به دور از مردم شوریده (Far from the Madding Crowd)
نویسنده: تامس هاردی (Thomas Hardy)
ترجمه: ابراهیم یونسی
ناشر: فرهنگ نشر نو
سال نشر: 1392 (چاپ 4)
قیمت: 12900 تومان
تعداد صفحات: 525 صفحه
شابک: 964-7443-18-8
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 13 نفر
امتیاز کتاب: (2 امتیاز با رای 2 نفر)
نویسنده: تامس هاردی (Thomas Hardy)
ترجمه: ابراهیم یونسی
ناشر: فرهنگ نشر نو
سال نشر: 1392 (چاپ 4)
قیمت: 12900 تومان
تعداد صفحات: 525 صفحه
شابک: 964-7443-18-8
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 13 نفر
امتیاز کتاب: (2 امتیاز با رای 2 نفر)
در پشت جلد کتاب آمده:
"به دور از مردم شوریده نخستین رمانی بود که تامس هاردی را در مقام رماننویس شهره و محبوب همگان ساخت.
هنگامی که بتشبا اوردین زیبا وارث مزرعهای میشود عشق و علاقه سه خواستگار متفاوت را به جانب خویش میکشد: نخست گابریل اوک، که مردی خاکی و ساده و بیآلایش است. دوم گروهبان فرانسیس تروی جوان. و آخر از همه آقای بالدوود مزرعهدار، که مردی است میانسال و مورد احترام. انتخاب بتشبا و تراژدیی که این انتخاب به بار میآورد جانمایه داستانی است که هاردی برای ما باز میگوید."
"به دور از مردم شوریده نخستین رمانی بود که تامس هاردی را در مقام رماننویس شهره و محبوب همگان ساخت.
هنگامی که بتشبا اوردین زیبا وارث مزرعهای میشود عشق و علاقه سه خواستگار متفاوت را به جانب خویش میکشد: نخست گابریل اوک، که مردی خاکی و ساده و بیآلایش است. دوم گروهبان فرانسیس تروی جوان. و آخر از همه آقای بالدوود مزرعهدار، که مردی است میانسال و مورد احترام. انتخاب بتشبا و تراژدیی که این انتخاب به بار میآورد جانمایه داستانی است که هاردی برای ما باز میگوید."
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اوک مزرعهدار هنگامی که میخندید گوشههای دهانش تا حوالی گوشها کشیده میشد، چشمانش به شکل شکافهایی در میآمدند، و چینهای بسیاری، در جهات و جوانب مختلف، چون اشعه گونهای از خورشیدی که در کار برآمدن است، به چهرهاش میدوید.
نام کوچکش گابریل بود، روزهای معمول هفته جوانی معقول، با عواطف آرام و لباس مرتب و خوی و خصال خوب. یکشنبهها مردی بود با افکار و نظرات مبهم، و نسبتا کندکار، که لباس مخصوص ایام تعطیل و چترش دست و پاگیرش بود. روی هم رفته مردی بود بیطرف در مسائل، و احساسش در آن قلمروی بود که مومنان عادی بخش را از مردم مست و بادهگسار آن جدا میکرد، بدین معنی که به کلیسا میرفت، اما در لحظاتی که جماعت به «اعتقادنامهی نیقیه» میرسید کمکم به چرت زدن میافتاد و فکرش متوجه این میشد که ناهار چه بخورد، حال آنکه قاعدتا باید گوشش به وعظ میبود..."
"اوک مزرعهدار هنگامی که میخندید گوشههای دهانش تا حوالی گوشها کشیده میشد، چشمانش به شکل شکافهایی در میآمدند، و چینهای بسیاری، در جهات و جوانب مختلف، چون اشعه گونهای از خورشیدی که در کار برآمدن است، به چهرهاش میدوید.
نام کوچکش گابریل بود، روزهای معمول هفته جوانی معقول، با عواطف آرام و لباس مرتب و خوی و خصال خوب. یکشنبهها مردی بود با افکار و نظرات مبهم، و نسبتا کندکار، که لباس مخصوص ایام تعطیل و چترش دست و پاگیرش بود. روی هم رفته مردی بود بیطرف در مسائل، و احساسش در آن قلمروی بود که مومنان عادی بخش را از مردم مست و بادهگسار آن جدا میکرد، بدین معنی که به کلیسا میرفت، اما در لحظاتی که جماعت به «اعتقادنامهی نیقیه» میرسید کمکم به چرت زدن میافتاد و فکرش متوجه این میشد که ناهار چه بخورد، حال آنکه قاعدتا باید گوشش به وعظ میبود..."