در فهرست این دوره به نظرم داستانیها و غیرداستانیها هموزن هم ظاهر شدهاند. البته حفظ این تعادل عامدانه نبوده. مثل همیشه اغلب، "محرکهای احساسی" مشوقم برای خرید کتابها بودهاند. در ماههای اخیر غیرداستانیهای بازار خیلی بیشتر از داستانیها توجهم را به خود جلب کردهاند. بنابراین کفهی خرید که معمولا برای من به سمت داستانیها متمایل است، در این چند ماه از آنوری شده و خودبخود یک تعادلی را بوجود آورده است.
اما درباره اینکه محرکهای احساسی از کجا سروکلهشان پیدا میشود! مثلا شاید دلتان بخواهد بدانید که چطور شده هوس کردهام تاریخ بیهقی را بخوانم. شماره 70 مجله اندیشه پویا، مطالبی داشت درباره شاهرخ مسکوب. در یکی از مقالاتی که درباره او در مجله آمده بود اشاره شده بود به اینکه در جوانی به شدت علاقمند به مطالعه متون کهن فارسی بوده و از جمله کتاب بیهقی را با علاقه و دقت بارها و بارها خوانده است. هنگام خواندن این مطلب به نظرم رسید که این یادآوری از فرهیختهای درگذشته را میشود به نوعی توصیهای در نظر گرفت که چون منی را تشویق میکند تا عادتهای معمول کتابخوانیام را کنار بگذارم و یکبار هم که شده به سراغ یک متن کهن فارسی بروم.
نویسنده: ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی
ترجمه: محمدجعفر یاحقی، مهدی سیدی (انتخاب و توضیح)
ناشر: سخن
سال نشر: 1401 (چاپ 5)
قیمت: 195000 تومان
تعداد صفحات: 487 صفحه
شابک: 978-964-379-462-7
"در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست، که احوال را آسانتر گرفتهاند و شمهیی بیش یاد نکردهاند، اما چون این کار پیش گرفتم میخواهم که دادِ این تاریخ بهتمامی بدهم و گِردِ زوایا و خبایا برگردم تا هیچچیز از احوال پوشیده نماند. و اگر این کتاب دراز شود و خوانندگان را از خواندن ملالت افزاید، طمع دارم به فضل ایشان که مرا از مبرمان نشمرند، که هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد که آخر هیچ حکایت از نکتهیی که به کارآید خالی نباشد.
رسیدن خبر مرگ سلطان محمود به امیر مسعود در اصفهان
امیر مسعود به سپاهان بود و قصد داشت که سپاهسالار تاش فراش را آنجا یله کند و بر جانب همدان و جبال رود. و فراشان سرای پرده بیرون برده بودند، ناگاه خبر رسید که "پدرش امیر محمود رضیالله عنه گذشته شد و حاجب بزرگ علی قریب در پیش کار است و در وقت سواران مسرع رفتند به گوزگانان تا امیر محمد بهزودی بیاید و بر تخت ملک نشیند." چون امیر رضیالله عنه برین حالها واقف گشت تحیری سخت بزرگ در وی پیدا آمد و این تدبیرها که پیش داشت، همه بر وی تباه شد ..."
با ماجرای آیشمن، دادگاه او و کتابی که آرنت دربارهاش نوشته در یک برنامه تلویزیونی آشنا شدم. تا قبل از آن هیچچیز دربارهاش نشنیده بودم! پس از دیدن آن برنامه جستجویی کردم و دیدم که کتاب به فارسی ترجمه شده و میشود آن را در بازار تهیه کرد.
نکته جالبتر اما این بود که ترجمه فارسی کتاب شهریورماه همین امسال به بازار آمده و از آن زمان تا این لحظه 13 نوبت تجدید چاپ شده (حدس میزنم که حتی اشاره به کتاب در برنامهی تلویزیونی که من دیدم هم علتش همین اقبال عجیبوغریب به ترجمه فارسی کتاب در ایران بوده است.) بسیار محتمل بود که اگر آن برنامه تلویزیونی را ندیدم بودم، حالاحالاها توجهم به آن جلب نشود. از مضرات کتابفروشی نرفتن و کتاب خریدن به روشهای مجازی یکی هم همین است که آدم از بعضی اخبار مهم مطلع نمیشود!
نویسنده: هانا آرنت
ترجمه: زهرا شمس
ناشر: برج
سال نشر: 1402 (چاپ 38)
قیمت: 220000 تومان
تعداد صفحات: 374 صفحه
شابک: 978-622-96477-3-8
امتیاز کتاب: (3 امتیاز با رای 3 نفر)
با پایان جنگ جهانی دوم، آیشمن موفق شد که به همراه خانوادهاش به آرژانتین بگریزد. اما در سال 1960 موساد، سرویس مخفی اسرائیل، او را ربود و به اسرائیل برد تا در آنجا محاکمه شود.
نویسنده این کتاب، که خود از یهودیانی بوده که در هنگام جنگ از آلمان نازی گریخته است، از سوی مجله نیویورکر برای گزارش این دادگاه به بیتالمقدس فرستاده میشود. در این دادگاه آیشمن اقدامات خود در زمینه برخورد با یهودیان را انکار نمیکند. اما مدعی میشود که او کارمند یک ساختار اداری بوده و تنها مشغول انجام وظیفهاش بوده است. این برخورد آیشمن با موضوعی که به قتلعام میلیونها نفر منجر شده بود، باعث میشود تا آرنت اقدام به نوشتن این کتاب کند. او در این اثر تلاش میکند تا پدیده آیشمن را از نظر فلسفی بررسی کند و نشان دهد که فجایع جهان را لزوما شیاطین و هیولاها بوجود نمیآورند. بلکه در خیلی از اوقات همین انسانهای معمولی هستند که دست به شرارت و جنایت میزنند.
" "بیت هامیشپات" - سرای عدالت. این کلمات را مسئول انتظامات دادگاه به صدای بلند فریاد میزند و ما را از جا میپراند؛ دارد رسیدن سه قاضی را اعلام میکند که بدون کلاهگیس، با ردای سیاهی بر تن، از دری جنبی قدم به دادگاه میگذارند تا بر کرسیهای خود در بالاترین جایگاه صحنه تکیه بزنند. در دو طرف میز طویل آنها، که عنقریب با بیشمار کتاب و بیش از هزاروپانصد سند پوشانده خواهد شد، تندنویسان دادگاه جای گرفتهاند. درست پایین جایگاه قضات، مترجمان نشستهاند که در گفتوگوهای مستقیم متهم یا وکیلمدافع او با دادگاه انجام وظیفه میکنند و اگر آنها نباشند، متهم و همراهان آلمانیزبان وی، کموبیش مانند تمام حضار، روند رسیدگی را به زبان عبری و از طریق مخابرهی ترجمهی همزمان دنبال میکنند که به فرانسوی عالی، به انگلیسی قابلتحمل و به آلمانی کمدی محض و اغلب نامفهوم است ..."
سالهاست دارم "خودم را آماده میکنم" که کتابهای کامو را بخوانم. "بیگانه"، "سقوط"، "انسان طاغی"، ... او و آثارش جایگاهی دارند که اگر کسی اهل کتاب خواندن باشد، احتمالا نمیتواند نادیدهشان بگیرد. اما از طرف دیگر به نظرم "کامو خواندن" آمادگی میخواهد. او از آن نویسندههایی است که فکر میکنم نگاهش به دنیا برایم آزاردهنده باشد، و البته به میزان قابلتوجهی غیرقابلخردهگرفتن! برای همین هم هست که فکر میکنم خواندن کتابهای کامو آمادگی میخواهد و همینجوری برای گذران اوقات نمیشود به سراغشان رفت.
"آرمان سادگی" از قرار یکی از معتبرترین زندگینامههایی است که درباره او نوشته شده. شاید خواندن آن کمک کند که زودتر به آن آمادگی مورد نظر برسم.
نویسنده: ایریس رادیش
ترجمه: مهشید میرمعزی
ناشر: ثالث
سال نشر: 1399 (چاپ 3)
قیمت: 82000 تومان
تعداد صفحات: 355 صفحه
شابک: 978-964-380-999-7
امتیاز کتاب: (1 امتیاز با رای 1 نفر)
"درشکهای تق و لق در جادههایی که هنوز کوبیده نشده، در میان چشماندازهای تنک و بیکران الجزایر در حرکت است. تنها نور آن شب بارانی، فانوس درشکهچی است.
زوجی که در درشکه نشستهاند، عجله دارند. زن درد زایمان دارد. مقابل خانهای در یک مزرعه در دهکدهای بسیار کوچک توقف میکنند. در آشپزخانه، تشکی کنار آتش میاندازند. هوا بوی ویرانی و فقر میدهد.
کودک در آن شب در اواخر پاییز 1913، با کمک یک زن عرب و خانم مسئول غذاخوری زراعی، کنار آتشِ در حال جرقه زدن به دنیا میآید. اولین نشانههای زندگی او شبیه "قرچقرچ زیرزمینی" است، "مانند صدایی که بعضی از یاختهها در زیر میکروسکوپ دارند." بچه قنداق میشود و او را در سبد لباس چرکها قرار میدهند. چهره مادر "نورانی" شده است - این را پسرش بعدها ادعا خواهد کرد ..."
"موی بافته" هم اسمش جلب توجه میکند هم طرح روی جلدش. به اینها اضافه کنید اینکه ناشرش هم یکی دیگر از "بچهمحلها"ست که البته به اندازه آن یکی بچهمحل دیگرمان تند و تند کتاب چاپ نمیکند، اما خب هنوز هست و نفسی میآید و میرود ممد حیات! (هروقت یاد این بچهمحل بیسروصدا میافتم به خودم میگویم کاشکی سالها پیش کتابفروشی محلهمان، مهناز، را نفروخته بودند که جایش معاملات ملکی "سبز" شود. ما را ببین که افسوس چهچیزهایی را میخوریم!)
نویسنده: لتیسیا کلمبانی
ترجمه: نرگس کریمی
ناشر: نیماژ
سال نشر: 1401 (چاپ 6)
قیمت: 98000 تومان
تعداد صفحات: 199 صفحه
شابک: 978-600-367-515-5
امتیاز کتاب: (4.5 امتیاز با رای 2 نفر)
جولیا در سیسیل ایتالیا زندگی میکند و به پدرش در کسبوکار خانوادگیشان که تولید و فروش موی مصنوعی است، کمک میکند. با وقوع حادثهای برای پدر، جولیا متوجه میشود که اوضاع مالی پدرش اصلا خوب نیست و حالا او مجبور است تا راهی پیدا کند و کسبوکار خانوادگیشان را از این وضعیت نجات دهد.
سارا در مونترال کانادا، وکیل موفقی است. با داشتن سه بچه از دو ازدواج قبلیاش، همه زندگی او در کار و نگهداری از بچههایش خلاصه میشود. اما درست زمانی که قرار است در شغلش ترفیع مهمی بگیرد، باخبر میشود که به سرطان مبتلا شده …
سرنوشت این سه زن، که هرکدام در قارهای دور از هم زندگی میکنند به هم گره میخورد و ...
"اسمیتا با حس عجیبی بیدار میشود، یکجور اضطراب شیرین، گویی پروانهای در شکمش پروبال میزند (کنایه از دلشورهای ناشناخته). امروز، روزی است که همه عمر آن را به یاد خواهد داشت. امروز دخترش وارد مدرسه خواهد شد.
اسمیتا هرگز به مدرسه پا نگذاشته بود. اینجا، در بدلاپور آدمهایی مثل او به مدرسه نمیروند. اسمیتا یک دالیت است. نجس. افرادی که گاندی آنها را فرزندان خداوند مینامید. آنها خارج از کاست، خارج از سیستم و خارج از همهچیز هستند. گونهای جدا که برای آمیختن با دیگران نجس محسوب میشوند. تفالهای بیارزش که مراقباند قاطی نشوند، همانطور که دانه خوب را از علف هرز جدا میکنند ..."
"انجمن جین آستن" در سال 2020 در نظرخواهی وب سایت گودریدز برای انتخاب بهترین کتابهای سال در قسمت داستانهای تاریخی جزو نامزدها بود و در نهایت هم در رقابت با دیگر کتابهای این بخش رتبه دوم را به خودش اختصاص داد. معمولا کتابهایی که در سایت گودریدز نامزد بهترین کتاب سال میشوند، در بازار کتاب ایران به این زودی سروکلهشان پیدا نمیشود. اما امسال انگار ناشران مختلف شاخکهایشان را تیز کرده بودند تا در اسرع وقت این کتابهای آیندهدار را شناسایی، ترجمه و روانه بازار کنند.
نویسنده: ناتالی جنر
ترجمه: شیرین شکراللهی
ناشر: کولهپشتی
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 45000 تومان
تعداد صفحات: 303 صفحه
شابک: 978-600-461-420-7
حدود صدوپنجاه سال پیش، روستای چاوتون آخرین منزلگاه جین آستن بود و حالا چند تن از اقوام دورش در آنجا ساکن هستند و باتوجه به مصائب بعد از جنگ در شرایط اقتصادی خوبی به سر نمیبرند. حالا که میراث آستن به خطر افتاده است، افرادی که هرکدام در سکوت خود با حزن و فقدان عزیزانشان دستوپنجه نرم میکنند - برخی بهخاطر جنگ اخیر، برخی بر اثر اتفاقی که سالها پیش افتاده - به انجمن جین آستن جان میبخشند تا به حراست از خانه او و آخرین یادگارهایش بشتابند … (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
"روی دیوار سنگی کوتاه دراز کشیده بود، زانوهایش را جمع کرده و خودش را کشوقوس میداد. صدای پرندگان که صبح زود شروع به خواندن کرده بودند همچون چکش بر فرق سرش میکوبید. همانطور که بهآرامی آنجا دراز کشیده بود و رو به آسمان داشت، میتوانست مرگ را در حیاط کوچکِ کلیسا اطراف خود احساس کند. حتما خودش هم که بالای دیوار آرمیده بود همچون تندیسی بهنظر میآمد که پیکرش به شکل سکوتی جاویدان تراشیده شده و روی مقبرهاش خاموش است. هیچوقت روستای کوچکش را ترک نکرده بود تا کلیساهای جامع کشور را ببیند، اما در کتابها خوانده بود که تندیس فرمانروایان باستان دقیقا به همین شکل بالای مقبرههای رفیعشان قرار دارد تا انسانهای سطح پایینی مثل خودش قرنها بعد مبهوت جبروتشان شوند ..."
"شهر دختران" را بخاطر طرح رویِ جلدِ "شاد و سرخوش" آن خریدم. ویژگیای که فکر میکنم در این دوره و زمانه خاکستری، سخت جذاب باشد. بعد اما وقتی درباره آن کمی کندوکاو کردم ، متوجه شدم این یکی هم سال 2019 در فهرست نامزدهای گودریدز در بخش داستانهای تاریخی بوده. شاهد دیگری بر اینکه کتابهایی که هر سال از سوی کاربران گودریدز نامزد میشوند، اگر به مشکل "خاصی" برنخورند، دیر یا زود سروکلهشان در بازار کتاب ایران پیدا میشود.
نویسنده: الیزابت گیلبرت
ترجمه: نازنین احسانی طباطبایی
ناشر: جمهوری
سال نشر: 1400 (چاپ 3)
قیمت: 145000 تومان
تعداد صفحات: 424 صفحه
شابک: 978-600-468-045-5
"نیویورک، آوریل 2010
نامهای از دخترش، آنجلا به دستم رسید. سالهای سال به آنجلا فکر کرده بودم، اما این سومین باری بود که با هم ارتباط برقرار میکردیم. بار اول در 1971 برایش پیراهن عروسی دوختم. دفعه بعد وقتی بود که در 1977 نامهای فرستاد و نوشت پدرش را از دست داده و این بار هم خبرم کرد که مادرش بهتازگی درگذشته است. نمیدانم آنجلا فکر میکند با شنیدن این خبر چه حسی دارم. شاید خیال کند شوکه میشوم. با شناختی که از آنجلا دارم میدانم که آدم خوبی است و بیدلیل فکر بد به خودش راه نمیدهد. مهمتر اینکه شخصیت جالبی دارد.
وقتی شنیدم مادر آنجلا اینهمه دوام آورده خیلی تعجب کردم. گمان میکردم این زن سالها پیش مرده باشد. خدا میداند که همه میمیرند. اما چرا من از طول عمر همه شگفتزده میشوم در حالی که خودم، مثل جانوران دریایی که زیر قایقها میچسبند، به زندگی چنگ انداختهام ..."
ایضا وضعیت در مورد "تو مرد نیستی" هم به همین صورت است. البته اینجا دیگر ناشر آرم طلایی "نامزد کتاب برگزیده سال 2019 گودریدز" را روی جلد کتاب چاپ کرده تا علاقمندان زیاد به دردسرِ کندوکاو درباره کتاب نیافتند!
نویسنده: عطاف رام
ترجمه: فاطمه موسوی کریمی
ناشر: ستاک
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 59000 تومان
تعداد صفحات: 371 صفحه
شابک: 978-600-8883-38-8
دیا در حالی با خواستگارانش صحبت میکند که هیچ علاقهای به ازدواج ندارد. این بلا پیشتر هم سر مادرش آمده بود. مادری که سالها فکر میکرد در تصادف او را از دست داده، اما روزی با دریافت پیامی از طرف غریبهای آشنا فهمید که اتفاقات زندگیاش چیزی نبوده که تصور میکرده ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
"من در روزی سرد و ابری، بدون قدرت تکلم در بروکلینِ نیویورک متولد شدم. هرگز کسی درباره شرایطم صحبت نکرد. من تا سالها بعد نمیدانستم که نمیتوانم حرف بزنم. تا آنکه یک روز دهانم را باز کردم و آمدم که از خواستهام حرف بزنم ولی فهمیدم که کسی نمیتواند صدایم را بشنود. در محل زندگیام، ساکت بودن از ویژگیهای جنسیتیام است. همانقدر عادی؛ مثل وجود مجرای شیردهی در بدن یک زن و همانقدر لازم و ضروری؛ مثل پرورش نسل بعدی در بطن او ولی البته که ما هیچوقت این را به شما نمیگوییم. در محل زندگیام، ما یاد گرفتهایم که خودمان را ساکت کنیم، یاد گرفتهایم که این کار ما را نجات میدهد ولی حالا، پس از گذشت چندین و چند سال فهمیدهام که این یک امید واهی است. حالا، که دارم این متن را مینویسم، احساس میکنم که صدایم را به دست آوردهام.
شما تابهحال این داستان را نشنیدهاید. اصلا مهم نیست که چند کتاب خواندهاید یا چند داستان بلدید. حرفم را باور کنید: هیچکس تابهحال چنین داستانی برایتان تعریف نکرده است ..."
خب، میرسیم به کتابهایی از ناشر بچهمحلمان؛ آن یکی دیگر که پرکارتر است! واقعیتش را اگر بخواهید، "قطعات گمشده" در بهار امسال چاپ شده و احتمالا همانموقع هم به دست من رسیده است. ماه گذشته که داشتم قفسه کتابهای منتظرالفهرست را خانهتکانی میکردم متوجه شدم که این یکی افتاده است پشت قفسه و بدینترتیب چندین ماه از جلوی دید پنهان بوده (شانس آورد، ممکن بود چندین سال آن پشت بماند و چشمم بهش نیافتد!) خلاصه اینکه علت تاخیر در معرفی آن این سرنوشت رازآلود بوده است که خوشبختانه خیلی نگذشت که ختم به خیر شد.
نویسنده: هادی معیرینژاد
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 27000 تومان
تعداد صفحات: 184 صفحه
شابک: 978-600-182-623-8
پیرمرد با دانستههایش دربارهی تمدنهای باستانی و نظریه عجیبش به نام بازی آسمانی، روی ماهان، تحقیقش و زندگیاش تاثیری شگرف میگذارد و او را به این باور میرساند که با غور در گذشته میتوان آینده را تغییر داد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
"ما تصور میکنیم روند زندگی ما بر اساس چیزهایی است که میبینیم؛ صداهایی که میشنویم و قطعاتی ملموس که حواس پنجگانه ما را تحت تاثیر قرار میدهند، اما گاهی این قطعات گمشدهی زندگی ما هستند که پیدایشان نمیکنیم، اما آنها در خفا منتظر میمانند و مانند یک کودک بازیگوش از پشت دیوار بیرون میپرند و ما را غافلگیر میکنند. ما هر چه پخته و باتجربه هم باشیم باز از این اتفاق غافلگیر میشویم. گاه همین قطعات گمشده هستند که مسیر زندگی ما را مثل یک نقطهی عطف عوض کرده و اتفاقاتی شگرف را رقم میزنند که شاید هیچگاه تصورش را هم نمیکردیم.
پنج یا ششساله بودم. قبل از انقلاب بود، درست وقتی که خانوادههای خارجی که در زمان شاه در ایران زندگی میکردند - خرتوپرتهایشان را میفروختند و برمیگشتند به مملکتشان.
خیلی از آنها در محلههای مرکزی تهران مثل سهروردی، امیرآباد، یوسفآباد، بهار و فردوسی ... زندگی میکردند و باز هم درست یادم نیست که در خیابان بهار بود یا همان اطراف که به همراه مادرم و دوستانش برای خرید به خانهی یکی از این خانوادهها رفتیم ..."
دو کتاب بعدی اما جزو تازهترین دستپختهای ناشر بچهمحل هستند و رازآلودگی سرنوشتشان را رقم نزده است. بگذریم که با توجه به خلاصه داستانهای هرکدام انگار معما و تعلیق جزء اصلی داستان در هر دو کتاب است.
نویسنده: لورن نورث
ترجمه: بابک اسلامیه
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 74000 تومان 63000 تومان
تعداد صفحات: 424 صفحه
شابک: 978-600-182-603-0
پس از مرگ ناگهانی همسرش مارک در سانحهی ناگواری که چند ماه پیش رخ داد، تنها چیزی که او را سرپا نگه داشته جیمی است. تس و جیمی برای درک زندگی جدیدشان بدون مارک با هم کشمکش دارند، ولی شادیشان را در لحظههای کوتاه زندگی روزمره مانند رفتن تا درِ مدرسه و تماشای تلویزیون پیدا میکنند. زندگی بدون مارک دشوار است، ولی تس پسرش جیمی را دارد و نکتهی مهم همین است.
ولی در حالی که تس در بیمارستان سردرگم است و کسانی دوروبرش را گرفتهاند که به حرفهایش گوش نمیکنند، دنیایش فرو میریزد. برای نجات پسرش، باید اتفاقات بین روز مرگ مارک و تولد پسرش را کنار هم بگذارد، ولی شاید تحمل واقعیت برایش بیش از اندازه دشوار باشد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
"در باریکهای از زمان که افسوس خیلی کوتاه است، اثر مورفین در بدنم کم میشود، ولی حس درد هنوز مبهم است. آنقدر مبهم که میتوانم از چهار نکته مطمئن باشم:
یک - در بیمارستان هستم.
دو - کسی به من چاقو زده است.
سه - تو زندهای.
چهار - جِیمی گم شده است.
حدس میزنم پنج دقیقه باشد. در این پنج دقیقهها قلبم با چنان نیرویی میزند که با هر تپش، تمام بدنم را تکان میدهد. در این پنج دقیقهها میدانم که باید کاری کنم. پسرمان گم شده و مطمئن نیستم کسی این را بفهمد. مطمئن نیستم کسی دنبالش بگردد. پس از این پنج دقیقهها، اسیر دردی میشوم که در شکمم میپیچد، طوری که انگار کسی درونم را میتراشد و زیرورو میکند و برای این که با جیغ بلندی سراغ تو و داروهایم را نگیرم، ناچارم لبهایم را محکم روی هم بفشارم ..."
نویسنده: سباستین فیتسک
ترجمه: مهوش خرمیپور
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1403 (چاپ 3)
قیمت: 430000 تومان
تعداد صفحات: 446 صفحه
شابک: 978-600-182-662-7
"سیزده جسد، یازده زن مورد تجاوز قرار گرفته، هفت جسد مثله شده، تعداد زیادی افراد ربوده شده و دو خواهر که طوری به میلهی شوفاژ بسته شده بودند که اگر آنها را بهموقع پیدا نمیکردند، در اثر گرسنگی، مرگ فجیعی در انتظارشان بود.
من تا اینجا درمجموع از کارم بسیار راضی بودم، درواقع اگر امروز ساعت 15:32 سر راهم از دیدن یک قربانی بیدفاع در شبکهی فاضلاب دچار آشفتگی نمیشدم، یک جنایت دیگر را به جنایتهای آن زن اضافه کرده بودم.
در ابتدا صدای زنگ تلفن را نادیده گرفتم؛ من معمولا سر کار که هستم، گوشیام را خاموش میکنم، اما امروز دوشنبه است و دوشنبهها نوبت من است که دختر دهسالهمان را از مدرسه به خانه ببرم، حتی اگر هم همسرم روی زمین باشد، زیرا او خلبان مسیرهای دور است و خیلی کم پیش میآید که در خانه باشد.
هرچند که من شمارهی روی نمایشگر را نمیشناختم اما ساعت و زمان تماس تقریبا درست بود. در این ساعت میبایست تمرین شنای یولا تمام شده باشد و احتمالا او با گوشی یکی از دوستانش به من زنگ میزد. بنابراین تصمیم گرفتم که نگذارم تلفن روی پیغامگیر برود و این خطر را به جان خریدم که بهمحض برداشتن گوشی به مرکز تلفن شرکتهای مختلف تبلیغاتی وصل شوم که با چربزبانی و بدون در نظر گرفتن اینکه از ماهها پیش حساب بانکی من خالی و موجودی آن زیر صفر است، قصد مجاب کردنم برای بستن قرارداد بیمهی تکمیلی، دندانپزشکی یا اشتراک کانالهای تلویزیونی داشته باشند ..."
"شعری به فارسی برایم بخوان" از چند جهت به نظرم میتواند کتاب جالب توجهی باشد. اول اینکه نویسندهاش مهاجر است و در خارج از کشور زندگی میکند؛ خواندن تجربیات ایرانیان مهاجر همیشه برایم جالب و کنجکاویبرانگیز بوده. دوم اینکه نویسنده داستانهایی نوشته برپایه تجربیات شغلیاش در آن محیطی که خواسته یا ناخواسته به آنجا مهاجرت کرده؛ روایتهایی که علیالقاعده باید خواننده را خیلی به آن جوهر اصلی مهاجرت نزدیک کند. و سوم آنکه آن تجربیات درباره شغلی با عنوان "روانشناسی" است که معمولا ترکیبش با ادبیات و برروی کاغذ معمولا معجون دلپذیری بهدست میدهد (وگرنه آثار اروین یالوم چرا اینهمه خواننده و طرفدار دارد!)
نویسنده: صبا اخوت
ناشر: جهان کتاب
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 20000 تومان
تعداد صفحات: 83 صفحه
شابک: 978-600-8967-33-0
"رخشنده سیروانی صندلی را با خوشحالی به سمت میز کشید و با خودش فکر کرد که چه صندلی خوبی دارد و چه جالب میشد اگر تمام مدت سوار بر صندلی عرض اتاق را طی میکرد و به اشیا خیره میشد. قبل از او شخص دیگری اتاق را به سلیقه خودش چیده بود، او هم از زمانی که اینجا مشغول به کار شده بود اشیاء مورد علاقهاش را در قسمتهایی از اتاق جا داده بود. هر وقت خسته بود یا میخواست به خودش روحیه دهد حتما نگاهی به صدفها و مهرههای رنگی میانداخت. آن گوزن نقرهای درون گوی شیشهای اما برای مواقع خیلی ضروری بود، وقتهایی که خیلی خسته بود به گوزن نقرهای نگاه میکرد و انرژی تازه مییافت.
نگاهی به ساعت انداخت، چند دقیقه دیگر مانده بود تا رضا بیاید. چرخی با صندلی زد و به جای اول برگشت، پیش از این به روال همیشگی به اتاق انتظار میرفت و رضا را صدا میزد و او را با خود تا اتاق کار همراهی میکرد اما بهمرور فهمید که بهتر است بگذارد رضا بهتنهایی بیاید؛ به همین خاطر در اتاق مینشست و در را باز میگذاشت تا رضا بداند که و به انتظارش نشسته است ..."
یکی از دوستان توصیه کرده بودند که "دشمنان" چخوف را هم به مجموعهمان اضافه کنیم. کتاب را درست به موقع خریدم. چون بلافاصله فروشندگان آن را "چاپ تمام" علامت زدند و احتمالا بقیه طالبان آن باید تا انتشار چاپ جدیدش منتظر بمانند. با توجه به حجم کتاب و اوضاع قیمتها حدس میزنم چاپ جدید کتاب دو برابر پشت جلد چاپ سال 1397 قیمت بخورد (چیزی در حدود هشتاد هزار تومان! بعدا نگویید که "نگفتی")
نویسنده: آنتوان چخوف
ترجمه: سیمین دانشور
ناشر: نگاه
سال نشر: 1401 (چاپ 15)
قیمت: 135000 تومان
تعداد صفحات: 319 صفحه
شابک: 978-964-351-258-3
"در عروسی اولگا ایوانونا، تمام دوستان و آشنایان حضور داشتند. اولگا به شوهرش اشاره میکرد و رو به آنها میگفت:
"نگاهش کنید، واقعا در قیافهاش یک چیزی هست."
و این حرف را که میزد، مثل این بود که میخواهد ازدواج خود را با این مرد معمولی و ساده که به هیچ روی قابل توجیه نبود، توجیه کند.
داماد، "اسیب استپانیچ دیموف"، دکتر طب بود و اسما رتبه مشاور فنی را داشت. در دو بیمارستان کار میکرد. در اولی بیماران سرپایی را میدید و در دومی جراحی میکرد. از ساعت نه صبح تا ظهر، در بیمارستان اولی کار میکرد و بیماران سرپایی را میدید و در قسمتهای مختلف کار میکرد. وقتی کارش در اینجا تمام میشد، قطار سوار میشد و به بیمارستان دومی میرفت و در آنجا جراحی میکرد. عایدات شخصیاش کم بود، سالی حدود 500 روبل بود. همین! بیشتر از این از او چه میتوان گفت؟ اما برعکس، اولگا ایوانونا و دوستان و آشنایانش به هیچوجه مردمان معمولی نبودند ..."
من همچنان تقریبا اکثر کتابهای بزرگسالانه نشر اطراف را میخرم. خط کاری که دستاندرکاران اطراف برای خودشان انتخاب کردهاند همیشه مورد علاقهام بوده و حالا که میبینم ناشری با جدیت بدون اینکه از مسیر تعریف شده منحرف بشود در این راه حرکت میکند، من هم به عنوان یک خریدار کتاب "ندید" همه کتابهایشان را میخرم (مگر آنکه گاهی کتابی به نظرم خیلی گران یا خیلی تخصصی برسد و به یکی از این دو دلیل استثنا قائل بشوم!)
به هرحال در یکی دو ماه گذشته سه عنوان از تازهانتشاریافتههای اطراف خریدهام که در ادامه آنها را میآورم. کتاب اول، دومین عنوان از مجموعهای است که ناشر به موضوع "تجربهی محیط کار" اختصاص داده و در آن کتابهایی را که به این موضوع پرداختهاند، منتشر میکند. دو کتاب بعدی هم دو مجموعه مقاله، یا آنطور که اینروزها متداول است دو مجموعه "جستار" است که در قفسه کتابخانه ما در کنار بقیه مجموعه جستارهای ریز و درشتی که اطراف تاکنون منتشر کرده، قرار میگیرد.
نویسنده: دنیل لاینز
ترجمه: سعید قدوسینژاد
ناشر: اطراف
سال نشر: 1402 (چاپ 4)
قیمت: 298000 تومان
تعداد صفحات: 333 صفحه
شابک: 978-622-619437-2
"اگر فیلمی دربارهی مرد پنجاهوچندسالهی فلکزده و بیکارشدهای میساختید که فرصتی بزرگ برای از سر گرفتن مسیر شغلی نصیبش شده، صحنهی اول فیلم ممکن بود این باشد: صبح اول هفتهای در ماه آوریل، خنک و آفتابی. نسیم روحبخشی از رودخانهی چارلز در کمبریج ماساچوست میوزد. مرد - با مویی جوگندی که خوب کوتاه نشده، عینک کائوچویی، پیراهن مردانه- سوباروی اوتبک خودش را در پارکینگ پارک میکند و با دستهای عرقکرده کولهپشتی لپتاپیِ سادهاش را برمیدارد و به سمت در ورودی ساختمان قدیمی آجرقرمز بازسازیشدهی پرزرقوبرقی راه میافتد. پانزدهم آوریل سال 2013 است و آن مرد من هستم. میروم که اولین روز کاریام در هاباسپات را شروع کنم؛ اولینبار در عمرم که قرار است جایی غیر از تحریریهی مجله کار کنم ..."
نویسنده: ربکا سولنیت
ترجمه: نیما م. اشرفی
ناشر: اطراف
سال نشر: 1403 (چاپ 29)
قیمت: 227000 تومان
تعداد صفحات: 214 صفحه
شابک: 978-622-619438-9
امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
"اولینبار با جام الیاس مست شدم. حدودا هشتساله بودم. عید فطیر بود، همان وقتی که خروج بنیاسرائیل از مصر را جشن میگیرند و الیاس نبی را به خانههایشان دعوت میکنند. نشسته بودم پشت میز بزرگترها، چون وقتی پدر و مادرم و آن زوج دیگر دور هم جمع میشدند، در مجموع پنج پسربچه توی خانه بود و بزرگترها ترجیح داده بودند پیش آنها باشم و نسل خودشان من را نادیده بگیرد تا همنسلهای خودم. رومیزی قرمزونارنجیرنگ بود و رویش پر از جام و بشقاب و سینی و کارد و چنگال نقره و شمع. من جام پایهداری که برای الیاس نبی گذاشته بودند را با جام آبانگور خودم که کنارش بود اشتباه گرفتم و همهاش را سرکشیدم. وقتی بالاخره مادرم فهمید که سرخوش شدهام، اول تلوتلویی خوردم و نیشم باز شد اما وقتی دیدم قیافهاش توی هم رفته، ادای آدمهای هشیار را درآوردم.
مادرم قبلا مسیحی کاتولیک بود و آن یکی خانم پروتستان، اما شوهرانشان یهودی بودند. هر دو فکر میکردند بد نیست این آیین را بهخاطر بچههایشان زنده نگه دارند ..."
نویسنده: آدام گاپنیک
ترجمه: کیوان سررشته
ناشر: اطراف
سال نشر: 1402 (چاپ 12)
قیمت: 185000 تومان
تعداد صفحات: 207 صفحه
شابک: 978-622-619441-9
"دختر سهسالهام اولیویا دوستی خیالی دارد به نام چارلی راویولی. اولویا کودکیاش را در منهتن میگذراند و برای همین دوست خیالیاش، چارلی راویولی، هم اخلاق و رفتارش شبیه مردم منهتن است: در آپارتمانی در تقاطع مدیسون و لنگزینگتون زندگی میکند، شامش مرغ کبابی، میوه و آب است و با اینکه فقط هفتسالونیمه است احساس میکند خیلی "بزرگ" شده و مردم هم بزرگ حسابش میکنند. اما عجیبترین خلقوخوی محلیِ همبازی خیالی اولیویا این است: همیشه سرشلوغـر از آن است که با اولیویا همبازی شود. دخترم تلفن همراه اسباببازی را میگیرد دم گوشش و صدایش را میشنوم که توی تلفن میگوید "راویولی؟ من اولیویام ... اولیویا. میآی بازی کنیم؟ باشه. بهم زنگ بزن. خداحافظ." بعد تق گوشی را میبندد و سر تکان میدهد "همهش میره روی پیغامگیر." یا میگوید "امروز با راویولی حرف زدم." ..."
تا خبر انتشار "آقای دادستان!" را شنیدم یک نسخه از آن سفارش دادم. به نظرم خیلی خوب است که ایرانیها خاطراتشان را بنویسند. مخصوصا آنهایی که کارشان نوشتن نیست و از روشهای دیگری به جز نوشتن یا حرف زدن ارتزاق میکنند. بگذریم که با تورق کتاب و مرور عکسهای آن مشخص شد دکتر شفیعی کدکنی شوهر خواهر آقای دادستان است و همایونپورها و ارشادیها هم از دیگر خویشاوندان او هستند. خلاصه اینکه جناب دادستان با هنر و ادب چندان هم بیگانه نبوده و نیستند.
نویسنده: علی گرکانی (به اهتمام هرمز همایونپور)
ناشر: پارس کتاب
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 130000 تومان
تعداد صفحات: 215 صفحه
شابک: 978-964-8317-14-5
نویسنده، در هر شهری که اقامت داشته، عادات و رسوم مردم و خصوصیات روحی و شخصیتی آنها را با زبانی ساده بازگو میکند. او، که کارش را در دادگستری از پله اول در آبادانِ زمان ملی شدن صنعت نفت شروع میکند، بعد از انتقال به تهران به ریاست دادگاه جنایی و سپس دادستانی میرسد. این قسمت خاطرات او، نشانگر بخشی از تاریخ دادگستری ایران در سالهای قبل از انقلاب است. دیدار او از اروپا و ایتالیا و آن چه در آن مناطق مشاهده میکند نیز از بخشهای خواندنی و آموزنده کتاب است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
قبول کردن این توصیه که "پیگیر اخبار نباشید" چندان نباید کار سختی باشد. اما عمل کردن به آن احتمالا داستان دیگری دارد. بنابراین نمیدانم استدلالهای آقای دوبلی چقدر ممکن است کارگر افتند. به هرحال کتاب با ترجمه عادل فردوسیپور احتمالا به اندازه کافی مورد استقبال قرار خواهد گرفت. از حق نگذریم ماجرای "کتاب شدن" این مقوله هم که نویسنده در ابتدای کتاب به آن اشاره کرده، خواندنی است. احتمالا الباقی 140 صفحه دیگر کتاب هم به همین سیاق خواننده را بهدنبال خود خواهد کشید.
نویسنده: رولف دوبلی
ترجمه: عادل فردوسیپور، بهزاد توکلی، علی شهروز
ناشر: چشمه
سال نشر: 1401 (چاپ 16)
قیمت: 70000 تومان
تعداد صفحات: 142 صفحه
شابک: 978-622-01-0661-6
"12 آوریل 2013 به دفتر روزنامهی گاردین دعوت شدم تا دربارهی کتاب هنر شفاف اندیشیدن که تازه به انگلیسی چاپ شده بود صحبت کنم. هر هفته به یک نویسنده فرصت داده میشود تا کتاب جدیدش را به اعضای تحریریه معرفی کند و این افتخار آن هفته نصیب من شده بود. آلن راسبریجر، سردبیر وقت گاردین، همکارانش را جمع کرد. اتاق کمکم داشت از خبرنگاران پر میشد …
راسبریجر بعد از اینکه گلویش را صاف کرد، بلند شد و با لحنی جدی گفت: "اخیرا به وبسایت شما سر زدهام و مقالهی جدیدتان توجهم را جلب کرد. دوست دارم دربارهی آن مقاله حرف بزنید. نه کتابتان."
به هیچوجه آمادگیاش را نداشتم. نکات متقاعدکننده و مدونی دربارهی کتاب هنر شفاف اندیشیدن حاضر کرده بودم و امیدوار بودم با کمترین تغییرات در صفحات روزنامه گاردین به چاپ برسد. همه را قورت دادم. مقالهای که راسبریجر در وبسایت من به آن برخورده بود، مهمترین استدلالها علیه مصرف چیزی را فهرست میکرد که این خبرنگاران معتبر به صورت تماموقت مشغول تولیدش بودند: اخبار. ملاحظه را کنار گذاشتم و شروع به صحبت کردم. دلیل پشت دلیل میآوردم که نباید پیگیر اخبار باشیم. حالا به جای اینکه جلوی پنجاه شنوندهی خوشبرخورد ایستاده باشم، پنجاه حریف مقابل خودم میدیدم. تلاش میکردم زیر نگاههای خیرهشان تا جای ممکن خونسردیام را حفظ کنم. بعد از بیست دقیقه با این جملات حرفم را به پایان رساندم: "بگذارید صادقانه بگویم. خانمها و آقایان! کاری که اینجا انجام میدهید عملا نوعی سرگرمی است."
سکوت حاکم شد. سکوت مطلق. راسبریجر چشمهایش را نازک کرد، به اطرافش نگاهی انداخت و گفت: "میخواهم استدلالهای آقای دوبلی را چاپ کنیم. همین امروز." برگشت و بدون خداحافظی اتاق را ترک کرد. خبرنگاران هم دنبالش رفتند. هیچکس نگاهم نکرد. کسی حتی یک کلمه هم حرف نزد.
... کتابی که در دست دارید، براساس همین مقالهی جنجالی نوشته شده است. اما شامل مطالب گستردهتری در اینباره میشود: دلایل بیشتر برای پیگیری نکردن اخبار، تحقیقات بیشتر دربارهی تاثیرات خواندن اخبار، و توصیههای بیشتر دربارهی چگونگی کنار گذاشتن این عادت ..."
انتشار کتابهایی به قلم خانم الدر و آقای پل همچنان ادامه دارد و عنوانهای اغلب کتابهایی که در این مجموعه "تفکر نقاد" منتشر میشود، کنجکاویبرانگیز و جذاب هستند. شکر خدا قیمت کتابها هم در حد یک بسته کلوچه نادری است (از نوع چهارتاییاش) بنابراین حتی در صورت نارسا بودن متن یکی دو عنوان هم ضرر زیادی به جایی نمیخورد!
نویسنده: لیندا الدر، ریچارد پل
ترجمه: امین هاشمی، آرش اردهالی
ناشر: اختران
سال نشر: 1402 (چاپ 5)
قیمت: 40000 تومان
تعداد صفحات: 88 صفحه
شابک: 978-964-207-155-5
این کتاب راهنما تنها در حکم نقطهی آغازی است برای برنامهریزی و تمرین خوداندیشی. ما امیدوار نیستیم موجب نوعی دگرگونی معجزهآسا در شما بشویم، فقط میخواهیم شالودهای برای رشد فکری و احساسی شما در آینده بنا کنیم. ما تنها توضیحاتی مقدماتی در مورد مقولههایی عمیق و پیچیده به دست دادهایم. اما بههرحال باید از جایی شروع کرد. رشد فکری صورت نمیپذیرد مگر آن را جدی بگیریم. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
کتاب یک برنامه 25 هفتهای به خواننده ارائه میکند تا او بتواند طی این مدت در هر هفته یک ایدهی بنیادی درباره تفکر را تمرین کند و از این راه تلاش کند تا کیفیت تفکر خود را بهبود دهد.
در دوران مدرسه من همیشه درسم خوب بود. معمولا شاگرد اول نبودم (!!!) اما شاگرد دوم یا سوم میشدم. با درس خواندن مشکلی نداشتم، بنابراین میخواندم. البته احساس نمیکردم که تیزهوش هستم یا استعدادم در یادگیری خارقالعاده است. درس میخواندم، بعضی درسها را خوب میفهمیدم (شاید چون دوستشان داشتم) و بعضی درسها را هم خیلی چیزی ازشان سردرنمیآوردم و به همین خاطر هم هیچوقت شاگرد اول نمیشدم!
همان سالها دو کتاب از جورج پولیا به تورم خورد. اولی "مساله را چگونه حل کنیم"، ترجمه احمد آرام و دیگری "خلاقیت ریاضی" ترجمه پرویز شهریاری. موضوع هر دو کتاب بیشتر از آنکه ریاضیات باشد، آموزش چگونگی برخورد با مسائل ریاضی بود. نمیدانم چقدر راهوروشهای جورج پولیا به کارم آمد و درسم را بهتر کرد اما میدانم که آن زمان شیفتهی مطالب او شده بودم و فراگیری اینکه "مساله" را، بطور عام، چطور میشود حل کرد. حالا پس از سالها به نظرم دوباره کتابی مشابه پیدا کردهام. آیا باربارا اوکلی هم میخواهد همان موضوع "چگونه ماهی گرفتن" را بهمان یاد بدهد؟ امیدوارم که اینطور باشد.
نویسنده: باربارا اوکلی
ترجمه: کامیاب تقیزاده
ناشر: چترنگ
سال نشر: 1402 (چاپ 5)
قیمت: 180000 تومان
تعداد صفحات: 288 صفحه
شابک: 978-622-6220-00-2
ذهنی برای اعداد کتابی عالی در مورد شیوه مطالعه ریاضی، علوم یا هر مبحثی است که حل مسئله در آن نقش مهمی بازی میکند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
"آدمهای چهارباغ" را دوستی سفارش دادند و ما هم طبق معمول یک نسخه برای خودمان تهیه کردیم تا اطلاعاتش را در قفسههایمان وارد کنیم. به نظرم باید جالب باشد که آدم قصههایی را پشتِ هم بخواند که نقطه اشتراک همهشان یک شهر باشد.
اخیرا دوستی را از دست دادم که سالها پیش بابت ارتباط کاری که با او داشتم منِ ضدِسفر را به بهانه "ماموریت کاری" کلی در ایران اینور و آنور برد. از تبریز و ارومیه و اردبیل تا بندرعباس و آستارا و اراک و بازرگان، و البته اصفهان. حالا یاد هرکدام از آن شهرها که میافتم، بیاختیار او و روحیه شلوغ و شوخوشنگش به یادم میآید و … اگر نبود احتمالا من هیچکدام از این شهرها را نمیدیدم. احتمالا هرکدام از داستانهای آدمهای چهارباغ را هم که بخوانم، باز او و سفری که به اصفهان داشتیم به یادم خواهد آمد. بعضی آدمها اینجوری هستند یادشان همیشه با آدم است. بعضی شهرها هم اینجوری هستند.
نویسنده: علی خدایی
ناشر: چشمه
سال نشر: 1403 (چاپ 6)
قیمت: 155000 تومان
تعداد صفحات: 132 صفحه
شابک: 978-622-01-0020-1
"انگارنهانگار سوار دوچرخه است در این صبحِ دو سه روز مانده به مهر. این چرخها خودشان میتابند، میچرخند تا آقا رضا با لبخند خوشیِ شب قبل، از آمادگاه بپیچد به چارباغ. چارباغیها تقریبا همه مشتری آقا رضایند. راستهی سینما نقشجهان میآیند پیش او اصلاح و از وقتی صندلی مشتری را چرم قرمز کرده به او میگویند آقا رضاقرمز. نه مادی را نگاه میکند و نه پاساژی را که لب فرشادی میسازند. میرود جلوتر با خاطرات دیشب در خانهاش.
نوهچیها یکییکی لب ایوان روی سکو نشسته بودند و پدربزرگ موهایشان را کوتاه کرده بود. هوای خنک غروب جمعه. اول پسرهای احمدرضا و بعد تکپسرِ محمدرضا و آخر پسرِ غلامرضا که مدرسه نمیرفت و گفت "آقاجون، آقاجون، موهای من!" آقا رضا خندید، گفت "باباجون تو که مدرسه نمیری." بعد حاجخانم که به نوهها یکی دو تومان جایزه داد. دخترِ حمیدرضا گفت "پس به من! پس به من!"
"الاهی ننه، تو که موهاتو نبریدی. نچیندی که."
تا عروس گفت "کوتاه نکردی!" حاجخانم به او هم یک دوتومنی داد ..."
مدتهاست که در تعجبم چرا ترجمه کامل کتاب موبیدیک تجدید چاپ نمیشود. در سالهای اخیر تا دلتان بخواهد ترجمه خلاصهشده از این کتاب برای نوجوانان به بازار آمده. اما آخرین باری که انتشارات امیرکبیر ترجمه کامل پرویز داریوش را از این کتاب منتشر کرده علیالظاهر سال 1390 بوده و الان مدتهاست که نسخههای آن چاپ در بازار تمام شده است. اینکه چرا دوباره کتاب تجدید چاپ نمیشود، از آن ماجراهایی است که خیلی دلم میخواهد از آن سردربیاورم.
بگذریم، این دلنگرانی درباره ملویل و کتابش ناخودآگاه باعث شده هرجا اسمش را میشنوم گوشهایم تیز بشود. برای همین هم دیدم حالا که شاهکارش را نمیشود تهیه کرد شاید بد نباشد کتابی درباره او و زندگیاش بخوانم تا اینکه بالاخره روزی موبیدیک دوباره به بازار بیاید!،
نویسنده: کوین جی. هیز
ترجمه: رحمتالله قائمی
ناشر: علمی و فرهنگی
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 39000 تومان
تعداد صفحات: 250 صفحه
شابک: 978-600-436-976-3
مشاهده و انتخاب کتابهای فهرست در بخش مشترکین
نظرات درباره اين مطلب
در مورد نسبت فامیلی نویسنده "آقای دادستان" با ارشادیها و همایونپورها هم هركس كنجكاو است میتواند كتاب را بخواند. شاید پاسخش را آنجا یافت! بعد با كمی صبر و حوصله میتواند ارتباطش بدهد به دكتر كدكنی. "كنجكاوی" هم بالاخره برای خودش زحمت دارد دیگر!
همایونپورها با ارشادیها و این هر دو با شفیعی کدکنی چه نسبتی دارند؟
این پرسش صرفاً محض ارضای حس کنجکاوی پرسیده شده و ارزش قانونی دیگری ندارد!
(در حاشیه بگویم که تازگی فهمیدهام اُاین کالفر -نویسندهٔ آرتمیس فاول- داماد داگلاس آدامز بوده و جلد آخر «راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها» را او بعد از مرگ آدامز جمعوجور کرده! و این هم از جمله اطلاعات خالهزنکیای بود که بهم چسبید!)
دو تا سؤال برایم پیش آمد:
این وصف که از تجدبد چاپ نشدن متن کامل موبیدیک کردهاید، معنیاش این است که ترجمهٔ صالح حسینی چاپ نشر نیلوفر (با آن قیمت گزافش) متن خلاصه شده است؟
در این صورت باید بگویم وای بر من! چون از فرصت تخفیف نمایشگاه استفاده کردم و به هوای این که متن کامل است خریدمش! :|
مثل همیشه عالی و متنوع!