یعقوب کذاب (Jakob the Liar)
نویسنده: یورک بکر (Jurek Becker)
ترجمه: علیاصغر حداد
ناشر: ماهی
سال نشر: 1402 (چاپ 8)
قیمت: 235000 تومان
تعداد صفحات: 266 صفحه
شابک: 978-964-7948-78-4
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 45 نفر
امتیاز کتاب: (3.63 امتیاز با رای 8 نفر)
نویسنده: یورک بکر (Jurek Becker)
ترجمه: علیاصغر حداد
ناشر: ماهی
سال نشر: 1402 (چاپ 8)
قیمت: 235000 تومان
تعداد صفحات: 266 صفحه
شابک: 978-964-7948-78-4
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 45 نفر
امتیاز کتاب: (3.63 امتیاز با رای 8 نفر)
داستان در یکی از اردوگاههای نگهداری یهودیان در زمان جنگ جهانی دوم میگذرد. در فضای خشن و بیرحم اردوگاه، یعقوب، قهرمان داستان، به نزدیکانش میگوید که ناخواسته گزارشی را از رادیوی مسئولین اردوگاه شنیده که نشان میدهد ارتش روسیه در حال پیشروی است و بزودی به منطقهی اردوگاه آنها میرسد و آن بخش را از دست سربازان آلمان نازی خارج میکند.
شایعهای که یعقوب در اردوگاه به راه میاندازد باعث روشن شدن نور امید در دل زندانیها میشود و همین موجب میشود که یعقوب تخیل خود را بکار بیاندازد و به ساختن "گزارشهای ساختگی" ادامه دهد ...
شایعهای که یعقوب در اردوگاه به راه میاندازد باعث روشن شدن نور امید در دل زندانیها میشود و همین موجب میشود که یعقوب تخیل خود را بکار بیاندازد و به ساختن "گزارشهای ساختگی" ادامه دهد ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"پیشاپیش میدانم، همه خواهند گفت: درخت که چیز خاصی نیست. همهاش یک تنه است با مقداری برگ و ریشه که در شیار پوستهاش کفشدوزکی نشسته و دستبالا قد و قامتی کشیده و کاکلی شکیل دارد. همه خواهند گفت: چیز بهتری سراغ نداری که به آن فکر کنی و نگاهت مثل چشمهای بز گرسنهای که دستهای علف تر و تازه دیده باشد روشن شود؟ شاید منظورت یک درخت استثنایی است، درخت خاصی که احتمالا جنگی نام خود را از آن گرفته است؟ مثلا "نبرد در کنار درخت صنوبر"؟ منظورت چنین درختی است؟ یا شاید آدم مشهوری را به درخت مورد نظرت دار زدهاند؟ کسی را به آن دار نزدهاند!؟ بسیار خوب، هر طور که میل توست، هرچند کسلکننده است، اما اگر این بازی کودکانه تا این اندازه مایهی لذت توست، بگذار همینطور ادامه بدهیم.
شاید منظورت صدای آرامی است که به آن زمزمهی نسیم میگویند، آنجا که باد درخت دلخواه تو را مییابد، آنجا که باد بهاصطلاح فیالبداهه آواز سر میدهد. شاید هم مقدار چوب مفیدی را میگویی که از هر درختی به دست میآید؟ نکند منظورت سایهی پرآوازهی درخت است؟ زیرا تا صحبت از سایه میشود، همه به طور عجیبی به یاد درخت میافتند، در حالیکه خانهها یا کورههای بلند سایهای به مراتب بلندتر دارند. منظورت سایهی درخت است؟ …"
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را اینجا بیابید.
"پیشاپیش میدانم، همه خواهند گفت: درخت که چیز خاصی نیست. همهاش یک تنه است با مقداری برگ و ریشه که در شیار پوستهاش کفشدوزکی نشسته و دستبالا قد و قامتی کشیده و کاکلی شکیل دارد. همه خواهند گفت: چیز بهتری سراغ نداری که به آن فکر کنی و نگاهت مثل چشمهای بز گرسنهای که دستهای علف تر و تازه دیده باشد روشن شود؟ شاید منظورت یک درخت استثنایی است، درخت خاصی که احتمالا جنگی نام خود را از آن گرفته است؟ مثلا "نبرد در کنار درخت صنوبر"؟ منظورت چنین درختی است؟ یا شاید آدم مشهوری را به درخت مورد نظرت دار زدهاند؟ کسی را به آن دار نزدهاند!؟ بسیار خوب، هر طور که میل توست، هرچند کسلکننده است، اما اگر این بازی کودکانه تا این اندازه مایهی لذت توست، بگذار همینطور ادامه بدهیم.
شاید منظورت صدای آرامی است که به آن زمزمهی نسیم میگویند، آنجا که باد درخت دلخواه تو را مییابد، آنجا که باد بهاصطلاح فیالبداهه آواز سر میدهد. شاید هم مقدار چوب مفیدی را میگویی که از هر درختی به دست میآید؟ نکند منظورت سایهی پرآوازهی درخت است؟ زیرا تا صحبت از سایه میشود، همه به طور عجیبی به یاد درخت میافتند، در حالیکه خانهها یا کورههای بلند سایهای به مراتب بلندتر دارند. منظورت سایهی درخت است؟ …"
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را اینجا بیابید.