من ملاله هستم (I am Malala)
نویسنده: ملاله یوسف زی (Malala Yousafzai)
ترجمه: هانیه چوپانی
ناشر: کتاب کولهپشتی
سال نشر: 1402 (چاپ 14)
قیمت: 195000 تومان
تعداد صفحات: 344 صفحه
شابک: 978-600-6687-89-6
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 16 نفر
امتیاز کتاب: (4.4 امتیاز با رای 5 نفر)
نویسنده: ملاله یوسف زی (Malala Yousafzai)
ترجمه: هانیه چوپانی
ناشر: کتاب کولهپشتی
سال نشر: 1402 (چاپ 14)
قیمت: 195000 تومان
تعداد صفحات: 344 صفحه
شابک: 978-600-6687-89-6
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 16 نفر
امتیاز کتاب: (4.4 امتیاز با رای 5 نفر)
ملاله یوسفزی، دختر نوجوان پاکستانی در سال 2012 هنگامی که از مدرسه به خانه بازمیگشت هدف گلوله جنگجویان طالبان قرار گرفت. علت این ترور نافرجام، مخالفتهای ملاله با احکام طالبان پاکستان درباره زنان و دختران عنوان شده بود.
با زخمی شدن ملاله، توجه افکار عمومی جهان به او، خانوادهاش و وضعیت زنان در کشور پاکستان جلب شد. از آنجا که طالبان تهدید کرده بود که به محض بدست آوردن فرصت دوباره به ملاله حمله خواهد کرد، ملاله و خانوادهاش برای درمان به انگلستان منتقل شدند و بالاخره او در آنجا بود که مجددا سلامت خود را بازیافت.
کتاب شرح زندگی این دختر نوجوان پاکستانی است که به قلم خود او و با کمک نویسنده معروف روزنامه ساندی تایمز نوشته شده. ملاله پس از بهبودی فعالیت خود را به عنوان فعال حقوق بشر ادامه داده و با حضور در مجامع مختلف جهانی تلاش کرده تا توجه جهان را به مشکلات زنان و دختران در پاکستان جلب نماید.
با زخمی شدن ملاله، توجه افکار عمومی جهان به او، خانوادهاش و وضعیت زنان در کشور پاکستان جلب شد. از آنجا که طالبان تهدید کرده بود که به محض بدست آوردن فرصت دوباره به ملاله حمله خواهد کرد، ملاله و خانوادهاش برای درمان به انگلستان منتقل شدند و بالاخره او در آنجا بود که مجددا سلامت خود را بازیافت.
کتاب شرح زندگی این دختر نوجوان پاکستانی است که به قلم خود او و با کمک نویسنده معروف روزنامه ساندی تایمز نوشته شده. ملاله پس از بهبودی فعالیت خود را به عنوان فعال حقوق بشر ادامه داده و با حضور در مجامع مختلف جهانی تلاش کرده تا توجه جهان را به مشکلات زنان و دختران در پاکستان جلب نماید.
فصل اول کتاب با عنوان "یک دختر متولد میشود" با این جملات آغاز میشود:
"هنگامی که من به دنیا آمدم، مردم روستا برای مادرم اظهار تاسف کرده و به پدرم نیز تبریک نگفتند.
من در سپیدهدم در حالی که آخرین ستاره چشمک میزد متولد شدم. ما پشتونها این نشانه را بسیار خوشیمن میدانیم. پدرم برای مخارج بیمارستان یا مامای خانگی پول نداشت. بنابراین یکی از همسایهها به ما کمک کرد. نخستین فرزند پدر و مادرم مرده به دنیا آمده بود اما من در حالی که فریاد میکشیدم و لگد میزدم بیرون آمدم. من دختر سرزمینی هستم که تفنگها را برای جشن تولد یک پسر آتش میکنند در حالی که دختران پشت پردهای پنهان میشوند و تنها نقش آنان تهیهی غذا و مراقبت از فرزندان است.
برای اغلب پشتونها روز تولد یک دختر بسیار غمانگیز است. پسرعموی پدرم، جهانشیر خان یوسفزی، یکی از کسانی بود که تولد مرا تبریک گفت و حتی مبلغ قابل توجهی به پدر هدیه داد. او شجرهنامهی بزرگ خاندان ما را همراه خود آورده بود؛ دلوخیل یوسفزی، جد پدری من، تنها شاخهی مردان خاندان را نشان میداد. ضیاءالدین، پدرم، شبیه به هیچیک از مردان پشتون نیست. او شجرهنامه را گرفته و یک خط مانند آبنبات چوبی از کنار نام خود ترسیم کرد و در انتهای آن نوشت "ملاله" ..."
"هنگامی که من به دنیا آمدم، مردم روستا برای مادرم اظهار تاسف کرده و به پدرم نیز تبریک نگفتند.
من در سپیدهدم در حالی که آخرین ستاره چشمک میزد متولد شدم. ما پشتونها این نشانه را بسیار خوشیمن میدانیم. پدرم برای مخارج بیمارستان یا مامای خانگی پول نداشت. بنابراین یکی از همسایهها به ما کمک کرد. نخستین فرزند پدر و مادرم مرده به دنیا آمده بود اما من در حالی که فریاد میکشیدم و لگد میزدم بیرون آمدم. من دختر سرزمینی هستم که تفنگها را برای جشن تولد یک پسر آتش میکنند در حالی که دختران پشت پردهای پنهان میشوند و تنها نقش آنان تهیهی غذا و مراقبت از فرزندان است.
برای اغلب پشتونها روز تولد یک دختر بسیار غمانگیز است. پسرعموی پدرم، جهانشیر خان یوسفزی، یکی از کسانی بود که تولد مرا تبریک گفت و حتی مبلغ قابل توجهی به پدر هدیه داد. او شجرهنامهی بزرگ خاندان ما را همراه خود آورده بود؛ دلوخیل یوسفزی، جد پدری من، تنها شاخهی مردان خاندان را نشان میداد. ضیاءالدین، پدرم، شبیه به هیچیک از مردان پشتون نیست. او شجرهنامه را گرفته و یک خط مانند آبنبات چوبی از کنار نام خود ترسیم کرد و در انتهای آن نوشت "ملاله" ..."