آناکارنینا (دو جلدی) (Anna Karenina)
نویسنده: لئون تالستوی (Leo Tolstoy)
ترجمه: سروش حبیبی
ناشر: نیلوفر
سال نشر: 1401 (چاپ 2)
قیمت: 585000 تومان
تعداد صفحات: 997 صفحه
شابک: 978-964-448-112-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 6 نفر
امتیاز کتاب: (4.75 امتیاز با رای 4 نفر)
نویسنده: لئون تالستوی (Leo Tolstoy)
ترجمه: سروش حبیبی
ناشر: نیلوفر
سال نشر: 1401 (چاپ 2)
قیمت: 585000 تومان
تعداد صفحات: 997 صفحه
شابک: 978-964-448-112-3
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 6 نفر
امتیاز کتاب: (4.75 امتیاز با رای 4 نفر)
خانواده آبلونسکی دچار یک بحران شده است. خانم خانه متوجه شده که همسرش با پرستار بچهها رابطه داشته است. به همین خاطر درصدد است که از او جدا شود. در میانه این بحران آنا کارنینا، خواهر آقای آبلونسکی، که با یکی از مقامات فرمانداری سنپترزبورگ ازدواج کرده است، به کمک برادرش به مسکو میآید تا شاید بتواند خانم آبلونسکی را از قصدش برای جدایی منصرف کند. ورود آنا کارنینا به مسکو و حضور او در شبنشینیهای مختلف اما باعث میشود تا با یک افسر ارتش به نام آلکسی ورونسکی آشنا شود. دیدار این دو باعث میشود که ورونسکی دل به آنا کارنینا ببازد. ولی آنا با وجود آنکه او هم علاقهاش به ورونسکی جلب شده، مسکو را ترک میکند تا از شر این وسوسه خلاص شود و نزد خانوادهاش بازگردد ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"خانوادههای خوشبخت همه بهمثل هماند، اما خانوادههای شوربخت هرکدام بدبختی خاص خود را دارند.
در خانه آبلونسکی کارها همه آشفته بود. زن دریافته بود که شوهرش با پرستار پیشین بچهها که زنی فرانسوی بود سر و سری دارد و گفته بود که دیگر نمیتواند با او زیر یک سقف بسر ببرد. این وضع سه روز بود که ادامه داشت و نه فقط زن و شوهر از آن رنج میدبردند بلکه سنگینی آن بر همه اعضای خانواده و خانگیان محسوس بود. همه اعضای خانواده و خدمه احساس میکردند که زندگیشان در کنار هم خالی از معنی شده است و حتی مسافرانی که از سر اتفاق در هر مسافرخانه سر راه شبی را زیر یک سقف با هم بسر ببرند بیش از آنها، یعنی از اعضای خانواده آبلونسکی و خدمتکارانشان، با هم در پیوندند. بانوی خانه از اتاق خود بیرون نمیآمد و آقا دو روز بود که در خانه آفتابی نشده بود. بچهها همچون خیل سرگشته از این اتاق به آن اتاق میدویدند و پرستار انگلیسیشان با گیسسفید خانه بگومگو کرده و یادداشتی به دوستش نوشته بود که جای دیگری برایش پیدا کند ..."
"خانوادههای خوشبخت همه بهمثل هماند، اما خانوادههای شوربخت هرکدام بدبختی خاص خود را دارند.
در خانه آبلونسکی کارها همه آشفته بود. زن دریافته بود که شوهرش با پرستار پیشین بچهها که زنی فرانسوی بود سر و سری دارد و گفته بود که دیگر نمیتواند با او زیر یک سقف بسر ببرد. این وضع سه روز بود که ادامه داشت و نه فقط زن و شوهر از آن رنج میدبردند بلکه سنگینی آن بر همه اعضای خانواده و خانگیان محسوس بود. همه اعضای خانواده و خدمه احساس میکردند که زندگیشان در کنار هم خالی از معنی شده است و حتی مسافرانی که از سر اتفاق در هر مسافرخانه سر راه شبی را زیر یک سقف با هم بسر ببرند بیش از آنها، یعنی از اعضای خانواده آبلونسکی و خدمتکارانشان، با هم در پیوندند. بانوی خانه از اتاق خود بیرون نمیآمد و آقا دو روز بود که در خانه آفتابی نشده بود. بچهها همچون خیل سرگشته از این اتاق به آن اتاق میدویدند و پرستار انگلیسیشان با گیسسفید خانه بگومگو کرده و یادداشتی به دوستش نوشته بود که جای دیگری برایش پیدا کند ..."