کافکا در کرانه (Kafka on the Shore)
نویسنده: هاروکی موراکامی (Haruki Murakami)
ترجمه: مهدی غبرائی
ناشر: نیلوفر
سال نشر: 1402 (چاپ 20)
قیمت: 385000 تومان
تعداد صفحات: 608 صفحه
شابک: 978-964-448-350-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 8 نفر
امتیاز کتاب: (4.6 امتیاز با رای 5 نفر)
نویسنده: هاروکی موراکامی (Haruki Murakami)
ترجمه: مهدی غبرائی
ناشر: نیلوفر
سال نشر: 1402 (چاپ 20)
قیمت: 385000 تومان
تعداد صفحات: 608 صفحه
شابک: 978-964-448-350-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 8 نفر
امتیاز کتاب: (4.6 امتیاز با رای 5 نفر)
کازوئو ایشیگورو معتقد است موراکامی در ادبیات ژاپن یکه و ممتاز است و آثار او رنگ سوررئالیستی توام با مضحکهای عبث را دارد که مالیخولیا را در زندگی روزمرهی طبقهی متوسط میکاود.
او میافزاید: «با اینحال وسوسهای درونمایهای نیز هست که به گذشتهی دور برمیگردد، و آن هم فانی بودن زندگی است. و او این موضوع را در حالی میپروراند که شخصیتهایش هنوز نسبتا جوانند. برخی به میانسالی رسیدهاند. اما در مییابند که نیروی جوانی از دست رفته است، بیآنکه ایشان خبردار شوند»
بیتردید جانمایهی بزرگ داستانهای موراکامی فقدان است، هرچند او از مشخص کردن منبع آن سر باز میزند. میگوید: «این راز است. راستش نمیدانم این حس فقدان از کجا میآید. شاید بگویید باشد، خیلی چیزها را به عمرم از دست دادهام. مثلا دارم پیر میشوم و روز به روز از عمرم رفته یعنی به یک معنا همه چیز. گاه حیرانم که در پی چیستم. فضای اسرارآمیز خاص خودم را در درونم دارم. این فضای تاریکی است. این پایگاهی است که هنگام نوشتن پا به آن میگذارم. این در مخصوصی برای من است. اشیای این فضا شاید همان چیزهایی باشد که در راه از دست دادهام. نمیدانم. لابد این یک جور ماتم است» (برگرفته از مقدمه کتاب)
او میافزاید: «با اینحال وسوسهای درونمایهای نیز هست که به گذشتهی دور برمیگردد، و آن هم فانی بودن زندگی است. و او این موضوع را در حالی میپروراند که شخصیتهایش هنوز نسبتا جوانند. برخی به میانسالی رسیدهاند. اما در مییابند که نیروی جوانی از دست رفته است، بیآنکه ایشان خبردار شوند»
بیتردید جانمایهی بزرگ داستانهای موراکامی فقدان است، هرچند او از مشخص کردن منبع آن سر باز میزند. میگوید: «این راز است. راستش نمیدانم این حس فقدان از کجا میآید. شاید بگویید باشد، خیلی چیزها را به عمرم از دست دادهام. مثلا دارم پیر میشوم و روز به روز از عمرم رفته یعنی به یک معنا همه چیز. گاه حیرانم که در پی چیستم. فضای اسرارآمیز خاص خودم را در درونم دارم. این فضای تاریکی است. این پایگاهی است که هنگام نوشتن پا به آن میگذارم. این در مخصوصی برای من است. اشیای این فضا شاید همان چیزهایی باشد که در راه از دست دادهام. نمیدانم. لابد این یک جور ماتم است» (برگرفته از مقدمه کتاب)
داستان کتاب با این جملات آغاز میشود:
"پسر زاغینام با صدای شل و ولش میپرسد: «تصمیمت را برای پول گرفتی، ها؟» صدایش طوری بیحال است که انگار تازه از خواب بیدار شوی و زورت بیاید دهنت را وا کنی. اما فقط تظاهر میکند. کاملا بیدار است. مثل همیشه.
سر میجنبانم.
«چقدر؟»
اعداد و ارقام را پیش خودم میشمارم. «تقریبا 400،000 ین نقد، به اضافهی پولی که از خودپرداز میتوانم بگیرم. میدانم زیاد نیست، اما باید بس باشد. در حال حاضر.»
پسر زاغینام میگوید: «بدک نیست. در حال حاضر»
باز سر میجنبانم.
«گمان نمیکنم این پول کریسمس باشد و هدیهی بابا نوئل»
«آره، حق با توست.»
زاغی نیشخندزنان نگاهی به دور و برش میاندازد. «به نظرم از زیر و رو کردن کشوها شروع کرده باشی، درست است؟»"
"پسر زاغینام با صدای شل و ولش میپرسد: «تصمیمت را برای پول گرفتی، ها؟» صدایش طوری بیحال است که انگار تازه از خواب بیدار شوی و زورت بیاید دهنت را وا کنی. اما فقط تظاهر میکند. کاملا بیدار است. مثل همیشه.
سر میجنبانم.
«چقدر؟»
اعداد و ارقام را پیش خودم میشمارم. «تقریبا 400،000 ین نقد، به اضافهی پولی که از خودپرداز میتوانم بگیرم. میدانم زیاد نیست، اما باید بس باشد. در حال حاضر.»
پسر زاغینام میگوید: «بدک نیست. در حال حاضر»
باز سر میجنبانم.
«گمان نمیکنم این پول کریسمس باشد و هدیهی بابا نوئل»
«آره، حق با توست.»
زاغی نیشخندزنان نگاهی به دور و برش میاندازد. «به نظرم از زیر و رو کردن کشوها شروع کرده باشی، درست است؟»"