قلعهی اوترانتو: یک روایت گوتیک (The Castle of Otranto)
نویسنده: یهوراس والپول (Horace Walpole)
ترجمه: کاوه میرعباسی
ناشر: قطره
سال نشر: 1395 (چاپ 2)
قیمت: 11000 تومان
تعداد صفحات: 160 صفحه
شابک: 978-600-119-362-0
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 3 نفر
نویسنده: یهوراس والپول (Horace Walpole)
ترجمه: کاوه میرعباسی
ناشر: قطره
سال نشر: 1395 (چاپ 2)
قیمت: 11000 تومان
تعداد صفحات: 160 صفحه
شابک: 978-600-119-362-0
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 3 نفر
کونراد، یگانه پسر مانفرد، امیر جبار اوترانتو، در روزی که باید با امیردخت ایزابلا پیمان زناشویی ببندد به طرزی غریب کشته میشود. این مرگ شگفت و هولناک رویدادهای حیرتانگیز بسیاری را پیامد دارد. "قلعهی اوترانتو" نخستین رمان گوتیک بهشمار میآید؛ گونهای ادبی که خواستگاه شاهکارهای متنوع و فراوان بوده و پس از دو سده و نیم حضور پیوسته و پایدار در عرصهی ادبیات داستانی هنوز از مقبولیتی چشمگیر در میان خوانندگان و منتقدان برخوردار است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشودک
"مانفرد، امیر اوترانتو، یک پسر و یک دختر داشت: دخترش، دوشیزهای بس زیبا، هجده ساله، به نام ماتیلدا بود. پسرش، کونراد، سه سال کمسالتر، جوانی بود بیملاحت، مریض احوال، و با طبع و طینتی نهچندان نویدبخش؛ با این حال، نورچشمی و دردانهی پدرش بود که کمترین عطوفتی به ماتیلدا نشان نمیداد. مانفرد برای وصلت پسرش با دختر مارکی ویچنزا، ایزابلا، قول و قرارها را گذاشته و ترتیب کارها را داده بود و سرپرستان دختر جوان او را به دست مانفرد سپرده بودند تا هرگاه وضعیت مزاج علیل کونراد اجازه دهد جشن عروسی را برپا کند. بیشکیبایی مانفرد برای این مراسم از نظر خانواده و اطرافیانش پنهان نبود. اهل بیتش، که از تندخویی امیر بیم داشتند، جرات نمیکردند در باب این تعجیل کلامی بر زبان بیاورند ..."
"مانفرد، امیر اوترانتو، یک پسر و یک دختر داشت: دخترش، دوشیزهای بس زیبا، هجده ساله، به نام ماتیلدا بود. پسرش، کونراد، سه سال کمسالتر، جوانی بود بیملاحت، مریض احوال، و با طبع و طینتی نهچندان نویدبخش؛ با این حال، نورچشمی و دردانهی پدرش بود که کمترین عطوفتی به ماتیلدا نشان نمیداد. مانفرد برای وصلت پسرش با دختر مارکی ویچنزا، ایزابلا، قول و قرارها را گذاشته و ترتیب کارها را داده بود و سرپرستان دختر جوان او را به دست مانفرد سپرده بودند تا هرگاه وضعیت مزاج علیل کونراد اجازه دهد جشن عروسی را برپا کند. بیشکیبایی مانفرد برای این مراسم از نظر خانواده و اطرافیانش پنهان نبود. اهل بیتش، که از تندخویی امیر بیم داشتند، جرات نمیکردند در باب این تعجیل کلامی بر زبان بیاورند ..."