صبح روز سهشنبه 14 بهمن 1393 تلفن زنگ خورد و آقایی در آنور خط دعوت کردند که برای شرکت در مراسم اختتامیهی جشنواره "کتاب و رسانه" (یکی از برنامههای مرتبط با "هفته کتاب" که هر سال برگزار میشود) به مرکز آفرینشهای فرهنگی ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان (واقع در خیابان حجاب) مراجعه کنم.
پس از کمی پرسوجو مشخص شد که در سیزدهمین دورهی جشنواره "کتاب و رسانه"، برای اولینبار فعالیت رسانههای مجازی نیز در کنار رسانههای معمول و سنتی (خبرگزاریها، روزنامهها و نشریات، صدا و سیما) بررسی میشده و تقدیر و تشکری از فعالان اطلاعرسانی کتاب در این شاخه هم برنامهریزی شده است. انتخاب و بررسی توسط هیاتهای گوناگون در این زمینه صورت گرفته و در نهایت "جیرهکتاب" واجد شرایط تقدیر در این شاخه شناخته شده است.
بنابراین ما هم شال و کلاه کردیم و در ساعت مقرر در محل حاضر شدیم. مراسم با حضور معاون فرهنگی وزارت ارشاد و چند تن دیگر از مسئولین حوزه کتاب این وزارتخانه برگزار میشد و مجری برنامه هم خانم گیتی خامنه، مجری برنامه کودک تلویزیون در زمان کودکی و نوجوانی ما، بود که نه تنها من که فکر میکنم اغلب حاضرین در مجلس را که سن و سالشان به من میخورد، ناخودآگاه به یاد سالهای دور انداخت (یک چیزی در مایههای کتاب پرفروش "یادته!" اما البته "فرهنگیتر"!!!)
مراسم با سخنان مقامات مختلف پیش رفت و همانجا بود که متوجه شدم مسئولین جشنواره در این دوره از مجید رهبانی مدیر مسئول نشریه "جهانکتاب" هم به عنوان پیشکسوت، تجلیل میکنند. جیرهکتاب و جهانکتاب به واسطه آقای رهبانی (و البته یار و همکار ایشان آقای فرخ امیرفریار) در طول سالیان دورادور (اغلب بصورت الکترونیک) با یکدیگر در ارتباط بودهاند و اینکه بعد از این همه سال قرار شده بود جیرهکتاب همزمان و همراه با جهانکتاب مورد تشویق و تقدیر قرار بگیرد، اتفاقی هیجانانگیز و فرخنده بود.
وقتی بالاخره سخنرانیها به پایان رسید و زمان اهدای لوحهای تقدیر رسید، برگزیدگان یکی یکی با اعلام خانم خامنه به روی صحنه رفتند و تقدیرنامه خود را از سیدعباس صالحی، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر بزرگانی که برای اهدای تقدیرنامهها به آن قسمت فراخوانده شده بودند، دریافت کردند. مطابق معمول، وقتی نوبت به من رسید خانم خامنه در تلفظ نام فامیل عجیب و غریب من از روی کاغذ دچار مشکل شد و قرار شد وقتی من به روی صحنه رسیدم خودم تلفظ صحیح نام فامیل را بهشان اعلام کنم (واقعا نمیدانم چرا خواندن این پنج حرف اینقدر سخت است!!!)
مراسم با اهدای تقدیرنامهها به پایان رسید. اما هیجان این "تشویق" غیرمنتظره چند روزی در میان اطرافیان ادامه داشت.
برای خود من، بهمن ماه عجیب و غریبی است. این ماه، سالگرد شروع به کار جیرهکتاب است. اولینبار در بهمن 1383 رفتیم پستخانه و بستههای کتاب جیرهکتاب را پست کردیم. امسال بنابراین پس از پست آخرین سری کتابها در ماه بهمن، ده سالمان تمام شد و رفتیم توی یازده سال (باورتان میشود؟!) این یعنی دو رقمی شدیم، به عدد جادویی ده رسیدیم و ... معمولا این موقع سال که میشود هی با خودم فکر میکنم چیکار کنم؟ کیک بخرم و شمع بزارم و فوت کنم؟ سر و صدا راه بیاندازم و معرکه بگیرم که "آی ملت، بیایید و ببینید که چه کردهام در این سالها!" آخرش هم معمولا هیچ کاری نمیکنم و بهمن تمام میشود و سال جدیدی برای جیرهکتاب شروع میشود. بیسر و صدا! این بار هم وسط همینجور فکر و خیالها بودم که آن روز صبح تلفن زنگ خورد. نمیدانم به نشانه و علامت و سیگنال از غیب اعتقاد دارید یا نه. من که اصلا این خرافات را باور نمیکنم!
(درباره "نشانهها" سال 1386 هم مطلبی برای جیرهکتابیها نوشته بودم. امروز که رفتم خواندمش دیدم که این یکی هم یکجورهایی دارد همین حال و هوای "ماه بهمن" را توصیف میکند. اگر مایل بودید آن مطلب را میتوانید اینجا بخوانید)
خبر مربوط به این واقعه را میتوانید در اینجا مشاهده بفرمایید.