شناسنامه کتاب

    گذرگاه (The Passage)
    نویسنده: جاستین کرونین (Justin Cronin)
    ترجمه: محمد جوادی
    ناشر: کتابسرای تندیس
    سال نشر: 1401 (چاپ 3)
    قیمت: 320000 تومان 272000 تومان
    تعداد صفحات: 1103 صفحه
    شابک: 978-600-182-085-4
    تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کرده‌اند: 6 نفر
    امتیاز کتاب: (4 امتیاز با رای 3 نفر)
    داستان پرفروش و پرطرفدار جاستین کرونین، مثل بسیاری از داستان‌های موفق این سال‌ها به ادبیات فاجعه تعلق دارد. ارتش آمریکا، به هنگام آزمایش با یک ویروس خطرناک و ناشناخته باعث شیوع بیماری‌ای می‌شود که رفته رفته همه‌ی جهان را در بر می‌گیرد و جمعیت جهان را به موجوداتی "شبه‌خون‌آشام" تبدیل می‌کند. در این میان تنها یک دختر بچه‌ی شش ساله در مقابل این ویروس مقاوم است و توانایی مقابله با مبتلایان درنده‌ی مبتلا به این ویروس را دارد.
    داستان در دو مقطع زمانی می‌گذرد. دوره زمانی اول سال 2014 است که شیوع ویروس آغاز می‌شود و دوره دوم 93 سال پس از آن وقتی که زندگی بر روی کره زمین به کلی تغییر کرده و کلونی‌های کوچک انسان‌ها در جدال با ابرموجودات حاصل از ابتلا به ویروس برای زندگی خودشان مبارزه می‌کنند.
    نویسنده کتاب در جایی تعریف کرده که فکر نوشتن داستان زمانی به ذهن‌اش رسید که دخترش از او خواست کتابی بنویسد که قهرمانش دختر بچه‌ای باشد که جهان را نجات می‌دهد.
    داستان با این جملات آغاز می‌شود:
    "قبل از آن‌که دختری از ناکجاآباد شود، کودکی اهل آیووا بود. دختری که ناگهان سر و کله‌اش پیدا شد. اولین، آخرین و تنها کسی که هزار سال عمر کرد. نامش امی بود. امی هارپر بلافنته.
    روزی که امی به دنیا آمد، مادرش، جانت، نوزده ساله بود. جانت نام مادرش را، که در خردسالی از دست داده بود، روی نوزاد خود گذاشت. قسمت دوم نام او را از اسم خانم هارپر لی، نویسنده‌ی رمان کشتن مرغ مقلد، گرفت. این کتاب مورد علاقه‌ی جانت بود؛ و در حقیقت تنها کتابی که در تمام سال‌های دبیرستان موفق به خواندنش شد. می‌توانست اسم او را، مثل دخترک قصه، اسکات بگذارد. چون دلش می‌خواست دختر کوچولوی خودش هم مثل او بزرگ کند، سرسخت و زیرک و بانمک. خودش هیچ‌وقت نتوانست این‌گونه باشد. اما اسکات اسم پسر بود و او نمی‌خواست دخترش مجبور باشد یک‌عمر چنین چیزی را برای همه توضیح دهد.
    جانت همسرش، پدر امی، را برای اولین‌بار در رستورانی دید که از شانزده‌سالگی در آن‌جا پیشخدمت بود. رستوران کوچکی که مردم اسمش را جعبه گذاشته بودند. چون شبیه جعبه بود. درست شبیه جعبه‌ی کفش بزرگ نقره‌ای رنگ که کنار جاده‌ی خارج از شهر افتاده باشد ..."

    چاپ کتاب تمام شده!

     

     

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است