خانه ارواح (The House of the Spirits)
نویسنده: ایزابل آلنده (Isabel Allende)
ترجمه: حشمت کامرانی
ناشر: قطره
سال نشر: 1395 (چاپ 7)
قیمت: 40000 تومان
تعداد صفحات: 580 صفحه
شابک: 978-964-341-021-6
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 1 نفر
امتیاز کتاب: (4.33 امتیاز با رای 3 نفر)
نویسنده: ایزابل آلنده (Isabel Allende)
ترجمه: حشمت کامرانی
ناشر: قطره
سال نشر: 1395 (چاپ 7)
قیمت: 40000 تومان
تعداد صفحات: 580 صفحه
شابک: 978-964-341-021-6
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 1 نفر
امتیاز کتاب: (4.33 امتیاز با رای 3 نفر)
استبان ترونبا وقتی موفق میشود با رز که از خانوادهای ثروتمند است نامزد کند برای بدست آوردن ثروتی که او را در چشم خانواده نامزدش برای همسری او مناسب نماید، به معدنهای شمال میرود. در آنجا اما او با خشونت و بیرحمی راه خود را باز میکند و به جلو میرود. وقتی نامزدش رز بر اثر حادثهای از دنیا میرود او با کلارا، خواهر رز که قابلیت پیشگویی آینده را دارد، ازدواج میکند و با ثروتی که بدست آورده و مقامی که از وصلت با خانواده کلارا به آن رسیده، پلههای ترقی را در سیاست یکی یکی بالا میرود.
او همسر و فرزندانش را دوست دارد و تلاش میکند تا وسایل رفاه آنها را فراهم کند، اما همزمان با اعضای خانوادهاش هم خشن و بیرحم است. وقتی که بلانکا دختر استبان با وجود مخالفت او در رابطهای عاشقانه درگیر میشود، حاصل این رابطه هدیهای ناخواسته برای استبان به همراه دارد: نوهای دختری به نام آلبا که استبان او را میپرستد و بزودی خانواده و کشورش را به سوی آیندهای انقلابی هدایت میکند …
داستان با روایت زندگی چهار نسل از خانواده ترونبا، در فضای رئالیسم جادویی اتفاقات تاریخی کشور شیلی از ابتدای قرن بیستم تا زمان کودتا بر علیه دولت سالوادور آلنده را مرور میکند.
او همسر و فرزندانش را دوست دارد و تلاش میکند تا وسایل رفاه آنها را فراهم کند، اما همزمان با اعضای خانوادهاش هم خشن و بیرحم است. وقتی که بلانکا دختر استبان با وجود مخالفت او در رابطهای عاشقانه درگیر میشود، حاصل این رابطه هدیهای ناخواسته برای استبان به همراه دارد: نوهای دختری به نام آلبا که استبان او را میپرستد و بزودی خانواده و کشورش را به سوی آیندهای انقلابی هدایت میکند …
داستان با روایت زندگی چهار نسل از خانواده ترونبا، در فضای رئالیسم جادویی اتفاقات تاریخی کشور شیلی از ابتدای قرن بیستم تا زمان کودتا بر علیه دولت سالوادور آلنده را مرور میکند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
" "باراباس از دریا پیش ما آمد"؛ این را کلارای کوچک با خط ظریف و زیبایش نوشت. کلارا عادت داشت مطالب مهم را یادداشت کند. بعدها هم که لال شد تمام جزئیات را مینوشت و هرگز گمان نمیکرد پنجاه سال بعد من برای بازسازی گذشته و غلبه بر وحشتهای خودم از آنها استفاده کنم.
باراباس در یک روز پنجشنبه مقدس رسید. آن را در قفسی محقر انداخته بودند و سر تا پا غرق در نجاست و ادرار خود بود، و نگاه سرگشته یک زندانی درمانده و کاملا بیپناه را داشت. ولی وضع قدوقواره و حالت شاهوار سرش گویای آن بود که در آینده غولی افسانهای خواهد شد. یک روز ملایم پاییز بود، و از آن حوادثی که کودک یادداشت میکرد نشانهای با خود نداشت؛ این حوادث در خلال آیین عشا ربانی نیمروز، در کلیسای سنسباستین روی داد، و همه خانواده کلارا در آن حضور داشتند ..."
" "باراباس از دریا پیش ما آمد"؛ این را کلارای کوچک با خط ظریف و زیبایش نوشت. کلارا عادت داشت مطالب مهم را یادداشت کند. بعدها هم که لال شد تمام جزئیات را مینوشت و هرگز گمان نمیکرد پنجاه سال بعد من برای بازسازی گذشته و غلبه بر وحشتهای خودم از آنها استفاده کنم.
باراباس در یک روز پنجشنبه مقدس رسید. آن را در قفسی محقر انداخته بودند و سر تا پا غرق در نجاست و ادرار خود بود، و نگاه سرگشته یک زندانی درمانده و کاملا بیپناه را داشت. ولی وضع قدوقواره و حالت شاهوار سرش گویای آن بود که در آینده غولی افسانهای خواهد شد. یک روز ملایم پاییز بود، و از آن حوادثی که کودک یادداشت میکرد نشانهای با خود نداشت؛ این حوادث در خلال آیین عشا ربانی نیمروز، در کلیسای سنسباستین روی داد، و همه خانواده کلارا در آن حضور داشتند ..."