پشت درخت توت
نویسنده: احمد پوری
ناشر: نیماژ
سال نشر: 1401 (چاپ 5)
قیمت: 158000 تومان
تعداد صفحات: 239 صفحه
شابک: 978-600-367-161-4
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 3 نفر
نویسنده: احمد پوری
ناشر: نیماژ
سال نشر: 1401 (چاپ 5)
قیمت: 158000 تومان
تعداد صفحات: 239 صفحه
شابک: 978-600-367-161-4
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 3 نفر
کتاب داستان خانواده سادهای است که مردش٬ سیروس٬ معلم روستایی نزدیک تبریز است٬ معلمی که کارش آگاه کردن بچههای ده است٬ با آموزش آنها٬ با تشویقشان به هرگز ترک نکردن عادت کتابخوانی٬ انگار که صمد بهرنگی دیگری باشد برای بچههای کلاساش. داستان از جایی شروع میشود که نیروهای امنیتی درصدد دستگیری سیروس هستند و او راهی نمیبیند جز آن که از خانه و کاشانه و شهر و خانوادهاش دور شود٬ دور شدنی که بازگشتی برایش معلوم نیست. از این پس٬ زنِ خانواده میماند و دو فرزند پسرش که هم باید برایشان مادری کند و هم پدری٬ هم نترسد و سکوت کند و هم از خود و خواستههایش بگذرد٬ مبادا خاری به دست بچههایش برود ... (برگرفته از وب سایت http://www.nogaam.com)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"پیش از آنکه کارت تلفن خارجهام اعلام کند فقط سه دقیقه از مهلت مکالمه باقی مانده است، تقریبا همهی حرفهایم را زدهام و به زنم گفتهام میخواهم آپارتمان را اجاره دهم و اسباب بکشم به خانهی نیمهمتروکهی پدریام که منتظر ورقههاست تا جمع شوند یک جا و چوب حراج به آن بزنند. حدسم درست بود. او مخالفت کرده است. بیشتر نگران من است که چطور میخواهم در آن خانهی قدیمی با لولههای پوسیدهی آب و سیمکشی برق معیوب و سقفی که به نم بارانی چکه میکند زندگی کنم. من هم گفتهام در عوض، اجارهای که میگیرم بهاضافهی چندرغاز حقوق بازنشستگی تامین اجتماعی میتواند غم نان را بزداید و آرزوی دیرینهام را برآورد تا بنشینم فقط بخوانم و بنویسم ..."
"پیش از آنکه کارت تلفن خارجهام اعلام کند فقط سه دقیقه از مهلت مکالمه باقی مانده است، تقریبا همهی حرفهایم را زدهام و به زنم گفتهام میخواهم آپارتمان را اجاره دهم و اسباب بکشم به خانهی نیمهمتروکهی پدریام که منتظر ورقههاست تا جمع شوند یک جا و چوب حراج به آن بزنند. حدسم درست بود. او مخالفت کرده است. بیشتر نگران من است که چطور میخواهم در آن خانهی قدیمی با لولههای پوسیدهی آب و سیمکشی برق معیوب و سقفی که به نم بارانی چکه میکند زندگی کنم. من هم گفتهام در عوض، اجارهای که میگیرم بهاضافهی چندرغاز حقوق بازنشستگی تامین اجتماعی میتواند غم نان را بزداید و آرزوی دیرینهام را برآورد تا بنشینم فقط بخوانم و بنویسم ..."