گهوارهی گربه (Cat's Cradle)
نویسنده: کرت ونهگوت جونیور (Kurt Vonnegut)
ترجمه: علیاصغر بهرامی
ناشر: افق
سال نشر: 1398 (چاپ 5)
قیمت: 70000 تومان
تعداد صفحات: 408 صفحه
شابک: 978-964-369-161-5
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 2 نفر
نویسنده: کرت ونهگوت جونیور (Kurt Vonnegut)
ترجمه: علیاصغر بهرامی
ناشر: افق
سال نشر: 1398 (چاپ 5)
قیمت: 70000 تومان
تعداد صفحات: 408 صفحه
شابک: 978-964-369-161-5
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 2 نفر
نویسنده کتاب پس از جنگ جهانی دوم در شرکت جنرال الکتریک کار میکرده است. در آن زمان جنرال الکتریک برنامهای داشت که به دانشمندان اجازه میداد فقط و فقط به تحقیقات بپردازند. ونهگوت مسئول این بود که با این گروه از دانشمندان مصاحبه کند و از میان صحبتهای ایشان داستانهایی تبلیغاتی درباره این فعالیتهای تحقیقاتی بدست آورد. او در خلال این مصاحبهها متوجه شد که دانشمندان مسنتر کاملا نسبت به کاربرد و استفاده ناشی از تحقیقاتشان بیتفاوت هستند و اصلا برایشان مهم نیست که حاصل مطالعاتشان به چه مصرفی برسد. این مساله، موجب شکلگیری ایدهی "گهوارهی گربه" شد.
این داستان از زبان راوی که نامش جان است اما خود را جونا مینامد، حکایت میشود. او برای خواننده شرح میدهد که به فکر نوشتن کتابی بوده درباره این موضوع که شخصیتهای مهم آمریکا در لحظه فرود آمدن بمب اتمی بر هیروشیمای ژاپن در حال انجام چه کاری بودهاند. تحقیقات برای نوشتن این کتاب، موجب آشنایی راوی با فرزندان فلیکس هونکر میشود. مرحوم هونکر فیزیکدان و برنده جایزه نوبل بوده و جزو تیم دانشمندانی بوده که بمب اتمی را اختراع کردهاند ...
این داستان از زبان راوی که نامش جان است اما خود را جونا مینامد، حکایت میشود. او برای خواننده شرح میدهد که به فکر نوشتن کتابی بوده درباره این موضوع که شخصیتهای مهم آمریکا در لحظه فرود آمدن بمب اتمی بر هیروشیمای ژاپن در حال انجام چه کاری بودهاند. تحقیقات برای نوشتن این کتاب، موجب آشنایی راوی با فرزندان فلیکس هونکر میشود. مرحوم هونکر فیزیکدان و برنده جایزه نوبل بوده و جزو تیم دانشمندانی بوده که بمب اتمی را اختراع کردهاند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"به من بگویید جونا. پدر و مادرم که جونا میگفتند، یا تقریبا جونا میگفتند. میگفتند جان.
جونا - جان - اگر سام هم بودم، باز هم همان جونا بودم؛ نه آنکه برای دیگران بدقدم بوده باشم، نه، دلیل آن این است که کسی یا چیزی مرا مجبور کرده است در زمانهای معین در مکانهای معین باشم، حتما و بیبرو برگرد. البته این کار من همیشه باانگیزه بوده است، چه انگیزهی متعارف و چه غریب و نامتعارف، و همیشه وسیلهی نقلیهای در کار بوده است، چه متعارف و چه غریب و نامتعارف. و در ثانیهای معین این جونائی که من باشم طبق قرار معین در مکان معین بوده است ..."
"به من بگویید جونا. پدر و مادرم که جونا میگفتند، یا تقریبا جونا میگفتند. میگفتند جان.
جونا - جان - اگر سام هم بودم، باز هم همان جونا بودم؛ نه آنکه برای دیگران بدقدم بوده باشم، نه، دلیل آن این است که کسی یا چیزی مرا مجبور کرده است در زمانهای معین در مکانهای معین باشم، حتما و بیبرو برگرد. البته این کار من همیشه باانگیزه بوده است، چه انگیزهی متعارف و چه غریب و نامتعارف، و همیشه وسیلهی نقلیهای در کار بوده است، چه متعارف و چه غریب و نامتعارف. و در ثانیهای معین این جونائی که من باشم طبق قرار معین در مکان معین بوده است ..."