درک یک پایان (The Sense of an Ending)
نویسنده: جولین بارنز (Julian Barnes)
ترجمه: حسن کامشاد
ناشر: نشر نو
سال نشر: 1402 (چاپ 17)
قیمت: 150000 تومان
تعداد صفحات: 209 صفحه
شابک: 978-600-7439-34-0
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 24 نفر
امتیاز کتاب: (4.67 امتیاز با رای 3 نفر)
نویسنده: جولین بارنز (Julian Barnes)
ترجمه: حسن کامشاد
ناشر: نشر نو
سال نشر: 1402 (چاپ 17)
قیمت: 150000 تومان
تعداد صفحات: 209 صفحه
شابک: 978-600-7439-34-0
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 24 نفر
امتیاز کتاب: (4.67 امتیاز با رای 3 نفر)
تونی وبستر عادی بودن زندگیاش را پذیرفته. کار و بازنشستگی، ازدواج و طلاقی دوستانه. اما او هم مثل ما جوانیاش را درون خود نگه داشته و به سالمندی رسیده است. مهمترین واقعه عمرش دوستی با ایندریئن تیزهوش و مستعد فاجعه است؛ مرید آلبر کامو. چهل سال بعد دفتر خاطرات همین دوست که طبق وصیتنامه به او واگذار شده، او را برمیانگیزد تا زندگی خود را بازخوانی کند.
این کتاب برنده جایزه بوکر در سال 2011 بوده است.
این کتاب برنده جایزه بوکر در سال 2011 بوده است.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"بیهیچ ترتیب خاصی به یاد میآورم:
- نرمه براق مچ دست را؛
- تابه داغی که همراه با خنده توی ظرفشویی خیس پرت میشود، و بخار آبی را که از آن برمیخیزد؛
- قطرههایی را که توی سوراخ کاسه دستشویی چرخ میخورد و سپس تمامی طول یک ساختمان بلند را طی میکند؛
- رودی را که به شکل غریبی رو به بالا دست میرود و نور پنج شش چراغقوه بر موجها و شکسته موجهایش میتابد؛
- رود دیگری را، پهن و خاکستریرنگ، که باد شدید سطح آن را برمیآشوبد و جهت جریانش را طوری دیگر نشان میدهد؛
- آب وان را که پشت در بسته مدتیست سرد شده.
این آخری را من به چشم ندیدم، ولی آنچه در حافظه میماند همیشه آن چیزی نیست که شاهدش بودهایم.
ما در زمان به سر میبریم - زمان ما را در خود میگیرد و شکل میدهد - اما من هیچگاه احساس نکردهام که زمان را چندان خوب میفهمم. و مقصودم نظریههای مربوط به چگونگی پیچش و بازگشت زمان، یا امکان وجود آن به شکلهای موازی در جای دیگر نیست ..."
"بیهیچ ترتیب خاصی به یاد میآورم:
- نرمه براق مچ دست را؛
- تابه داغی که همراه با خنده توی ظرفشویی خیس پرت میشود، و بخار آبی را که از آن برمیخیزد؛
- قطرههایی را که توی سوراخ کاسه دستشویی چرخ میخورد و سپس تمامی طول یک ساختمان بلند را طی میکند؛
- رودی را که به شکل غریبی رو به بالا دست میرود و نور پنج شش چراغقوه بر موجها و شکسته موجهایش میتابد؛
- رود دیگری را، پهن و خاکستریرنگ، که باد شدید سطح آن را برمیآشوبد و جهت جریانش را طوری دیگر نشان میدهد؛
- آب وان را که پشت در بسته مدتیست سرد شده.
این آخری را من به چشم ندیدم، ولی آنچه در حافظه میماند همیشه آن چیزی نیست که شاهدش بودهایم.
ما در زمان به سر میبریم - زمان ما را در خود میگیرد و شکل میدهد - اما من هیچگاه احساس نکردهام که زمان را چندان خوب میفهمم. و مقصودم نظریههای مربوط به چگونگی پیچش و بازگشت زمان، یا امکان وجود آن به شکلهای موازی در جای دیگر نیست ..."