مردی به نام اووه (A Man Called Ove)
نویسنده: فردریک بکمان (بکمن) (Fredrik Backman)
ترجمه: محمد عباسآبادی
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1402 (چاپ 9)
قیمت: 200000 تومان
تعداد صفحات: 376 صفحه
شابک: 978-600-182-212-4
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 103 نفر
امتیاز کتاب: (4.19 امتیاز با رای 27 نفر)
نویسنده: فردریک بکمان (بکمن) (Fredrik Backman)
ترجمه: محمد عباسآبادی
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1402 (چاپ 9)
قیمت: 200000 تومان
تعداد صفحات: 376 صفحه
شابک: 978-600-182-212-4
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 103 نفر
امتیاز کتاب: (4.19 امتیاز با رای 27 نفر)
اووه مرد پنجاه و نه سالهای است که به تازگی همسرش را از دست داده، از کار بیکار شده و تصمیم گرفته خودش را بکشد!
اما هر بار که اووه میخواهد تصمیمش را عملی کند، اطرافیانش مزاحم او میشوند و اووه ناچار میشود تا برنامهاش را عقب بیاندازد تا مشکلاتشان را رفع و رجوع کند. پاتریک، همسایه دست و پاچلفتی جدید اووه. پروانه، همسر ایرانی و پا به ماه او. گربهی گر و بیدم محله و ... خلاصه همه دست به دست هم دادهاند بدون آنکه خودشان متوجه باشند، مانع انجام نقشهی اووه بشوند!
اما هر بار که اووه میخواهد تصمیمش را عملی کند، اطرافیانش مزاحم او میشوند و اووه ناچار میشود تا برنامهاش را عقب بیاندازد تا مشکلاتشان را رفع و رجوع کند. پاتریک، همسایه دست و پاچلفتی جدید اووه. پروانه، همسر ایرانی و پا به ماه او. گربهی گر و بیدم محله و ... خلاصه همه دست به دست هم دادهاند بدون آنکه خودشان متوجه باشند، مانع انجام نقشهی اووه بشوند!
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اووه پنجاه و نه ساله است.
یک اتومبیل ساب دارد. از آن آدمهایی است که وقتی از ریخت کسی خوشش نمیآید طوری با انگشت بهش اشاره میکند که انگار آن فرد دزد است و انگشت خودش چراغقوهی پلیس. جلوی پیشخان فروشگاهی میایستد که صاحبان ماشینهای ژاپنی برای خریدن کابل سفید به آن مراجعه میکنند. اووه مدتی طولانی به فروشنده نگاه میکند و بعد جعبهی سفیدی با سایز متوسط را به سمت او تکان میدهد.
میپرسد: "این از اوناست که بهشون میگن او-پد درسته؟"
فروشنده مرد جوانی با بی.ام.آی یکرقمی، چهرهای معذب به خودش میگیرد. مشخص است که تلاش میکند خودش را کنترل کند تا جعبه را از دستان اووه نقاپد.
"آره، دقیقا. آیپده. میشه اینقدر اینجوری تکونش ندی ...؟"
اووه نگاه مشکوکی به جعبه میاندازد، انگار که جعبهی بسیار مشکوکی است، جعبهای که سوار اسکوتر میشود و شلوار ورزشی میپوشد و اووه را "رفیق" خطاب کرده و بعد به او پیشنهاد فروش ساعت مچی کرده ..."
"اووه پنجاه و نه ساله است.
یک اتومبیل ساب دارد. از آن آدمهایی است که وقتی از ریخت کسی خوشش نمیآید طوری با انگشت بهش اشاره میکند که انگار آن فرد دزد است و انگشت خودش چراغقوهی پلیس. جلوی پیشخان فروشگاهی میایستد که صاحبان ماشینهای ژاپنی برای خریدن کابل سفید به آن مراجعه میکنند. اووه مدتی طولانی به فروشنده نگاه میکند و بعد جعبهی سفیدی با سایز متوسط را به سمت او تکان میدهد.
میپرسد: "این از اوناست که بهشون میگن او-پد درسته؟"
فروشنده مرد جوانی با بی.ام.آی یکرقمی، چهرهای معذب به خودش میگیرد. مشخص است که تلاش میکند خودش را کنترل کند تا جعبه را از دستان اووه نقاپد.
"آره، دقیقا. آیپده. میشه اینقدر اینجوری تکونش ندی ...؟"
اووه نگاه مشکوکی به جعبه میاندازد، انگار که جعبهی بسیار مشکوکی است، جعبهای که سوار اسکوتر میشود و شلوار ورزشی میپوشد و اووه را "رفیق" خطاب کرده و بعد به او پیشنهاد فروش ساعت مچی کرده ..."