مدرسهی رویایی: توتو - چان دختر کوچکی پشت پرده (Totto-Chan: The Little Girl at the Window)
نویسنده: تتسوکو کورویاناگی (Tetsuko Kuroyanagi)
ترجمه: سوسن فیروزی
ناشر: نشر نی
سال نشر: 1402 (چاپ 5)
قیمت: 170000 تومان
تعداد صفحات: 321 صفحه
شابک: 978-600-119-569-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 60 نفر
امتیاز کتاب: (4.43 امتیاز با رای 7 نفر)
نویسنده: تتسوکو کورویاناگی (Tetsuko Kuroyanagi)
ترجمه: سوسن فیروزی
ناشر: نشر نی
سال نشر: 1402 (چاپ 5)
قیمت: 170000 تومان
تعداد صفحات: 321 صفحه
شابک: 978-600-119-569-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 60 نفر
امتیاز کتاب: (4.43 امتیاز با رای 7 نفر)
این کتاب جذاب از خاطرات کودکی دربارهی یک مدرسهی ایدهآل در توکیو، در دوران جنگ جهانی دوم سخن میگوید. در این مدرسه آموزش با تفریح، آزادی و محبت درآمیخته بود. کلاسهای درس این مدرسهی غیرمعمول، واگنهای کهنهی قطار بودند و مردی فوقالعاده که باور جدی به آزادی بیان و عمل داشت، مدرسه را اداره میکرد. او به آموزگارانش توصیه میکرد "مانع بلندپروازیهای کودکان نشوید" یا "رویاهای کودکان از رویاهای شما بزرگتر است."
توتو-چانِ کتاب، در بزرگسالی، به یکی از معروفترین شخصیتهای تلویزیونی ژاپن تبدیل شد. تتسوکو کورویاناگی که در شش سالگی با برچسب یک کودک مشکلدار از اولین مدرسهاش اخراج شده بود، موفقیتش را در زندگی مدیون این مدرسهی خارقالعاده و مدیرش میداند. مدیری که همواره به او میگفت: "میدانی تو واقعا دختر خوبی هستی." او متقاعد شده بود که هر کودکی با طبیعت درونی خوبی به دنیا میآید که فقط به پرورش نیاز دارد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
توتو-چانِ کتاب، در بزرگسالی، به یکی از معروفترین شخصیتهای تلویزیونی ژاپن تبدیل شد. تتسوکو کورویاناگی که در شش سالگی با برچسب یک کودک مشکلدار از اولین مدرسهاش اخراج شده بود، موفقیتش را در زندگی مدیون این مدرسهی خارقالعاده و مدیرش میداند. مدیری که همواره به او میگفت: "میدانی تو واقعا دختر خوبی هستی." او متقاعد شده بود که هر کودکی با طبیعت درونی خوبی به دنیا میآید که فقط به پرورش نیاز دارد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"آنها در ایستگاه "جی یوگااکا" از قطار "ای ماچی" پیاده شدند و مادر در حالی که دست توتو-چان را گرفته بود او را بهطرف در خروجی راهنمایی میکرد. توتو-چان بهسختی به یاد میآورد که قبلا سوار قطار شده باشد. از اینرو دلش نمیخواست بلیت گرانبهایی را که بهدست آورده بود، از دست بدهد.
او از مسئول جمعآوری بلیت پرسید: "میتوانم بلیت را نگهدارم؟"
مرد در حالی که بلیت را از او میگرفت پاسخ داد: "نه، نمیتوانی."
او به جعبهی مرد که پر از بلیت بود اشاره کرد: "همهی اینها مال شما است؟"
مرد در حالی که با سرعت بلیتها را از مسافران میگرفت، پاسخ داد: "نه، اینها مال ایستگاه راهآهن است." ..."
"آنها در ایستگاه "جی یوگااکا" از قطار "ای ماچی" پیاده شدند و مادر در حالی که دست توتو-چان را گرفته بود او را بهطرف در خروجی راهنمایی میکرد. توتو-چان بهسختی به یاد میآورد که قبلا سوار قطار شده باشد. از اینرو دلش نمیخواست بلیت گرانبهایی را که بهدست آورده بود، از دست بدهد.
او از مسئول جمعآوری بلیت پرسید: "میتوانم بلیت را نگهدارم؟"
مرد در حالی که بلیت را از او میگرفت پاسخ داد: "نه، نمیتوانی."
او به جعبهی مرد که پر از بلیت بود اشاره کرد: "همهی اینها مال شما است؟"
مرد در حالی که با سرعت بلیتها را از مسافران میگرفت، پاسخ داد: "نه، اینها مال ایستگاه راهآهن است." ..."