پیپی جوراب بلند (رمانهای سهگانه) (Pippi Longstocking)
نویسنده: آسترید لیندگرن (Astrid Lindgren)
ترجمه: فرزانه کریمی
ناشر: قدیانی
سال نشر: 1395 (چاپ 7)
قیمت: 22000 تومان
تعداد صفحات: 358 صفحه
شابک: 978-964-417-646-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 11 نفر
امتیاز کتاب: (3.83 امتیاز با رای 6 نفر)
نویسنده: آسترید لیندگرن (Astrid Lindgren)
ترجمه: فرزانه کریمی
ناشر: قدیانی
سال نشر: 1395 (چاپ 7)
قیمت: 22000 تومان
تعداد صفحات: 358 صفحه
شابک: 978-964-417-646-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 11 نفر
امتیاز کتاب: (3.83 امتیاز با رای 6 نفر)
پیپی جوراببلند، قهرمان داستان این سه کتاب که در یک مجلد منتشر شدهاند، دختر بچهای است با موهایی نارنجی به رنگ هویج که با کفشهایی بزرگتر از پاهایش راه میرود، شبها در حالی که سرش زیر لحاف و پاهایش روی بالش است میخوابد و تا دلتان بخواهد چاخان میکند. اما این همه ماجرا نیست.
پیپی پرزورترین دختربچهی روی زمین است. او خودش به تنهایی همراه با یک میمون (آقای نیلسون) و یک اسب و یک چمدان پر از سکههای طلا در کلبهای زندگی میکند. برای همین است که او قهرمان تامی و آنیکا، بچههای همسایه، و همه بچههای دنیاست.
کتاب اول این مجموعه که معروفترین کتاب پیپی هم هست، به ماجرای ورود پیپی به کلبه ویلهکولا و آشنایی و دوستیاش با تامی و آنیکا میپردازد. در کتاب دوم سر و کلهی پدر پیپی که در جزیرهای دوردست بر اقوامی وحشی فرمانروایی میکند پیدا میشود و میخواهد که پیپی را همراه خود به میان اقیانوسها ببرد. این مساله موجب دلخوری تامی و آنیکا میشود که به هیچ عنوان دوست ندارند از پیپی جدا شوند. و بالاخره در کتاب سوم پیپی به همراه تامی و آنیکا، و البته آقای نیلسون و اسب، با کشتی رهسپار دریاهای جنوب میشود تا جزیره محل زندگی پدرش را از نزدیک ببیند و مدتی را در آنجا خوش بگذراند.
پیپی پرزورترین دختربچهی روی زمین است. او خودش به تنهایی همراه با یک میمون (آقای نیلسون) و یک اسب و یک چمدان پر از سکههای طلا در کلبهای زندگی میکند. برای همین است که او قهرمان تامی و آنیکا، بچههای همسایه، و همه بچههای دنیاست.
کتاب اول این مجموعه که معروفترین کتاب پیپی هم هست، به ماجرای ورود پیپی به کلبه ویلهکولا و آشنایی و دوستیاش با تامی و آنیکا میپردازد. در کتاب دوم سر و کلهی پدر پیپی که در جزیرهای دوردست بر اقوامی وحشی فرمانروایی میکند پیدا میشود و میخواهد که پیپی را همراه خود به میان اقیانوسها ببرد. این مساله موجب دلخوری تامی و آنیکا میشود که به هیچ عنوان دوست ندارند از پیپی جدا شوند. و بالاخره در کتاب سوم پیپی به همراه تامی و آنیکا، و البته آقای نیلسون و اسب، با کشتی رهسپار دریاهای جنوب میشود تا جزیره محل زندگی پدرش را از نزدیک ببیند و مدتی را در آنجا خوش بگذراند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"زمانی در دور افتادهترین نقطه یک شهر کوچک، باغ سبز و پردرختی بود که بوتهها و شاخههای درختان آن بیش از حد رشد کرده و در هم فرو رفته بودند. در آن باغ، یک خانه قدیمی قرار داشت و در آن خانه، "پیپی جوراب بلند" زندگی میکرد. پیپی نه ساله و کاملا تنها بود. او نه پدر داشت و نه مادر. البته گلهای هم نداشت. چون در تنهایی میتوانست تا هر وقت که میخواست بازی کند و کسی به او نمیگفت که وقت خواب است؛ وقتی هم که دلش میخواست یک شیرینی خامهای بزرگ را ببلعد، کسی نبود که او را وادار کند تا روغن ماهی بخورد.
تا مدتی پیش، پیپی همراه پدرش بود. آنها خیلی به هم علاقه داشتند. خب، معلوم است که او یک مادر هم داشت. اما مدتها بود که پیپی چیزی از او به خاطر نمیآورد. آن وقتها که پیپی یک بچه کوچولو بود و توی گهواره میخوابید و آنقدر جیغ میکشید که هیچکس نمیتوانست به گهوارهاش نزدیک بشود، مادرش مرده بود ..."
"زمانی در دور افتادهترین نقطه یک شهر کوچک، باغ سبز و پردرختی بود که بوتهها و شاخههای درختان آن بیش از حد رشد کرده و در هم فرو رفته بودند. در آن باغ، یک خانه قدیمی قرار داشت و در آن خانه، "پیپی جوراب بلند" زندگی میکرد. پیپی نه ساله و کاملا تنها بود. او نه پدر داشت و نه مادر. البته گلهای هم نداشت. چون در تنهایی میتوانست تا هر وقت که میخواست بازی کند و کسی به او نمیگفت که وقت خواب است؛ وقتی هم که دلش میخواست یک شیرینی خامهای بزرگ را ببلعد، کسی نبود که او را وادار کند تا روغن ماهی بخورد.
تا مدتی پیش، پیپی همراه پدرش بود. آنها خیلی به هم علاقه داشتند. خب، معلوم است که او یک مادر هم داشت. اما مدتها بود که پیپی چیزی از او به خاطر نمیآورد. آن وقتها که پیپی یک بچه کوچولو بود و توی گهواره میخوابید و آنقدر جیغ میکشید که هیچکس نمیتوانست به گهوارهاش نزدیک بشود، مادرش مرده بود ..."