كدام ترجمه كتاب "صفر تا يك" نوشته پيتر تيل را ميپسنديد؟
رای: (0%)
رای: (0%)
رای: (0%)
رای: (0%)
رای: (0%)
جمع رای:
اولین رای:
آخرین رای:
همهچیز از آنجایی شروع شد که ترجمهای از کتاب Zero to One نوشته پیتر تیل را تهیه کردم و برای یکی از مشترکین جیرهکتاب فرستادم. چند روز نگذشته بود که آن دوست با یک امتیاز "یک" به کتاب و انتقاد تند نسبت به ترجمه آن، نظرش را درباره کتاب اعلام کرد. بعدتر یک نسخه دیگر از همین ترجمه را برای مشترک دیگری، اینبار در خارج از کشور، فرستادیم و باز همان امتیاز و همان دادوفغان از وضعیت بدِ ترجمه. دیگر نمیشد ماجرا را به "سلیقهی سختپسند" یک خواننده منتسب کرد. نسخهای از کتاب را که برای خودم خریده بودم باز کردم و شروع به خواندن کتاب کردم و ... نه، واقعا ترجمه مشکل داشت.
این ماجرا جرقهای شد برای این ایده که گهگاه کتابهایی را که چند ترجمه از آنها در بازار وجود دارد به رای اهالی جیرهکتاب بگذاریم تا احیانا مناسبترین/بهترین ترجمه را از میان نمونههای ارائه شده برگزینند (یا گاهی هم رای بدهند که هیچکدام از ترجمهها ارزش خواندن ندارند!) این "بازی جدید" مطمئنا نمیتواند به یک بررسی علمی در رابطه با وضعیت ترجمه در ایران تبدیل شود و نتیجهی آرای دوستان هم قرار نیست به شکل ابزاری تبلیغاتی (یا ضدتبلیغاتی) برای کتابها دربیاید. البته به هرحال جیرهکتاب تلاش میکند در رابطه با کتابهایی که این نظرخواهی در موردشان برگزار میشود، آن نسخهای از کتاب را به مشترکینش عرضه کند که کیفیت ترجمه آن به اتفاق آرا بهتر تشخیص داده شده. اما به جز این، هدف این "بازی" جلب توجه علاقمندان به "اوضاع ترجمه" در کشور است. بعید میدانم، چیزی با این بازی تغییر کند!
اجازه بدهید نظرخواهی را با همان کتاب Zero to One شروع کنیم. به شهادت بانک اطلاعات کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، چیزی در حدود 11 ترجمه مختلف از این کتاب برای دریافت شابک در آن مرکز ثبتنام کردهاند. راستش من فرصت نکردم تحقیق کنم تا ببینم از این تعداد چند ترجمه واقعا منتشر و به بازار عرضه شدهاند. همینقدر باید عرض کنم که تا این لحظه خودم 4 ترجمه مختلف از کتاب را تهیه کردهام و بنابراین "نظرخواهی" ما هم میان این چهار ترجمه برگزار میشود. در ادامه بخشهایی از متن ابتدایی فصل دوم هر ترجمه را میآورم. امیدوارم این متنها و همچنین متن اصلی کتاب مربوط به این بخش که در انتهای ترجمهها آمده، بتواند شما را ترغیب کند تا در نظرخواهی ما شرکت کنید:
صفر به یک
ترجمه: شهرزاد بیات موحد
ناشر: در دانش بهمن
چاپ: اول، 1396، 600 نسخه
قصههای سال 1999
پاسخ مستقیم به پرسش نامتعارفمان - کدام حقیقت مهم است که افراد معدودی در مورد آن با تو موافق هستند؟ - دشوار است. شاید راحتتر باشد که با یک مقدمه آغاز کرد؛ چه چیزی است که همه روی آن توافق دارند؟ نیچه (پیش از آنکه به جنون مبتلا شود) معتقد بود که: "دیوانگی در افراد نادر است - اما در گروهها، احزاب، ملتها و دورههای تاریخی یک قاعده است." اگر شما بتوانید یک باور همگانی غیرمنطقی را شناسایی کنید، میتوانید دریابید که در پس آن چه نهفته است: حقیقت نامتعارف.
یک قضیه مقدماتی را در نظر بگیرید: شرکتها برای این هستند که پول دربیاورند، نه که آن را از دست بدهند. این باید برای هر انسان اندیشمندی آشکار باشد. ولی این نکته در اواخر دهه نود برای بسیاری از افراد آشکار نبود، همان زمانی که هیچ ضرری آنقدر بزرگ نبود که بهعنوان سرمایهگذاری در آیندهای بزرگتر و درخشانتر توصیف شود. خرد متعارفِ "اقتصاد نوین" بازدید صفحات اینترنت را بهعنوان یک معیار مالی آینده نگرتر و پرسودتری پذیرفت، تا چیزی خشک و بیروح مثل منفعت.
باورهای متعارف تنها با نگاهی به گذشته، قراردادی و اشتباه به نظر میرسند؛ هربار که یکی نقش بر آب میشود، ما آن را حباب مینامیم. اما تحریفهای حاصل از حبابها وقتی میترکند، ناپدید نمیشوند. جنونِ اینترنت دهه 90، از زمان رکورد 1929 بزرگترین حباب بود، و درسهای بعدی تقریبا همه تفکرها درباره فناوری امروز را تعریف و تحریف میکنند. نخستین گام برای تفکر روشن، این پرسش است که ما فکر میکنیم درباره گذشته چه میدانیم ... (صفحه 19 و 20)
صفر تا یک
ترجمه: زینب عفتی
ناشر: شمشاد
چاپ: اول، 1397، 1000 نسخه
مانند سال 1999 جشن بگیریم
پاسخگویی مستقیم به سوال تفرقهبرانگیز ما (چه اصل مهمی وجود دارد که تعداد بسیار کمی از افراد دربارهی آن با شما موافق هستند؟) کار دشواری است. کمی مقدمهچینی ممکن است این امر را آسانتر کند، همهی افراد به چه چیزی موافق هستند؟ "جنون فردی بسیار نادر است اما زمانی که افرادی به صورت گروه، فرقه، ملت، نسل و ... دور هم جمع میشوند جنون قانونی اجباری است." این نوشته نیچه قبل از مبتلا شدن به جنون است. اگر بتوانید یکی از باورهای عامیانه به خرافات را شناسایی کنید، میتوانید به چیزی که پشت آن پنهان شده است برسید: یک حقیقت تفرقهبرانگیز.
این تعریف ابتدایی را در نظر بگیرید: شرکتها برای پول درآوردن به وجود آمدهاند نه برای از دست دادن پول. این ادعا بر هر عقل سلیمی آشکار است. اما در دههی 1990 برای بسیاری از افراد آشکار نبود، در آن دوران از دست دادن پولهای کلان در راه سرمایهگذاری برای آیندهای روشنتر امری بدیهی بود. عقل متعارف "اقتصاد جدید" هم بازدید کاربران در صفحات مجازی را به عنوان معیار مالی معتبرتر و آیندهنگرتر از چیز پیشپاافتادهای مانند سود پذیرفته است.
باورهای متعارف فقط به صورت خودسرانه و به خاطر اشتباهاتی در گذشته به وجود آمدهاند. هر زمان یکی از این باورها از بین میرود ما نامش را "حباب" میگذاریم. اما ناهمگونی که توسط ترکیدن حباب به وجود میآید از بین رفتنی نیست. پیشرفت دیوانهوار اینترنت در دههی 90 بزرگترین حباب بعد از سقوط سال 1929 بود و درسی که ما از این ماجرا گرفتیم تعریف کننده و همگون کننده تقریبا تمام باورهای امروزی ما دربارهی فناوری است. اولین قدم در تفکر صحیح زیر سوال بردن اطلاعات قدیمی ماست ... (صفحه 21 و 22)
از صفر به یک
ترجمه: حسین راسی
ناشر: هستان
چاپ: سوم، 1396، 500 نسخه
تکرار پایکوبی سال 1999
پاسخ صریح و شفاف به پرسش "خلافگرا" (یا مخالف جهتِ باد) - "حقیقت مهمی را نام ببرید که بر سر آن، تنها معدودی از مردم با شما هم رای هستند." - دشوار است. به همین جهت، شاید راحتتر باشد که با مقدمهای به جستجوی این پاسخ برویم:
آنچه که همه مردم با آن موافقند چیست؟ "نیچه" گفته است که "جنون در افراد به ندرت دیده میشود - اما در گروهها، احزاب، ملتها و دورانهای مختلف تاریخی، قاعده همین است." البته میدانیم که خود او بعدا به جنون دچار شد. اگر شما بتوانید اعتقادی عمومی را که به نظرتان توهمآمیز (حتی جنونآمیز) است بشناسید، سپس میتوانید آنچه را که در پس پرده آن نهفته است بیابید: حقیقتِ "مخالف جهتِ باد".
این اجماع نظر قدیمی را که به یکی از اصول بنیادین کسب و کار تبدیل شده در نظر بگیرید: "علت وجودی شرکتها کسب منفعت است، نه زیان". این اصل، از نگاه هر انسان منطقی، امری بدیهی به نظر میرسد. اما، در سال 1999، همین اصل ساده برای بسیاری از مردم آن قدرها هم بدیهی نبود. این همان زمانی بود که سرمایهگذاران، زیانهای عظیم مالی را تحت پوشش سرمایهگذاری در آیندهای بزرگتر و درخشانتر، تحمل میکردند و کسی هم خم به ابرو نمیآورد. خِرد متعارفی که پشتوانه "اقتصاد نوین" در دهه پایانی قرن بیستم بود و توجه همه را به خود جلب کرده بود، این تفکر را، که شمار بازدید کنندگان وبسایت یک شرکت، دستاورد مهمتری از سودآوری آن شرکت است، اشاعه داد.
باورهای متعارف (یا سنتی) را فقط هنگامی که در چارچوب گذشته (یا در پسنگری) ارزیابی میکنیم، به نظر نادرست میرسند. امروزه مرسوم شده است که هربار که یکی از این باورها فرومیریزد، آنرا "حباب" بخوانیم، به شدت آن را نقد کنیم و ضرورت آنرا از اساس مورد سوال قرار دهیم. اما وقتی حبابی میترکد، پیامدها و حاشیههایی که به دنبال آن به وجود میآیند خود بخود محو نمیشوند. جنون اینترنتی سالهای 1990 بزرگترین حباب بعد از آشفتگی بازارهای آمریکا در سال 1929 بود، و آموزههای بعد از آن، تقریبا تمامی تفکر امروزی ما را درباره فناوری تحت الشعاع قرار میدهد. نخستین گام در راه شفاف اندیشی این است که ما آنچه را که گمان میکنیم درباره گذشته میدانیم، به دقت مورد بازبینی و بررسی قرار دهیم ... (صفحه 27 و 28)
اسرار خداوندگان تکنولوژی
ترجمه: حسام زند حسامی، مریم همتیان
ناشر: پارس کتاب
چاپ: اول، 1395، 1000 نسخه
شبیه سال 1999
بیایید دوباره باز گردیم به سوال غیرمتعارف استخدام؛ "بر خلاف نظر عموم مردم به چه اصلی معتقد هستید؟"
پاسخ مستقیم به این سوال واقعا سخت است. شاید بهتر باشد ابتدا به سوال سادهتری پاسخ داده شود، مثلا چه اصلی مورد توافق همه است؟ میتوان گفت که دیوانگی در اشخاص نادر است اما نیچه (قبل از آنکه دیوانه شود) میگوید دیوانگی در گروهها، احزاب و سازماندها یکی از قوانین و قاعدهها است. اگر شما بتوانید باورهای نادرست رایج را شناسایی کنید، میتوانید آنچه پشت آن مخفی شده است را پیدا کنید؛ یا بهعبارت دیگر حقیقت متناقض آن را درک خواهید نمود.
این اصل اولیه را در نظر بگیرید؛ شرکتها برای به دست آوردن پول به وجود میآیند نه برای از دست دادن آن. معمولا این اصل به نظر همزمان درست به نظر میاید. اما همین ایده برای بسیاری از مردم در اواخر دهه 1990 روشن و آشکار نبود. زمانی که پول از دست رفته، به اندازهای چشمگیر نبود که به عنوان سرمایهگذاری بزرگی برای ساختن آیندهای بزرگ به روشنی احساس شود. بدون اینکه سودآوری آن را در نظر بگیرند، صرفا سرمایهگذاری میکردند تا آیندهای روشنتر برای جهان رقم زنند. تفکر متعارف از "اقتصاد جدید" در آن دوران، شاخصهای مالی را بهعنوان یک شاخص معتبر، قابل اطمینان و آیندهنگر قبول داشت و آن را مناسب برای سرمایهگذاری میدانست تا برای سودآوری.
در نگاه به گذشته به نظر میرسد باورهای متعارف، باورهایی خودسرانه و نادرست بودهاند. زمانی که یک باور فرو میریزد، ما آن باور قدیمی را حباب مینامیم. اما با ترکیدن حباب باورهای غلط از بین نمیروند. جنون اینترنت در دهه 90 بزرگترین حباب بعد از بحران مالی سال 1929 بود و درس آموختههای آن به تخریب و باز تعریف تقریبا همه تفکرات در خصوص فناوری انجامید.
گام اول در تفکر بهطور یقین این است که از خود بپرسیم چه چیزهایی در مورد گذشته میدانیم؟ ... (صفحه 33 و 34)
و بالاخره متن اصلی که مبنای ترجمه چهار کتاب فوق قرار گرفته است:
Party Like It's 1999
OUR CONTRARIAN QUESTION - What important truth do very few people agree with you on? - is difficult to answer directly. It may be easier to start with a preliminary: what does everybody agreeon? "Madness is rare in individuals - but in groups, parties, nations, and ages it is the rule," Nietzsche wrote (before he went mad). If you can identify a delusional popular belief, you can find what lies hidden behind it: the contrarian truth.
Consider an elemetary proposition: companies exist to make money, not to lose it. This should be obvious to any thinking person. But it wasn't so obvious to many in the late 1990s, when no loss was too big to be described as an investment in an even bigger, brighter future. The conventional wisdom of the "New Economy" accepted page views as a more authorative, forward-looking financial metric than something as pedestrian as profit.
Conventional beliefs only ever come to appear arbitrary and wrong in retrospect; whenever one collapse, we call the old belief a bubble. But the distortions caused by bubbles don't disappear when they pop. The internet craze of the '90s was the biggest bubble since the crash of 1929, and the lessons learned afterward define and destort almost all thinking about technology today. The first step to thinking clearly is to question what we think we know about the past ...
نظرات درباره اين مطلب
به نظرم ترجمه حسین راسی بهتر از بقیه س.