پستچی همیشه دو بار زنگ میزند (The Postman Always Rings Twice)
نویسنده: جیمز ام. کین (James M. Cain)
ترجمه: بهرنگ رجبی
ناشر: چشمه
سال نشر: 1402 (چاپ 8)
قیمت: 120000 تومان
تعداد صفحات: 140 صفحه
شابک: 978-600-229-026-7
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 29 نفر
امتیاز کتاب: (3.5 امتیاز با رای 8 نفر)
نویسنده: جیمز ام. کین (James M. Cain)
ترجمه: بهرنگ رجبی
ناشر: چشمه
سال نشر: 1402 (چاپ 8)
قیمت: 120000 تومان
تعداد صفحات: 140 صفحه
شابک: 978-600-229-026-7
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 29 نفر
امتیاز کتاب: (3.5 امتیاز با رای 8 نفر)
فرانک چامبرز در حین عبور از جادهای در ایالت کالیفرنیا برای خوردن غذا در رستورانی توقف میکند. او که تنها برای خوردن غذا توقف کرده، وقتی صاحب رستوران به او پیشنهاد کار میدهد، پیشنهاد را قبول میکند و در آنجا ماندگار میشود.
رستوران را صاحب یونانی و همسر زیبایش اداره میکنند. فرانک از همان ابتدا نظرش به طرف کورا، همسر صاحب رستوران، جلب میشود. کورا نیز مدتهاست که دیگر علاقهای به شوهر خشن و بدخلقاش ندارد و مصاحبت با فرانک را فرصتی برای فرار از زندگی روزمرهاش به حساب میآورد. ارتباط این دو به مرور نزدیک میشود به طوری که تصمیم میگیرند تا همسر کورا را به قتل برسانند و بعد از آن هر دو زندگی جدیدی را با یکدیگر آغاز کنند ...
رستوران را صاحب یونانی و همسر زیبایش اداره میکنند. فرانک از همان ابتدا نظرش به طرف کورا، همسر صاحب رستوران، جلب میشود. کورا نیز مدتهاست که دیگر علاقهای به شوهر خشن و بدخلقاش ندارد و مصاحبت با فرانک را فرصتی برای فرار از زندگی روزمرهاش به حساب میآورد. ارتباط این دو به مرور نزدیک میشود به طوری که تصمیم میگیرند تا همسر کورا را به قتل برسانند و بعد از آن هر دو زندگی جدیدی را با یکدیگر آغاز کنند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"طرفهای ظهر بود که از تو کامیون یونجه پرتم کردن بیرون. شب قبلش دوروبر کامیونه ول گشته بودم و به محض اینکه خزیدم زیر برزنتش، خوابم برد. بعد سه هفته تو تیاجوآنا خیلی خوابلازم بودم و کماکان هم داشتم به خوابم میرسیدم که یهطرف برزنته رو - برا خاطر خنک شدن موتور - زدن کنار. یهو دیده بودن یه پایی از زیرش زده بیرون، پرتم کردن پایین. ولی یه سیگار بهم دادن؛ من هم دیگه زدم به جاده تا یه چیزی برا خوردن پیدا کنم.
اونموقع بود که برخوردم به این غذاخوری توئیناکز. یه غذاخوری کنارجادهای الکی بود، عین چند میلیونتا مشابهش تو کالیفرنیا. یه قسمت ناهارخوری داشت و بالاش خونهمانندی که توش زندگی میکردن. بغلدستش یه پمپبنزین بود و پشتش نیمدوجین آلونک که اسمشونو گذاشته بودن پارکینگ. سریع زدم تو و شروع کردم نگاه کردن جاده. سروکلهی یونانیه که پیدا شد ازش پرسیدم یه یارویی سوار کادیلاک اون دوروبر دیده یا نه، گفتم قرار بوده منو اینجا سوار کنه و همین جا هم ناهار بخوریم ..."
"طرفهای ظهر بود که از تو کامیون یونجه پرتم کردن بیرون. شب قبلش دوروبر کامیونه ول گشته بودم و به محض اینکه خزیدم زیر برزنتش، خوابم برد. بعد سه هفته تو تیاجوآنا خیلی خوابلازم بودم و کماکان هم داشتم به خوابم میرسیدم که یهطرف برزنته رو - برا خاطر خنک شدن موتور - زدن کنار. یهو دیده بودن یه پایی از زیرش زده بیرون، پرتم کردن پایین. ولی یه سیگار بهم دادن؛ من هم دیگه زدم به جاده تا یه چیزی برا خوردن پیدا کنم.
اونموقع بود که برخوردم به این غذاخوری توئیناکز. یه غذاخوری کنارجادهای الکی بود، عین چند میلیونتا مشابهش تو کالیفرنیا. یه قسمت ناهارخوری داشت و بالاش خونهمانندی که توش زندگی میکردن. بغلدستش یه پمپبنزین بود و پشتش نیمدوجین آلونک که اسمشونو گذاشته بودن پارکینگ. سریع زدم تو و شروع کردم نگاه کردن جاده. سروکلهی یونانیه که پیدا شد ازش پرسیدم یه یارویی سوار کادیلاک اون دوروبر دیده یا نه، گفتم قرار بوده منو اینجا سوار کنه و همین جا هم ناهار بخوریم ..."