روباه (The Fox)
نویسنده: دیوید اچ. لارنس (D. H. Lawrence)
ترجمه: کاوه میرعباسی
ناشر: باغ نو
سال نشر: 1382 (چاپ 1)
قیمت: 3000 تومان
تعداد صفحات: 0 صفحه
شابک: 964-7425-30-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 12 نفر
امتیاز کتاب: (1 امتیاز با رای 1 نفر)
نویسنده: دیوید اچ. لارنس (D. H. Lawrence)
ترجمه: کاوه میرعباسی
ناشر: باغ نو
سال نشر: 1382 (چاپ 1)
قیمت: 3000 تومان
تعداد صفحات: 0 صفحه
شابک: 964-7425-30-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 12 نفر
امتیاز کتاب: (1 امتیاز با رای 1 نفر)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"معمولا، دو دختر را با نام خانوادگیشان میشناختند، بنفورد و مارچ. مزرعه را با هم گرفته بودند و قصد داشتند همه کارها را خودشان انجام دهند: یعنی، میخواستند مرغداری کنند، از فروش طیور اموراتشان را بگذرانند، و در کنارش ماده گاوی نگه دارند، و یک یا دو چهارپای دیگر هم پرورش بدهند. متاسفانه، اوضاع بر وفق مرادشان نشد.
بنفورد کوتاه قد، ریزه نقش، نحیف و عینکی بود. اصل سرمایه را او گذاشته بود، چون مارچ پول چندانی نداشت، یا شاید اصلا کیسهاش خالی بود. پدر بنفور، که در ایسلینگتون تجارت میکرد، به چند علت، دستمایه اولیه را در اختیار دخترش گذاشت: به خاطر سلامتیاش چون دوستش داشت، و چون بعید میدانست که او روزی به خانه بخت برود. مارچ قوی بنیهتر بود. در کلاسهای شبانهای در ایسلینگتون، نجاری و در و پنجرهسازی یاد گرفته بود. مرد آنجا او بود. ابتدا، پدربزرگ پیر بنفورد هم با آنها زندگی میکرد. او در جوانی مزرعهدار بود. ولی، از بخت بد، پس از یکسال اقامت در مزرعه بیلی، فوت کرد. از آن به بعد، دو دختر تنها ماندند ..."
"معمولا، دو دختر را با نام خانوادگیشان میشناختند، بنفورد و مارچ. مزرعه را با هم گرفته بودند و قصد داشتند همه کارها را خودشان انجام دهند: یعنی، میخواستند مرغداری کنند، از فروش طیور اموراتشان را بگذرانند، و در کنارش ماده گاوی نگه دارند، و یک یا دو چهارپای دیگر هم پرورش بدهند. متاسفانه، اوضاع بر وفق مرادشان نشد.
بنفورد کوتاه قد، ریزه نقش، نحیف و عینکی بود. اصل سرمایه را او گذاشته بود، چون مارچ پول چندانی نداشت، یا شاید اصلا کیسهاش خالی بود. پدر بنفور، که در ایسلینگتون تجارت میکرد، به چند علت، دستمایه اولیه را در اختیار دخترش گذاشت: به خاطر سلامتیاش چون دوستش داشت، و چون بعید میدانست که او روزی به خانه بخت برود. مارچ قوی بنیهتر بود. در کلاسهای شبانهای در ایسلینگتون، نجاری و در و پنجرهسازی یاد گرفته بود. مرد آنجا او بود. ابتدا، پدربزرگ پیر بنفورد هم با آنها زندگی میکرد. او در جوانی مزرعهدار بود. ولی، از بخت بد، پس از یکسال اقامت در مزرعه بیلی، فوت کرد. از آن به بعد، دو دختر تنها ماندند ..."