ریشههای آسمان (The Roots of Heaven)
نویسنده: رومن گاری (Romain Gary)
ترجمه: منوچهر عدنانی
ناشر: ثالث
سال نشر: 1402 (چاپ 9)
قیمت: 450000 تومان
تعداد صفحات: 572 صفحه
شابک: 978-964-6404-75-5
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 2 نفر
نویسنده: رومن گاری (Romain Gary)
ترجمه: منوچهر عدنانی
ناشر: ثالث
سال نشر: 1402 (چاپ 9)
قیمت: 450000 تومان
تعداد صفحات: 572 صفحه
شابک: 978-964-6404-75-5
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 2 نفر
کتاب داستان مردی فرانسوی به نام مورل است که در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم در آفریقا تلاش میکند تا از فیلها در مقابل شکار بیرویه که خطر انقراض آنها را در پی دارد، محافظت کند. رومن گاری به روش معمول خود، در دل داستان به آفریقایی میپردازد که در سالهای بعد از جنگ تلاش میکند حق زنده ماندن خود را بدست آورد. او از آفریقایی میگوید که در سالهای دهه 50 میلادی به دنبال بدست آوردن آزادی است و همچنین از انسانهایی که برای پر کردن خلا درونی خود میخواهند با طبیعت یکی شوند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"جاده از سپیدهمان در میان انبوه درهم خیزران و علف که گاه اسب و سوار در آن ناپدید میشدند، به سوی تپه میرفت، سپس دوباره سر مرد یسوعی در زیر کلاه لگنی سفیدش ظاهر میشد، با آن بینی استخوانی بزرگ بالای لبهای مردانه و ریشخندآمیز و چشمان نافذی که خیلی بیش از اوراق کتابهای دعا وسعت دامنهی اطلاعات و اشتغالات ذهنیاش را منعکس میساخت. قامت بلندش با اندازههای مرکب او، اسبی ریزنقش از نژاد "کیردی"، تناسبی نداشت.
پاهایش در رکابهایی که برای او بسیار کوتاه بود، با امتداد ردای کشیشیاش زاویهای تند میساخت و گاهی بر روی زین برای حفظ تعادل به نحو خطرناکی تقلا میکرد و در همان حال با حرکات ناگهانی نیمرخش که به ماجراجویان اسپانیایی شبیه بود، به منظره کوههای اوله مینگریست ..."
"جاده از سپیدهمان در میان انبوه درهم خیزران و علف که گاه اسب و سوار در آن ناپدید میشدند، به سوی تپه میرفت، سپس دوباره سر مرد یسوعی در زیر کلاه لگنی سفیدش ظاهر میشد، با آن بینی استخوانی بزرگ بالای لبهای مردانه و ریشخندآمیز و چشمان نافذی که خیلی بیش از اوراق کتابهای دعا وسعت دامنهی اطلاعات و اشتغالات ذهنیاش را منعکس میساخت. قامت بلندش با اندازههای مرکب او، اسبی ریزنقش از نژاد "کیردی"، تناسبی نداشت.
پاهایش در رکابهایی که برای او بسیار کوتاه بود، با امتداد ردای کشیشیاش زاویهای تند میساخت و گاهی بر روی زین برای حفظ تعادل به نحو خطرناکی تقلا میکرد و در همان حال با حرکات ناگهانی نیمرخش که به ماجراجویان اسپانیایی شبیه بود، به منظره کوههای اوله مینگریست ..."