ذکر خلاصه‌ی داستان "تریسترام شندی" کار آسانی نیست! کتاب در فاصله‌ی سال‌های 1760 تا 1767 در نه جلد منتشر شد. داستان آن شرح زندگی تریسترام شندی، راوی قصه است اما راوی/نویسنده علاقه‌ی وافری به توضیحات اضافه و از این شاخه به آن شاخه پریدن دارد، بنابراین تازه در جلد سوم کتاب، قهرمان ما متولد می‌شود!

طنز از ویژگی‌های اصلی داستان "تریسترام شندی" است و هریک از شخصیت‌های داستان (والتر، پدر راوی؛ مادر او؛ توبی عمویش و ...) خالق فضایی هستند که داستان تولد و بزرگ شدن "آقای تریسترام شندی" را به یکی از نمونه‌های کلاسیک داستان‌های طنزآمیز ادبیات جهان تبدیل کرده است.

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"ای کاش پدرم یا مادرم، یا در واقع هر دو - چون هر دو موظف به این کار بودند - وقتی مرا به وجود می‌آوردند می‌دانستند چه می‌کنند. اگر چنان که باید، به این امر توجه می‌کردند و می‌دیدند که چه چیزها به این کارشان بستگی دارند، و نه تنها پای به وجود آوردن یک موجود معقول در میان است بلکه مساله تشکیل و تشکل مناسب حرارت بدن این موجود و احتمالا نبوغ و ساختمان مغز او هم مطرح است، و حتی ممکن است سرنوشت همه خاندان این موجود از اخلاط و امیالی تاثیر پذیرد که آن هنگام غلبه داشته‌اند ... آری، اگر به همه این چیزها توجه کرده بودند و به اقتضای آنها عمل کرده بودند من جدا بر این گمانم که با قیافه‌ای کاملا متفاوت از آنچه خواهید دید در این جهان جلوه می‌کردم ..."