صبحانه قهرمانان (Breakfast of Champions)
نویسنده: کورت ونهگات ( Kurt Vonnegut)
ترجمه: راضیه رحمانی
ناشر: ققنوس
سال نشر: 1393 (چاپ 1)
قیمت: 14000 تومان
تعداد صفحات: 312 صفحه
شابک: 978-600-378-114-7
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 6 نفر
امتیاز کتاب: (4 امتیاز با رای 1 نفر)
نویسنده: کورت ونهگات ( Kurt Vonnegut)
ترجمه: راضیه رحمانی
ناشر: ققنوس
سال نشر: 1393 (چاپ 1)
قیمت: 14000 تومان
تعداد صفحات: 312 صفحه
شابک: 978-600-378-114-7
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 6 نفر
امتیاز کتاب: (4 امتیاز با رای 1 نفر)
کیلگور تراوت نویسندهی کتابهای پرفروشی است که خودش چندان شناخته شده نیست. برحسب یک تصادف از او دعوت میشود که در جشنوارهای در شهر دورافتاده میدلند سیتی سخنرانی کند. او در میدلند سیتی با دووین هوور ملاقات میکند. تاجر ثروتمندی که از تعادل روانی چندانی برخوردار نیست و در آستانه جنون است. هوور در ملاقات با تراوت به او علاقمند میشود و از کیلگور میخواهد که به او پیامی بدهد. کیلگور هم در عوض پیام یک نسخه از جدیدترین کتاب خودش را به هوور تقدیم میکند. هوور شروع به خواندن کتاب تراوت میکند که در آن نویسنده ادعا کرده پیامی از خالق کائنات برای خوانندهاش دارد. پیام این است که خواننده کتاب تنها موجودی در عالم است که از خود اختیار دارد و بقیه موجودات دنیا همگی آدم مصنوعی و روبات هستند. هوور با خواندن کتاب پیام آن را باور میکند و ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"این حکایت دیدار دو مرد است، دو سفیدپوست تنها و بیکس، لاغر و نسبتا پیر، بر سیارهای که شتابان به سوی مرگ میرفت.
یکی از آن دو کیلگور تراوت، نویسنده رمانهای علمی-تخیلی بود. آنوقت هنوز برای خودش کسی نشده بود و فکر میکرد دیگر به ته خط رسیده، اما اشتباه میکرد. اتفاقا، بعد از این دیدار، از محبوبترین و محترمترین افراد تاریخ شد.
فردی که تراوت با او دیدار کرد دووین هوور بود، دلال پونتیاک. دووین هوور آن زمان هنوز دیوانه نشده بود، اما در آستانه دیوانگی بود.
توجه کنید:
تراوت و هوور هر دو از شهروندان ایالات متحده آمریکا بودند، کشوری که به اختصار آمریکا نامیده میشد. سرود ملیشان، که چرند محض بود، بدین شرح است: …"
"این حکایت دیدار دو مرد است، دو سفیدپوست تنها و بیکس، لاغر و نسبتا پیر، بر سیارهای که شتابان به سوی مرگ میرفت.
یکی از آن دو کیلگور تراوت، نویسنده رمانهای علمی-تخیلی بود. آنوقت هنوز برای خودش کسی نشده بود و فکر میکرد دیگر به ته خط رسیده، اما اشتباه میکرد. اتفاقا، بعد از این دیدار، از محبوبترین و محترمترین افراد تاریخ شد.
فردی که تراوت با او دیدار کرد دووین هوور بود، دلال پونتیاک. دووین هوور آن زمان هنوز دیوانه نشده بود، اما در آستانه دیوانگی بود.
توجه کنید:
تراوت و هوور هر دو از شهروندان ایالات متحده آمریکا بودند، کشوری که به اختصار آمریکا نامیده میشد. سرود ملیشان، که چرند محض بود، بدین شرح است: …"