شناسنامه کتاب

    اپرای شناور (The Floating Opera)
    نویسنده: جان بارت (John Barth)
    ترجمه: سهیل سمی
    ناشر: ققنوس
    سال نشر: 1400 (چاپ 6)
    قیمت: 65000 تومان
    تعداد صفحات: 320 صفحه
    شابک: 978-964-311-728-3
    تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کرده‌اند: 15 نفر
    امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 2 نفر)
    داستان از زبان یک راوی حکایت می‌شود. مردی که روزی به این نتیجه می‌رسد منطقی‌ترین کار برای او این است که خودکشی کند! سپس کل کتاب به این می‌پردازد که چرا راوی/قهرمان داستان به این نقطه رسیده است!
    اما درباره اینکه عنوان "اپرای شناور" از کجا آمده، در پشت جلد کتاب می‌خوانیم:
    "چرا اپرای شناور؟ این عنوان بخشی از نام قایقی تفریحی است که در گذشته در بخش‌های مدخیز آب‌های ویرجینیا و مریلند رفت و آمد می‌کرد .. و بخشی از ماجراهای این کتاب بر عرشه همین قایق رخ می‌دهد. همین می‌تواند وجه تسمیه مناسبی باشد. اما دلیل بهتری هم وجود دارد. ساختن قایقی تفریحی با عرشه مسطح و باز و اجرای مداوم یک نمایش بر روی این عرشه به نظرم همیشه فکر بکری بود. قایق هرگز در اسکله پهلو نمی‌گرفت، بلکه با جریان جزر و مد به بالا و پایین رود کشیده می‌شد، و تماشگران بر دو کرانه رود به تماشا می‌نشستند. وقتی قایق از مقابلشان می‌گذشت، هر گروه ممکن بود شاهد بخشی از حوادث نمایش باشد، و بعد می‌بایست تا مد بعدی صبر کنند تا در فرصت آتی شاهد بخشی دیگر از نمایش باشند. ... برای آن که شکاف‌های داستان را در ذهنشان پر کنند مجبور می‌شوند از نیروی تخیلشان استفاده کنند ... اکثر اوقات اصلا از کل ماجرا سر در نمی‌آورند، یا پیش خودشان فکر می‌کردند اصل قضیه را فهمیده‌اند، حال آن که نفهمیده بودند. این کتاب هم یک اپرای شناور است ..."
    این کتاب برنده جایزه شاخه آثار ترجمه دومین دوره روزی روزگاری بوده است.
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "برای کسی مثل من که فعالیت‌های ادبی‌اش از سال 1920 بیش‌تر به خلاصه‌نویسی پرونده‌های حقوقی و استفسارنویسی محدود بوده، دشوارترین بخش کار پیش‌رو - یعنی شرح یکی از روزهای سال 1937 که در خلال آن نظرم عوض شد - شروع آن است. پیش از این هرگز چنین کاری نکرده‌ام، اما خودم را می‌شناسم و می‌دانم که وقتی سر صحبت باز شود، صفحات کتاب نیز راحت و روان پر خواهند شد. من ذاتا آدم تودار و کم‌حرفی نیستم، فقط باید به داستان بچسبم و پس از پایان آن دهانم را ببندم. از این بابت هیچ شک و تردیدی ندارم: تقریبا همیشه در مورد خودم درست پیشگویی می‌کنم، چون این‌جا در کمبریج، برخلاف دیگر جاها، تصور همه این است که من رفتاری کاملا منطقی و صحیح دارم. اگر دیگران (مثلا، دوستم هریسون مک یا همسرش، جین) فکر می‌کنند من آدم عجیب و غریب و غیرقابل پیش‌بینی‌ای هستم، دلیلش این است که اعمال و باورهای من با اصول آن‌ها - به فرض این‌که اصولی داشته باشند - سازگاری ندارند ..."

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

     

     

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است