شناسنامه کتاب

    پاییز فصل آخر سال است
    نویسنده: نسیم مرعشی
    ناشر: چشمه
    سال نشر: 1403 (چاپ 63)
    قیمت: 220000 تومان
    تعداد صفحات: 189 صفحه
    شابک: 978-600-229-482-1
    تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کرده‌اند: 21 نفر
    امتیاز کتاب: (4.29 امتیاز با رای 7 نفر)
    سه زن - لیلا، شبانه و روجا - سه راوی رمان هستند. این سه مشترکات زیادی با هم دارند، هم‌سن‌اند، در یک دانشگاه و رشته تحصیل کرده‌اند، همانجا و در روز اول با هم دوست شده‌اند و شریک و سازنده خاطرات هم هستند. در برشی یک روزه از دو فصل تابستان و پاییز هم زندگی امروز و هم گذشته‌شان را می‌خوانیم. هم با شخصیت‌شان مواجه می‌شویم، هم حس و حالشان را می‌فهمیم و اگر دوستشان بداریم - که اصلاً اتفاق دور از ذهنی نیست - حتماً آرزوی روزهای بهتری را برایشان داریم. شاید دلیلش این باشد که پاره‌هایی از خودمان یا نزدیکانمان را در یکی از این سه نفر می‌بینیم.
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "دنبال تو می‌دویدم. روی سرامیک‌های سرد و سفید سالن. در آن سکوت ترسناک هزارساله. هن‌وهن نفس‌هایم با هر گام بلندتر در گوشم تکرار می‌شد و گلویم را تلخ می‌کرد. بخش پروازهای خارجی آن‌طرف بود. امام نه، مهرآباد بود انگار. و سالن پروزاش هی دورتر می‌شد. رسیدم به گیت. پشتت به من بود، اما شناختمت. کت نیلی‌ات تن‌ات بود و چمدان‌به‌دست، منتظر و آرام ایستاده بودی. روشنی سالن به سفیدی می‌زد. فقط نور می‌دیدم و تو را. لکه‌ای نیلی روی سفیدی مطلق. صدایت زدم. راه افتادی و دور شدی. سر می‌خوردی روی سرامیک‌های سلن. دویدم. دستم را دراز کردم و دستت را گرفتم. برگشتی. دستت توی دستم ماند و هواپیما پرید.

    روی لبه‌ی خوابم هنوز. لبه‌ی زجرآور خوابیدن و بیدار ماندن که خمیازه‌ای تمام‌نشدنی را در سلول‌های تنم نگه می‌دارد. چشم‌هایم را سخت باز می‌کنم تا زجر تمام شود. در نیمه‌باز کمد را جلوم می‌بینم و چراغ‌خواب خاموش را …"

    این کتاب را از جیره‌کتاب بخرید ...

     

     

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است