخدا سلام کند و کارتی -کارت فروشندهی لوازم کشتی- به زور به او بدهد و در اولین دیدار ناخدا از ساحل، راهنماییاش کند به مغازههای درندشت و دخمه مانند که پر از اطعمه و اشربهای است که بر عرشهی کشتی خورده و نوشیده میشود، جایی که میتوان هر چیزی را فراهم آورد تا کشتی آراسته و برازندهی دریا شود، از جفتی قلاب برای شاهسیم کشتی گرفته تا کتیبهای زرنگار برای حکاکی عقب کشتی، جایی که فروشندهی لواز کشتی ناخدایی را که قبلا هیچگاه ندیده برادر وار پذیرا میشود..."
"قدش یک یا دو سانتیمتر بیشتر از یک و هشتاد بود. قوی هیکل بود. با شانهی خمیده و سری رو به جلو و نگاهی خیره، چنان مستقیم به سوی آدم میآمد که انگار نره گاوی است حملهور. صدایش پرطنین و بلند بود. در رفتار و کردار مجسمهی جسارت بود اما نشانی از تهاجم در آنها نبود بلکه رنگ نیاز داشت، و نه تنها دیگران که خودش هم آماج این برتریجویی بود. مثل دستهی گل بود و آراسته به جامهای سراپا سفید و پاک. و در بنادر گوناگون شرق، جایی که گذرانش را از راه فراهم آوردن لوازم کشتی بهدست میآورد، بسیار محبوب بود.
بازاریاب ملزومات کشتی از هر امتحانی معاف است، ولی باید اهل نظر باشد و آن را در عمل هم نشان دهد. کار او این است که از زیر بادبان و بخار یا پارو به تاخت برود و از دیگر بازاریابها جلو بزدند و به کشتیهایی که دارند لنگر میاندازند برسد و با خوشرویی به ناخدا سلام کند و کارتی -کارت فروشندهی لوازم کشتی- به زور به او بدهد و در اولین دیدار ناخدا از ساحل، راهنماییاش کند به مغازههای درندشت و دخمه مانند که پر از اطعمه و اشربهای است که بر عرشهی کشتی خورده و نوشیده میشود، جایی که میتوان هر چیزی را فراهم آورد تا کشتی آراسته و برازندهی دریا شود، از جفتی قلاب برای شاهسیم کشتی گرفته تا کتیبهای زرنگار برای حکاکی عقب کشتی، جایی که فروشندهی لواز کشتی ناخدایی را که قبلا هیچگاه ندیده برادر وار پذیرا میشود..."