مسیح هرگز به اینجا نرسید (Christ Stopped at Eboli: The Story of a Year)
نویسنده: کارلو لوی ( Carlo Levi)
ترجمه: محمدحسین رمضانکیانی
ناشر: هرمس
سال نشر: 1400 (چاپ 4)
قیمت: 68000 تومان
تعداد صفحات: 283 صفحه
شابک: 978-964-363-020-1
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 7 نفر
امتیاز کتاب: (2.5 امتیاز با رای 2 نفر)
نویسنده: کارلو لوی ( Carlo Levi)
ترجمه: محمدحسین رمضانکیانی
ناشر: هرمس
سال نشر: 1400 (چاپ 4)
قیمت: 68000 تومان
تعداد صفحات: 283 صفحه
شابک: 978-964-363-020-1
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 7 نفر
امتیاز کتاب: (2.5 امتیاز با رای 2 نفر)
نویسنده پزشک، نقاش و فیلسوف شناختهشدهای بوده است، که در سال 1935 به خاطر اعتراض به حمله ایتالیای تحت سلطه فاشیسم به اتیوپی، به منطقهای خشن در جنوب ایتالیا تبعید میشود.
او در این کتاب خاطرات خودش را از این دوره تبعید به رشته تحریر درمیآورد. لوی از سرزمین و مردمی مینویسد که انگار خارج از مرزهای زمانه و پیشرفت زندگی میکنند ...
او در این کتاب خاطرات خودش را از این دوره تبعید به رشته تحریر درمیآورد. لوی از سرزمین و مردمی مینویسد که انگار خارج از مرزهای زمانه و پیشرفت زندگی میکنند ...
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"سالهای زیادی سپری شد، سالهایی سراسر جنگ و پر از آنچه به آن تاریخ گفته میشود. اینجا و آنجا، در گیر و دار زندگی، تا حال نتوانستهام بر سر قولی که به روستاییان دادهام بمانم؛ هنگام ترکشان گفته بودم که به میانشان برمیگردم. و حقیقتا نمیدانم که آیا اصلا میتوانم به جمعشان بپیوندم؟ و یا چه وقت؟ اما محبوس در اتاقم، در دنیایی بسته، بر آن شدم که در ذهنم به آن دنیا سفر کنم؛ به دنیایی محصور در رنجها و سنتها؛ دنیایی که تاریخ و تمدن نیز نفیاش کرده است؛ دنیایی همیشه صبور. بر آن شدم به آن سرزمین سفر کنم، سرزمینی که رنگ آسایش و شادی به خود نمیگرفت و کشاورزان در سکون و در حضور مرگ روی زمینهای بیحاصل آن زندگی میکردند ..."
"سالهای زیادی سپری شد، سالهایی سراسر جنگ و پر از آنچه به آن تاریخ گفته میشود. اینجا و آنجا، در گیر و دار زندگی، تا حال نتوانستهام بر سر قولی که به روستاییان دادهام بمانم؛ هنگام ترکشان گفته بودم که به میانشان برمیگردم. و حقیقتا نمیدانم که آیا اصلا میتوانم به جمعشان بپیوندم؟ و یا چه وقت؟ اما محبوس در اتاقم، در دنیایی بسته، بر آن شدم که در ذهنم به آن دنیا سفر کنم؛ به دنیایی محصور در رنجها و سنتها؛ دنیایی که تاریخ و تمدن نیز نفیاش کرده است؛ دنیایی همیشه صبور. بر آن شدم به آن سرزمین سفر کنم، سرزمینی که رنگ آسایش و شادی به خود نمیگرفت و کشاورزان در سکون و در حضور مرگ روی زمینهای بیحاصل آن زندگی میکردند ..."