تصویر یک زن (The Portrait of a Lady)
نویسنده: هنری جیمز (Henry James)
ترجمه: مجید مسعودی
ناشر: علمی و فرهنگی
سال نشر: 1398 (چاپ 4)
قیمت: 60000 تومان
تعداد صفحات: 798 صفحه
شابک: 978-964-448-496-4
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 6 نفر
نویسنده: هنری جیمز (Henry James)
ترجمه: مجید مسعودی
ناشر: علمی و فرهنگی
سال نشر: 1398 (چاپ 4)
قیمت: 60000 تومان
تعداد صفحات: 798 صفحه
شابک: 978-964-448-496-4
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 6 نفر
ایزابل آرچر دختر جوان و زیبا و بانشاط آمریکایی به همراه عمهاش به اروپا میآید تا مدتی در املاک عمهاش در اطراف لندن زندگی کند و احتمالا با یکی از خواستگارهایی که برایش پیدا خواهد شد، ازدواج کند. او اما در مدتی کوتاه به دو خواستگار نسبتا مناسب پاسخ منفی میدهد. به نظر میرسد که ایزابل دلش نمیخواهد با ازدواج استقلال خودش را از دست بدهد.
با مرگ یکی از خویشاوندان متمول ایزابل، ثروت قابل توجهی به او میرسد و او تصمیم میگیرد مدتی را به سفر در نقاط مختلف اروپا بگذارند. اما در مدتی که در فلورانس است با آمریکایی برازندهای بنام گیلبرت آسموند آشنا میشود و با وجود این که احساس میکند آسموند نقاطی تاریکی در شخصیت خود دارد، با او ازدواج میکند. آسموند در واقع فقط به خاطر ثروت ایزابل با او ازدواج کرده و ...
با مرگ یکی از خویشاوندان متمول ایزابل، ثروت قابل توجهی به او میرسد و او تصمیم میگیرد مدتی را به سفر در نقاط مختلف اروپا بگذارند. اما در مدتی که در فلورانس است با آمریکایی برازندهای بنام گیلبرت آسموند آشنا میشود و با وجود این که احساس میکند آسموند نقاطی تاریکی در شخصیت خود دارد، با او ازدواج میکند. آسموند در واقع فقط به خاطر ثروت ایزابل با او ازدواج کرده و ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"در بعضی موارد کمتر ساعتی در زندگی مطبوعتر از ساعتی است که صرف تشریفات معروف به عصرانه میشود. مواردی هست که شما چه چای بخورید، چه نخورید - البته بعضی از مردم ابدا چای نمیخورند - وضعیت به نفسه لذتبخش است. آنهایی را که من، برای شروع به نقل این سرگذشت ساده، درنظر دارم، صحنهی دلپسندی برای یک سرگرمی بیآزار فراهم ساخته بودند. بساط این ضیافت کوچک، روی چمن یک خانهی قدیمی روستایی انگلیسی، در موقعی که باید آن را نیمهی یک عصر باشکوه تابستانی بنامم، چیده شده بود. مدتی از عصر گذشته بود ولی زمان زیادی از آن باقی مانده بود، و آنچه باقی مانده بود در منتهای زیبایی و لطافت بود. تاریکی واقعی تا چند ساعت دیگر فرا نمیرسید؛ ولی امواج روشنایی تابستانی رفتهرفته فرو مینشست ..."
"در بعضی موارد کمتر ساعتی در زندگی مطبوعتر از ساعتی است که صرف تشریفات معروف به عصرانه میشود. مواردی هست که شما چه چای بخورید، چه نخورید - البته بعضی از مردم ابدا چای نمیخورند - وضعیت به نفسه لذتبخش است. آنهایی را که من، برای شروع به نقل این سرگذشت ساده، درنظر دارم، صحنهی دلپسندی برای یک سرگرمی بیآزار فراهم ساخته بودند. بساط این ضیافت کوچک، روی چمن یک خانهی قدیمی روستایی انگلیسی، در موقعی که باید آن را نیمهی یک عصر باشکوه تابستانی بنامم، چیده شده بود. مدتی از عصر گذشته بود ولی زمان زیادی از آن باقی مانده بود، و آنچه باقی مانده بود در منتهای زیبایی و لطافت بود. تاریکی واقعی تا چند ساعت دیگر فرا نمیرسید؛ ولی امواج روشنایی تابستانی رفتهرفته فرو مینشست ..."