تا اوایل آبانماه تقریبا هیچ کتاب داستانی نخریده بودم! نمیدانم چطور شده بود که در این پاییز 1400 دست و دلم به "داستانی خریدن" نمیرفت. طوری شده بود که فکر میکردم فهرست این دوره غیرداستانیترین فهرست جیرهکتاب خواهد شد (بگذریم که به هر حال اکثریب اینبار با غیرداستانیهاست.) اما بعد ورق برگشت. ناشر هممحلمان دو، سه کتاب داستانی در زمینههای مختلف از تنورش بیرون آورد و کمی بعدتر هم در و تخته جوری به هم چفت شدند که بعد از ماهها قهر و بیمحلی، دوباره با نشر چشمه و کتابهایش آشتی کنیم و ... اینجوری شد که تعداد داستانیهای فهرست این ماه هم به میزان قابلقبولی افزایش یافت.
اما ماجرای ما و نشر چشمه چه بود؟ مدتی پیش (شاید بیشتر از یکسال قبل)، متوجه شدیم که موجودی اغلب کتابهای این ناشر پرکار در بانک اطلاعات توزیعکنندگانی که ما با آنها کار میکنیم، صفر شده است. با کمی کندوکاو متوجه شدیم که نشر چشمه تصمیم گرفته تا خودش دمودستگاه توزیع کتاب راه بیاندازد و بنابراین ارتباطش را با کلیه "پخشی"هایی که تا پیش از آن کتابهایش را توزیع میکردند، قطع کرده. ماههای اول، فعالیت "پخش چشمه" افتان و خیزان بود. سامانهای وجود نداشت که اطلاعات قیمت و موجودی کتابها را به کتابفروشها (که ما باشیم!) اعلام کند و بنابراین یا باید از مکانیزمهای دستی و سنتی برای بروزرسانی اطلاعات کتابهایمان از نشر چشمه استفاده میکردیم، یا کلا بیخیال کتابهای نشر چشمه میشدیم و منتظر میماندیم تا امور پخش چشمه کمی سامان بگیرد. ما راه دوم را انتخاب کردیم و همه کتابهای چشمه را در بانک اطلاعاتمان "چاپ تمام" علامت زدیم تا ببینیم بعد چه میشود.
خوشبختانه در یکی دو ماه اخیر پخش چشمه سامانه قابلقبولی راه انداخته که از آن طریق میتوانیم به اطلاعات مورد نیازمان درباره کتابهای نشر چشمه دست پیدا کنیم. پس هم کتابهای قبلی این ناشر را دوباره قیمت زدیم و "قابل فروش" کردیم و هم چندین و چند عنوان جدید و قدیم از کتابهای چشمه را "دشت" کردیم که در میانشان هم داستانی هست و هم غیرداستانی.
فهرست این ماه را با معرفی غیرداستانیها شروع میکنم چون، از نظر من، اغلب کتابهای هیجانانگیز این دوره در این گروه قرار دارند.
شاید از خودتان بپرسید سرگذشتنامهی یک شاعر چرا باید به نظر کسی که اصلا با شعر میانهای ندارد، خواندنی و "هیجانانگیز" به نظر برسد. دلیل اولش شاید این باشد که اصولا این روزها به زندگینامه و سرگذشتنامه علاقه و کشش خاصی پیدا کردهام. اما این همه ماجرا نیست. 9 سال پیش چند نسخه کتاب "ستاره اعداد" را پیدا کردم و برای جیرهکتابیها ارسال کردم. آنجا بود که متوجه شدم سیدعلی صالحی شاعر، مدتی هم به زندگینامهنویسی مشغول بوده و در این راه کتابهایی درباره محمد قاضیِ مترجم و پرویز شهریاریِ معلم و مترجم و نویسنده و ... به زیور طبع آراسته است. همانموقع گفتم و نوشتم که از سبک پرداختن ایشان به زندگی استاد شهریاری خیلی لذت بردم. بنابراین پیشداوریام درباره "راه دور ..." مقداری هم بر پایه این شناخت و تجربه قبلیام از هنر زندگینامهنویسی شاعر است.
نویسنده: سیدعلی صالحی
ناشر: چشمه
سال نشر: 1399 (چاپ 3)
قیمت: 80000 تومان 72000 تومان
تعداد صفحات: 382 صفحه
شابک: 978-622-01-0774-3
سیدعلی صالحی یکی از مهمترین چهرههای شعر معاصر ایران است. مردی که شهرتش از سالهای دههی پنجاه به عنوان شاعری جوان آغاز شد و بعد افزون گشت. صالحی یکی از پرمخاطبترین شاعران دهههای اخیر ادبیات ایران است و، در کنارش، زندگی پرفرازونشیبی را از سرگذرانده. زندگیای که بالاخره تصمیم گرفت آن را روایت کند. کتاب ماحصل این روایت خلاقانه است. روایتی که مدام به زمان حال میآید و سعی میکند امروز شاعر را به دیروزش متصل کند، شاعری که به اشکال گوناگون همیشه با سیاست و قدرت مواجهه داشته. روزگارش در جنوب ایران آغاز میشود و به روزگارش در تهران میانجامد. سالهای پرشور دههی پنجاه و سالهای عجیب دههی شصت، در روایتِ صالحی نقشی پررنگ دارند و برای همین، کتاب برای طیف گستردهای از مخاطبانی که به دنبال روایتهای غیررسمی از تاریخ معاصر هستند جذاب میشود. این که شاعر در تندباد حوادث چگونه شاهد تغییر جهان است و در این میان، چگونه سعی میکند کار خلاقهی خود را ادامه دهد و تاب بیاورد ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"چه بیرنگورو، چه غلیظ، چه به هر چهره و با هر آرایشی، خودنوشتِ حیات خویش نوعی خودخواهی نیست؟ به خلایق چه ربطی دارد که تو کیستی، چه کس بودهای، و چه میکنی. اصلا اگر هستی که شعرت هست. اگر نتوانی در شعر همهی ناگفتههایت را به یاد آوری، دیگر به چه دردِ این درد میخوری؟ یا اگر در مقامی ایستادهای که میتوان منتظر حدیثِدیگران از خویش بود، دیگر چه حرصی به حدیث نفس؟ و پندارها و پرسشهای دیگری که رو به همین دایرهی مکرر دلالت میشوند.
بارها به این سالها، سوالها داشتهام از سرشت و سرنوشت و زندگی خویش، و دورادور گفتهام نمیشود همهچیز را در شعر نوشت. اصلا شعر جای هر چیزی نیست. و آیا درست است بینگاه کردن در آینه، خود را از دنیا و دنیا را از خود گرفت؟ اندکی ابلهانه است از خود بپرسم تو مگر کیستی که این خودنوشت خصوصی را بر بام عام بیاوری به دیدار؟ میبینم جواب دارد، جوابِ درست دارد این ادعا ..."
چند هفته پیش، در جمعی خانوادگی، صحبت این بود که "صدای پای انقلاب" را کی شنیدیم. همگی متفقالقول بودند که صبح جمعه 17 شهریورماه 1357 با شنیدن خبر برقراری حکومت نظامی در تهران و چند شهر دیگر بود که "ما مردم عادی" متوجه شدیم انگار خبری هست! خوب یادم هست که خبر را در کنار دریای مازندران در حالی که ما بچهها مشغول ساختن "قلعهی شنی" در ساحل بودیم بزرگترها از رادیویی که همراه آورده بودند، شنیدند. همان روز در راه بازگشت به تهران در حین عبور از شهر کرج، برای اولینبار در خیابان سرباز و تانک و ماشین زرهی دیدیم و ... بقیهاش را هم که خودتان میدانید.
در این میان اما زندایی معتقد بود احساس اینکه "خبرهایی هست" از 28 مرداد سال 1357 و با وقوع آتشسوزی در سینما رکس آبادان به او دست داده و من با وجود آنکه برای اولینبار در عمرم تجربه دیدن تانک و سرباز در خیابان را هفده شهریور سال 57 پشت سر گذاشته بودم، پیش خودم فکر کردم که راست میگوید!
نه اینکه حالا بیست روز اینور یا آنور فرق چندانی در سرنوشت تاریخی ما برجای بگذارد. حتی با به عقب کشیدن "لحظه صفر" به زمستان سال 1356 و روز انتشار مقاله معروف روزنامه اطلاعات باز هم ماجرا برای "منِ عامی" تفاوت چندانی نخواهد داشت. اما تاثیری که حادثه سینما رکس آبادان در جامعه آن زمان برجای گذاشت، از دیدِ منِ پسربچه ده ساله هم آنقدر بوده که وقتی بعد از گذشت اینهمه سال دوباره به آن فکر میکنم هیجان دیدن "تانک واقعی" را کنار میزند و شاخصتر از هر نشانه و علامت دیگری خودش را در تقویم آن سال به رخ میکشاند.
نویسنده: کریم نیکونظر
ناشر: چشمه
سال نشر: 1402 (چاپ 7)
قیمت: 220000 تومان
تعداد صفحات: 253 صفحه
شابک: 978-622-01-0596-1
روایتی تمامعیار درباره حادثهای که در تابستان سال 1357 در آبادان اتفاق افتاد و بسیاری آن را یکی از عوامل تسریعِ شکلگیری انقلابِ سال 57 میدانند.
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"در آغاز هیچچیز نبود الا بو ...
شب 28 مرداد 1357، بهظاهر هیچ فرقی با شبهای دیگر نداشت. هوای آبادان مثل همیشه گرم و تبدار بود و شرجی امان همه را بریده بود. مشعلهای پالایشگاه، خانههای بریم را با نور نارنجیشان روشنوخاموش میکردند. لنجها، در شبی که ماه کامل بود، کنار ساحلِ اروندرود و بهمنشیر پهلو گرفته بودند و منتظر ناخداها بودند که صبحِ اول وقت راهی دریا شوند. نخلستان خاموش بود و گهگاه که نسیمی میوزید صدای گردشِ باد میانِ شاخهها به موسیقی وهمانگیزی شبیه میشد. آن شب تمام کولرها روشن بود تا افطارِ چهاردهمین شبِ ماه رمضان راحتتر از گلوها پایین رود. همهچیز عادی بود، همهچیز الا بو ..."
آخرین کتاب حمیدرضا صدر را دوستی از اسلوی نروژ به ما سفارش دادند. تا پیش از آن فکر میکردم که در زمانهی همهگیری کرونا و با دلودماغی که نداریم، کتاب انتخاب خوبی برای خواندن نیست. اما بعد که کتاب رسید و کمی آن را ورق زدم به نظرم رسید که نویسنده فقید، پیش از مرگ، به تجربه جالبی دست زده که حتی اگر خواندنش سخت هم باشد، ارزشش را دارد.
نویسنده: حمیدرضا صدر
ناشر: چشمه
سال نشر: 1403 (چاپ 28)
قیمت: 360000 تومان
تعداد صفحات: 333 صفحه
شابک: 978-622-01-0875-7
امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
چشم در چشم بیماری، زمان و مرگ. آخرین کتاب حمیدرضا صدر، که وصیت کرده بود بعد رفتنش منتشر شود، روایتی است بیوقفه و پرشتاب از جنگیدن با بیماری، هراسها و امیدها و البته تصویر مردی که سرخوشانه به زندگی آری میگوید، حتی در سختترین و نزدیکترین لحظهها به مرگ. کتاب مملو از کلماتی است که تاریخ وجود یک ذهن شگفت را روایت میکنند. ذهن مردی که میخندد ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
کتاب با این جملات آغاز میشود:
"یکی از آن نیمروزهای ظاهرا تکراری، احتمالا ملالآورتر از باقی روزها. اما نه. نه آنچنان تکراری، نه خیلی ملالآور. توفانی در راه است. توفانی بزرگ. خیلی بزرگ.
زمانش در ذهنت مانده. ساعت و دقیقهاش، همهی جزئیاتش. ساعت 10:28، سهشنبه 6 شهریور 1397، در طبقهی زیرین بیمارستان بانک ملی، بخش بیماران ریوی. سالنی فرورفته در سکوت. بیمارانی منتظر و آرام. ماتمکدهای نزدیک مراکز پولی ایران در خیابان فردوسی. کنار بانکهای ملی و مرکزی و صرافیها و سفارتخانهها. با اینهمه بیاعتنا به پول. با مرکزیت جسمهای آسیبدیده.
هرچه چشمان اهالی پول از شوق داشتهها برق میزند، چشمان بیماران روی سکوهای فلزی راهراه بیفروغ است. اینها میهمانان بیدردسری شدهاند، دیگر صدایشان را بالا نمیبرند، نه ظرفی را چرک کردهاند و نه با سخنی دلی را آزردهاند. اکثرشان قانعاند به خاموشی و التماس، مثل الانشان، مثل همین جا. سکوت. سکوت ..."
اگر راستش را بخواهید "دختران کارخانه" احتمالا اولین کتابی است که بهمحض خالی شدن دستم از کتابهای دیگر، از میان عناوین این فهرست به دست میگیرم و خواندنش را شروع میکنم. پس شاید حقش بود که نام و نشان آن را در صدر این فهرست بیاورم. این یکی از مشکلات اولویتبندی کتابها، مخصوصا در ردههای اول هر فهرست است. اینکه هرجوری آنها را میچینی باز هم میبینی وسوسه شدهای تا خودت ترتیب را برهمبزنی و دوباره با ترتیب دیگری آنها را برای خودت بچینی.
نکته دیگر درباره این کتاب آنکه داشتم فکر میکردم هیچجوری نمیشود آن را با کتابهایی که انتشارات کولهپشتی بطور معمول آنها را منتشر میکند، همخانواده کرد. یعنی تصمیم گرفتهاند به ترجمه و انتشار نوع جدیدی از کتابها بپردازند؟ یا کتابهای مشابه دیگری هم گوشهوکنار دارند که من آنها را ندیدهام و این یکی هم همخانواده همانهایی است که از چشم من دور ماندهاند!
نویسنده: لسلی تی. چانگ
ترجمه: ندا غیور
ناشر: کولهپشتی
سال نشر: 1402 (چاپ 3)
قیمت: 255000 تومان
تعداد صفحات: 463 صفحه
شابک: 978-600-461-426-9
امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 2 نفر)
چین بیش از صدوچهارده میلیون کارگر مهاجر دارد که بزرگترین جمعیت مهاجر جهان است. اکثر این مهاجران که در کارخانهها مشغول به کارند، دختران 16-25 ساله هستند. لسلی چانگ سالها در دونگوان زندگی کرده که مرکز تجمع کارخانههای جنوب چین است. به احتمال زیاد در حین خواندن این متن وسیله الکتریکی یا لباسی به همراه داشته باشید که در یکی از این کارخانهها تولید شده است. او در این کتاب داستان این کارگران را نقل میکند، به خصوص دو دختر جوانی که سه سال زندگیشان را دنبال کرده است.
چانگ دنیایی را به تصویر میکشد که تنها با گم کردن تلفن همراهتان ممکن است نامزد و دوستان خود را از دست بدهید؛ جایی که دروغگویی در مورد سن، تحصیلات و تجربه کاری اغلب لازمه پیشرفت است. جایی که میتوانید با گذراندن یک دوره کوتاه کامپیوتر یا زبان انگلیسی به یک طبقه اجتماعی کاملا متفاوت پرتاب شوید. کتاب داستانهای قدیمی ناگفتهای را درباره جمعیت عظیم زنان گمنامی روایت میکند که ساعتهای بیشمار، اغلب در شرایطی خطرناک، کار میکنند تا کالاهایی را برای ما فراهم کنند که ارزش خاصی برایشان قائل نیستیم. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
دیدن انواع و اقسام سریالهای غربی و ترکی و ... که داستانشان در بیمارستان میگذرد و شخصیتهای اصلیشان انترنها و رزیدنتهایی هستند که قرار است زیرِ دستِ پزشکان و جراحان و استادان خود با جنبههای عملی این رشته آشنا شوند، به جز "سرگرمکنندگی" خاصیت دیگری هم دارد و آن اینکه آدم را تا حدودی با "دنیای پشت پرده" رشته پزشکی آشنا میکند. اینکه اگر سوتی دادن و بیتوجهی در یک رستوران مثلا ممکن است باعث سردرآوردن یک سوسک در ظرف سوپمان بشود، اشتباهات و بیمبالاتیهایی مشابه در یک بیمارستان ممکن است فاجعه بیافریند.
نمیدانم چقدر از این واقعیتی که فکر میکنیم با دیدن فیلم و سریال به آن پی بردهایم، واقعی است و چقدرش داستانپردازیهای هنر هفتم که آن را رنگ میکند و با نام واقعیت بهخوردمان میدهد. شاید اگر دنبال واقعیت باشیم رسانه مکتوب برای کسب اطلاعات رسانه موثقتری باشد.
نویسنده: آدام کی
ترجمه: نیلوفر حسنزاده
ناشر: ستاک
سال نشر: 1402 (چاپ 4)
قیمت: 200000 تومان
تعداد صفحات: 199 صفحه
شابک: 978-600-8883-29-6
امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
خاطرات محرمانهی دکتر آدام کی که پس از سپری کردن روزهای بیپایان، شبهای بیخوابی و تعطیلات از دست رفته نوشته شدهاند، تصویرگر روزهای خدمت او در خط مقدم سرویس سلامت ملی بریتانیاست.
خاطراتی که بامزه، ترسناک و غیرمنتظره هستند و زندگی شخصی و حرفهای یک پزشک جوان را روایت میکنند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"تصمیم گرفتن برای فعالیت در رشتهی پزشکی درواقع شبیه به ایمیلیست که اوایل ماه اکتبر دریافت میکنید و در آن از شما درخواست شده منوی غذاهای مورد علاقهتان را برای مهمانی کریسمس انتخاب کنید. بدون شک، شما خوراک جوجه انتخاب میکنید و خودتان را از هرگونه اتفاق عجیب و خطر احتمالی نجات میدهید. و در نهایت به نظر میرسد همه چیز خیلی عالی سر جای خودش قرار دارد. اما اگر یک نفر روز قبل ویدیوی هولناکی از کارخانهی کشاورزی به اشتراک بگذارد و شما به طرز اتفاقی شاهد کنده شدن نوک تودهی عظیمی از جوجههای نگونبخت باشید، آن وقت تکلیف چیست؟ یا مثلا اگر موریسی در ماه نوامبر بمیرد و شما برای احترام به او کاملا به سبک زندگیای که انحصارا وابسته به مصرف گوشت است پشت پا بزنید چطور؟ یا مثلا، اگر ناگهان به خوراک فیلهی مرغ حساسیت مرگباری پیدا کنید، چه باید کرد؟ در نهایت هیچکس نمیداند چه چیزی سر میز شام انتظارش را میکشد ..."
من در دبیرستان رشته ریاضی خواندهام و درس محبوبم هم در آن سالها هندسه بوده است. شاید برای همین است که هنوز هم وقتی اسم "ریاضیات" را میشنوم گوشهایم تیز میشود که ببینم موضوع چیست. بگذریم که نه دیگر چیز زیادی از اتحادهای جبری به خاطرم مانده و نه فرمولهای مثلثات مثل گذشته برایم آشنا هستند.
با توجه به این توضیح خیلی عجیب نیست که موضوع کتاب آقای اکهارت توجهام را به خودش جلب کرد. مخصوصا اینکه اینجا صحبت از "آموزش" ریاضیات است و خبط و اشتباههایی که اغلب سیستمهای آموزشی دنیا، به اعتقاد نویسنده، دچارش هستند.
نویسنده: پل لاکهارت
ترجمه: روحالله مفید
ناشر: فاطمی
سال نشر: 1400 (چاپ 1)
قیمت: 32000 تومان
تعداد صفحات: 106 صفحه
شابک: 978-622-7564-05-1
کیت دولین، که از قرار اولینبار نوشتهی نویسنده را بصورت الکترونیک و در سطح گسترده روی شبکه اینترنت منتشر کرده است در پیشگفتار کتاب آورده است: "رک و راست بگویم، این یکی از بهترین نقدهای نظام فعلی آموزش ریاضی در مدارس است که تاکنون دیدهام."
او بعد اضافه میکند: "... پل بینشی ژرف درباره چگوگی تدریس ریاضیات دارد، و با قدرت له رویکردش، و علیه بخش عمدهای از وضعیت فعلی دنیای آموزش ریاضی در مدرسه استدلال میکند. سوای سبک نوشتاری شخصی و جذابش، آنچه او را متمایز میکند این است که او از مسائل مشکلآفرین و بسیار مورد بحث در آموزش ریاضی، چشماندازی ارائه میدهد که کمتر کسی توانایی ترسیم آن را دارد ...
از نظر من، خواندن این کتاب ... باید برای همه کسانی که میخواهند به آموزش ریاضی وارد شوند، برای همه والدینی که فرزندشان در مدرسه درس میخواند، و برای هر مقام رسمی در مدرسه یا دولت که در قبال آموزش ریاضی وظیفه دارد، الزامی شود. ممکن است با هر آنچه که پل گفته موافق نباشید. ممکن است به نظرتان روش او درباره تدریس بهگونهای نباشد که هر معلمی بتواند آن را فرابگیرد. اما شما باید آنچه او گفته را بخوانید و دربارهاش تامل کنید ..."
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"موسیقیدانی کابوس ترسناکی دید و از خواب بیدار شد. در خواب، خود را در جامعهای میدید که آموزش موسیقی در آن اجباری شده بود. "کمک میکنیم تا دانشآموزانمان در دنیایی که هر روز از صدا پُرتر میشود، رقابتیتر شوند." متخصصان آموزشی، نظامهای آموزشی، و دولت، عزمشان را برای اجرای این پروژه حیاتی جزم کردهاند. مطالعات انجام شده است، کمیتهها شکل گرفتهاند، و تصمیمات اخذ شده است؛ همه بدون مشورت یا مشارکتِ حتی یک موسیقیدان یا آهنگساز.
چون میدانیم که موسیقیدانها ایدههایشان را روی کاغذ میآورند، پس این نقطه و خطهای سیاه و عجیب و غریب باید تشکیلدهنده "زبان موسیقی" باشند. هر دانشآموزی اگر بخواهد به هر درجهای از توانایی در موسیقی دست یابد، باید بر این زبان مسلط شود؛ بهعلاوه مضحک است اگر از بچهای انتظار داشته باشیم بدون دانش پایه درباره نمادها و نظریه موسیقی، بتواند آواز بخواند و ساز بزند. ساختن قطعهای موسیقایی که جای خود دارد. حتی نواختن موسیقی و گوش دادن به آن هم از موضوعات بسیار پیشرفته به شمار میآید و عموما تا زمان ورود به دانشگاه و حتی اغلب تا دوره تحصیلات تکمیلی کنار گذاشته میشود ..."
کتاب بعدی از آن کتابهایی است که آدم دلش میخواهد یک نسخه از آن را به هریک از مسئولان و دستاندرکاران هدیه بدهد و امیدوار باشد که آن را بخوانند. وقتی یاد شیوه پذیرش فناوریهایی چون فکس، پست الکترونیک، ویدئو و ... در کشورمان میافتم، پیش خودم فکر میکنم که با ورود اولین ربات انساننما به محوطهی گمرک فرودگاه امامخمینی چه قشقرقی برپا خواهد شد!
(سالها پیش نصرالله جهانگرد، که در آن زمان معاون وزیر ارتباطات بود، در یک سخنرانی داشت برای ما "اصحاب فناوری" از مشکلاتش تعریف میکرد. میگفت که چطور برای به هوا فرستادن ماهوارهای که قرار است توسط چین برای ایران به مدار فرستاده شود دچار مشکل شدهاند، چون مسئولان لازم میدانند که برروی این مایملک کشور باید "برچسب اموال" نصب شود و هرقدر او توضیح میدهد که این دارایی ارزشمند اصلا در خاک ایران نیست که بخواهند رویش برچسب بچسبانند، گوش کسی بدهکار نیست!)
نویسنده: جیم الخلیلی
ترجمه: محمدعلی جعفری
ناشر: فاطمی
سال نشر: 1400 (چاپ 1)
قیمت: 75000 تومان
تعداد صفحات: 282 صفحه
شابک: 978-622-7564-03-7
امتیاز کتاب: (2 امتیاز با رای 1 نفر)
چگونه میتوانیم در دهه دوم قرن بیستویکم، کتابی درباره پیشرفتهای علمی پیش رو، چه آنها که قریبالوقوعاند و پنج یا دهسال با ما فاصله دارند، و چه آنها که در آینده دور، پس از دوره حیات ما، محقق میشوند تالیف کنیم؟
این کتاب درباره واقعیتهای علمی است که در آینده نهچندان دور محقق میشوند و داستان علمی-تخیلی نیست. جستارهای کتاب را متخصصان رشتههای مختلف نوشتهاند و به آخرین دستاوردهای رشته خود اشاره کردهاند.
از موضوعات جستارها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تغییر اقلیم
- زیستشناسی مصنوعی
- فضای ابری و اینترنت اشیا
- امنیت سایبری
- هوش مصنوعی
- رایانش کوانتومی
- مواد هوشمند
- سفر بینستارهای
- دورنوردی و سفر در زمان
- رباتیک
- گذار از انسانباوری
کتاب بعدی را تا دیدم، خریدم! بگذریم که باید آن را در فهرست قبل معرفی میکردم و بعد که آن فهرست منتشر شد، دیدم جا مانده!!!
امیدوار بودم که نویسنده، که عمری را در راه تحقق آرمانهای انقلاب سپری کرده، با توجه به نام کتاب، توضیح قابل قبولی داده باشد که چگونه میخواستهاند "فرشتهها" را بر این مرز و بوم حاکم کنند. اما بعد دیدم که او همان اولِ کار آب پاکی را ریخته است روی دست خواننده که "ما که کاری نکردیم، خودش شد!"
فارغ از اینکه "خودش خودبخود میشود" یا نمیشود (!!!) امیدوارم در لابلای این مطالب و یادداشتها ذرهای صداقت پیدا کنم. چیزی که معمولا در مکتوبات دوستانی که عمر خود را در راه واصل کردن ما به "بهشت خاکستری" صرف کردهاند، کمتر میبینم!
نویسنده: محمدجواد مظفر
ناشر: کویر
سال نشر: 1400 (چاپ 1)
قیمت: 49000 تومان
تعداد صفحات: 224 صفحه
شابک: 978-964-214-340-5
نویسنده کتاب، مدیر انتشارات کویر و متعلق به نسلی است که مبارزات انقلابیشان نهایتا در بهمن سال 1357 به براندازی نظام پادشاهی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران منجر شد.
مطالب کتاب در سه فصل تنظیم شده. فصل اول شامل نوشتههاست که بین سالهای 1377 تا 1399 نوشته شده. فصل دوم شامل مطالبی است مربوط به روزهای پرشور انقلاب و فصل سوم متن مصاحبههای نویسنده که طی سالهای 1382 تا 1397 با مطبوعات کشور انجام داده است.
در بخشهایی از مقدمه کتاب آمده است:
"... نگارنده به عنوان نمادی از نسلی که عمر و جوانی خود را در راه انقلاب و تحقق آرمانهای آن گذاشته میبایست در فرصتی با همنسلان خود و با جوانان این مرز و بوم سخن بگویم. بگویم ما به دنبال چه آرمانها و تحقق چه خواستههایی بودیم.
... در تمامی سالهای پس از انقلاب، خصوصا در ده سال گذشته با این پرسش جوانان مواجه بودهام که چرا انقلاب کردید. پاسخ من آن بوده که: کسی انقلاب نمیکند، انقلاب میشود - انقلاب - محصول انسداد تمامی راههای اصلاحی توسط حکومتها است و رژیم شاه چنین کرد و به تعبیر مرحوم مهندس بازرگان رهبر منفی انقلاب محمدرضا شاه بود که با اقدامات خارج از عرف و با تکیه بر استبداد فردی و گوش ندادن به سخن هر ناصح و دلسوز متخصصی زمینههای ایجاد نارضایی و انفجار عمومی (انقلاب) را فراهم کرد.
... خواننده در این کتاب با مواضع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نگارنده آشنا خواهد شد. امید است توانسته باشم با انتشار آن در حد مقدور گامی در راه چگونگی حل مشکلات کشور بردارم."
کتاب بعدی درباره "کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان" است که این روزها، حداقل در زمینه نشر کتابِ کودک و نوجوان، بسیار کمفروغ شده است. اتفاقا نویسنده و تهیهکننده کتاب هم که خود در پیش از انقلاب در کانون فعال بوده، بیشتر طرفدار فعالیتهای کتابخانهای کانون است و معتقد است بزرگداشت فعالیتهای سینمایی و نشر کتاب کانون، فعالیتهای کتابخانهای این سازمان را در سالهای طلاییاش همواره تحت شعاع قرار داده.
برای همین هم قرار است این 250 صفحهی دستپخت او تلاشی باشد برای برقرار کردن موازنهای عادلانه در این زمینه و پررنگ کردن اهمیت کتابخانههای کانون در سالهای آغازین فعالیت این سازمان.
نویسنده: علی میرزایی
ناشر: نگاره آفتاب
سال نشر: 1401 (چاپ 2)
قیمت: 100000 تومان
تعداد صفحات: 254 صفحه
شابک: 978-964-845320-1
متن چهار گفتوگو و یک نوشته از نویسنده درباره فعالیتهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سالهای پیش از انقلاب با تاکید بر اهمیت نقش کتابخانههای ایجاد شده از سوی کانون در سرتاسر کشور.
"علی میرزایی" هم بخاطر اشتغال پیش از انقلابش در کانون، و هم به دلیل فعالیت سالهای اخیرش در زمینه انتشار مجلهی "نگاه نو"، آدم جالبی است! البته این نتیجهای بود که پس از خواندن کتاب "ظهور و سقوط سپهبد حاجعلی رزمآرا" به آن رسیدم (من کتاب را به نیت رزمآرا و اینکه کلیه مطالبش درباره اوست، خریدم. اما بعد معلوم شد که تنها یک مقاله در کتاب به نخستوزیر ترور شده میپردازد و بقیه مطالب کتاب ربطی به او ندارد!) آن کتاب مجموعهای است از مقالههای مختلفی که میرزایی در دورهای طولانی از عمر حرفهای خود نوشته و منتشر کرده و با اینکه من سالها خوانندهی مجله نگاه نو بودم و چه بسا بسیاری از آن نوشتهها را در هنگام اولین انتشارشان در مجله خوانده بودم، اما خواندنشان در قالب "کتاب" و بصورت پشتِسرِهم، من را به شناخت تازهای از نویسنده و ایدهها و آرمانهایش رساند.
شاید برای همین بود که وقتی هنگام سفارش "یک شاخه ..." به دنبال نام نویسنده گشتم و به مشخصات کتاب بعدی رسیدم، فکر کردم خوب است این یکی را همه تهیه کنم و بخوانم (بگذریم که قیمت کتاب هم در این تصمیمگیری تاثیرگذار بود. این روزها دیگر کم میشود 500 صفحه مطلب چاپی را به قیمت سی هزار تومان خرید.)
نام کتاب البته ایهامی در خود دارد. اینکه معلوم نیست آیا فاعل "گفتن واقعیت" مصاحبهکننده است که مصاحبهشوندگان خود را که اغلبشان سالیانِ سال بر مسند قدرت این مرز و بوم بودهاند با "واقعیت" مینوازد یا اینکه ماجرا شنیدنِ بهانهی تاریخی ایشان است که "ما گفتیم اما زعمای قوم به حرفهایمان توجه نکردند!"
نویسنده: علی میرزائی
ناشر: نگاره آفتاب
سال نشر: 1394 (چاپ 1)
قیمت: 110000 تومان
تعداد صفحات: 494 صفحه
شابک: 978-964-8453-15-7
مجموعهای از سه گفتار یا مقاله و هشت گفتوگو. این گفتوگوها بیش از آنکه امیدآفرین باشند مرا متاثر و متاسف میکنند. گویی سرانجام تصمیم نداریم "نخبهکشی" را کنار بگذاریم و از نیروهای بادانش و باتجربه خود بهره کافی و لازم بگیریم. چرا؟ نمیدانم! در نوردیدن مرزهای توسعهنیافتگی بدون داشتن برنامه و بدون اجرای قوی برنامه ناممکن است. کنار گذاشتن سرمایههای انسانی گرانبها بهآسانی نوشیدن یک لیوان آب و اینکه فراموش میکنیم ملت چه هزینههای کلانی برای آموزش و آزمون و خطا کردنها و تجربهاندوزیهای آنان پرداخته است، کنار گذاشتن کسانی که کارنامه مثبتی داشتهاند و منشاء تحول بودهاند، آن هم درست در هنگام اوج بهرهزایی ایشان، یا تمهید شرایط بهگونهای که خودشان کنار نشستن را ترجیح بدهند، زیانهای بسیاری به کم و کیف حکمرانی در این سرزمین زده است. رفتاری را که با قائممقام فراهانی و با امیرکبیر شد و پیش از آنان و پس از آنان نیز دهها دولتمرد نامدار ایرانزمین، هر یک بهگونهای (حبس، قتل، خانهنشینی، تبعید، و ...) آن را تجربه کردند، به شکلهای دیگری، ادامه دادیم! آن روزها با خفه کردن و رگزدن، و اکنون با کنار گذاشتن مدیران و کارشناسانی آگاه، اثرگذار، بهرهزا، تحولگرا، با تجربه، و تبدیل کردن ایشان به انسانهایی فراموش شده، و گاه بیمصرف، با چرخش نیش قلم ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
گفتوگوهای کتاب با این افراد انجام شده است: دکتر فیروز توفیق، دکتر عیسی کلانتری، دکتر محمد مالجو، مهندس حسین محلوجی، دکتر طهماسب مظاهری، دکتر رضا منصوری، دکتر محمدعلی موحد.
همچنان مشغول خرید مجموعه کتابهای اریک فروم هستم!
در مورد این کتاب اخیر که از فروم خریدهام، فعلا این نکته به نظرم رسیده که من همواره نسل (نسلهای) گذشته را بخاطر انتخابهای اشتباهشان و گناهی که آن را "بیخیالی" میدانستهام، شماتت کردهام. پیش خودم فکر میکردم که متفکران و روشنفکران در آن دوره و زمانه (کدام دوره؟!) چطور ندیدهاند و نیاندیشیدهاند که مسیر حرکت "انسان" بسوی نابودی خود و محیط زندگیاش و سایر موجوداتی که این محیط را با آنها شریک است، پیش میرود. حالا اما میبینم که کسانی همچون فروم بودهاند که همان زمان هم اشتباه بودن این مسیر را میدیدهاند و به آن توجه میدادهاند. اما انگار مثل همیشه در آن زمان هم مشکل این بوده که "کو گوش شنوا!"
نویسنده: اریک فروم
ترجمه: اکبر تبریزی
ناشر: مروارید
سال نشر: 1403 (چاپ 27)
قیمت: 200000 تومان
تعداد صفحات: 220 صفحه
شابک: 978-964-6542-08-2
... هدف اصلی این کتاب تحلیل دو روش زندگی است: "روش بودن" و "روش داشتن". در فصل یکم نگاهی کوتاه به تفاوت این دو روش داریم. فصل دوم این تفاوت را با استفاده از نمونههایی از اعمال روزانه که خوانندگان نیز بهطور روزمره با آن مواجه میشوند نشان میدهد. فصل سوم نظرات مربوط به داشتن و بودن را در انجیل و تورات و نوشتههای اکهارت، ارائه میدهد. فصلهای بعد مربوط به مشکلترین موضوع است: تجزیه تحلیل تفاوت روشهای داشتن و بودن زندگی که در آنها سعی کردهام نتیجه تئوریک بر مبنای اطلاعات تجربی را نشان دهم. در حالی که فصول اولیه کتاب مربوط به جنبههای فردی دو روش داشتن و بودن است، فصلهای آخر درباره ارتباط روشهای مذکور در شکل گرفتن "انسان نو" و "جامعه نو" بحث میکند و امکان چارههایی برای ضعف انسان، و جلوگیری از گسترش فاجعهآمیز اقتصادی-اجتماعی جهان را مطرح میسازد. (برگرفته از سرآغاز کتاب)
مطالب کتاب با این جملات آغاز میشود:
" "وعده بزرگ" پیشرفت نامحدود - وعده تسلط بر طبیعت، رفاه مادی، وعده بالاترین شادکامیها برای بیشترین مردم، و وعده آزادیهای بلامانع فردی - از آغاز عصر صعنتی تاکنون سرچشمه امید و ایمان نسلهای بشری بوده است. در حقیقت تمدن ما از زمانی شروع شد که بشر تسلط فعال خود را بر طبیعت آغاز کرد. اما این تسلط تا ظهور عصر صنعتی محدود باقی ماند. با پیشرفت صنعت و جانشین شدن نیروی مکانیکی و سپس نیروی هستهای بهجای نیروی حیوانی و انسانی، تا جانشینی کامپیوتر بهجای مغز آدمی، دریافتیم که در راه تولید نامحدود و لاجرم مصرف نامحدود افتادهایم. معتقد بودیم که فن و تکنیک به ما توانایی مطلق و علم به ما دانایی مطلق داده است. میرفتیم که جزو خدایان گردیم و به موجودات برتری تبدیل شویم که توانایی آفرینش جهان دومی را داریم؛ موجوداتی که از دنیای طبیعی فقط بهعنوان مصالح آفرینش تازه خود استفاده خواهیم کرد.
مردان و بهطور فزایندهای زنان، از آزادی احساس تازهای پیدا کردند و حاکم بر زندگی خود شدند: زنجیرهای فئودالی گسیخته شده بود و هرکس میتوانست به آرزوهای خود بدون قیدوبند جامه عمل بپوشاند - یا دستکم چنین احساس میشد. گرچه این امر فقط در طبقات بالا و متوسط صادق بود، ولی پیروزی این طبقات میتوانست نویدی برای سایرین باشد تا امیدوار گردند که لاجرم دامنه آزادی جدید به تمام اعضای جامعه کشیده خواهد شد، بهشرط آنکه صنعتی شدن آهنگ پیشرفت خود را حفظ کند. سوسیالیسم و کمونیسم بهسرعت از جنبشی که هدف آن "جامعه جدید و انسان جدید" بود، به جنبشی تبدیل شد که آرمان آن زندگی بورژوازی برای همه بود ..."
ابراهیم گلستان پرحرف است! نمیدانم میشود او را خوشصحبت هم بهحساب آورد یا نه، اما به هر حال مشکل آدمهای پرحرف این است که باید کلی صبر پیشه کنی و گوش بسپاری تا شاید از لابلای صحبتها یکچیز دندانگیری بدستت آید.
دوستانی که "نامه به سیمین" را خوانده بودند اغلب مشکلشان با آن همین بود (تازه فکرش را بکنید که این نامهای بوده "یکصد صفحهای" به یک دوست!) اما بههرحال اگر بهدنبال کشف ظرائفی از وقایع تاریخی باشیم، انگار چارهای نداریم جز صبر پیشه کردن.
اینترنت را هرچه گشتم بالاخره نفهمیدم که کتاب شرح "برخورد" با چه کسی است یا اینکه اشاره نویسنده به "یک استاد که به حد شگفتانگیزی عقل، و بسط رتبه استادی را وا داده بود" که در پشت جلد کتاب آمده، به کدام شخصیت طعنه میزند. همینقدر فهمیدم که انگار موضوع این نوشته وقایع مرتبط با ملی شدن صنعت نفت است. بگذریم که فصل اول کتاب با شرح مفصلی از دیدار با "دیلن تامس" آغاز میشود که از قرار ربط چندانی هم با موضوع نوشته اصلی ندارد.
باید صبر پیشه کرد!
نویسنده: ابراهیم گلستان
ناشر: بازتاب نگار
سال نشر: 1400 (چاپ 2)
قیمت: 50000 تومان
تعداد صفحات: 141 صفحه
شابک: 978-964-8223-63-7
... این کتاب را من در سال 1336 به پایان آوردم. میشد آن را از زیر ساطور دوره سیاه تیمور بختیاری کمابیش سالم به در آورد ... اما متن آن، به گمانم، ضرر میزد به اعتبار خطاکار یک استاد که به حد شگفتانگیزی عقل، و بسط رتبه استادی را وا داده بود به کارها و مسائل دیگر و مخدوش، تا صنعت سنگینی را اداره کند. اما در حال آماده گردیدن کتاب جریانی را هم به راه انداخته بود که من در آمدن احتمالی کتاب را نوعی لطمهرساندن به عزت، و به کار و کفایت کار او دیدم. و نکردم. بیست سالی بعد هم که وضع تا حدی بازتر در حساب میآمد باز اندیشیدم در آوردن کتاب صدمهیی باشد به کارهای مهمتر، و در نتیجه به رتبه ظاهر قدرتمندی که میپنداشت گرفته است، و کارهای اساسیتری که اجتماع در جلو دارد و بیفتد توی گود کسانی که تکلیف و حد فکر و قضاوتشان را میشد دانست و بیشتر مردمان صدادار ندانستند - تا بعد، امروز، دیر، دانستند. کتاب پیش خودم ماند تا آن زمان که در آید، هرجا که درآید. و وقتی که درآید جایی خواهد داشت در شرحِ نحوه رفتار و فکرِ آن روزگارِ جماعت - و همچنین همین روزگار.
من تقصیر کار بودهام که در آن روزها بیخود ملاحظه کردم، اگرچه گفتهها وقتی که فکر میکنی مثبتاند خواهی دید که نشنیده میمانند - الا وقتی که با دروغ و تهمت و چرکی درآمیزند ... تا با خطاهای حس و فهم عام بسازند. خطای حس و فهم همیشه عادی است و هرچه که عادی است زودتر پذیرای سستی و نقص است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
... و یک کتاب تازه دیگر از نشر اطراف. این یکی البته در ذیل مجموعهای با عنوان "کتابهای نظری" منتشر شده که هشدار میدهد متن علمی و تئوریک است. جالب اینکه از این مجموعه من یک کتاب دیگر با عنوان "شهر از نو" را خواندهام و اتفاقا گذاشته بودم تا چند خطی درباره آن بنویسم. "شهر از نو" هم متنی سنگین و جدی داشت. اما مطالب چند مقاله از کتاب با وجود "جدیت" برایم جالب بود (اخیرا دیدم کتاب به چاپ پنجم رسیده. با توجه به موضوع و جدیت کتاب اینکه به این تعداد از نوبت چاپ رسیده، توجهبرانگیز بود!)
نویسنده: لیمونی سندرکاک، جیمز تراگ مورتن، لیون امیل و ...
ترجمه: نوید پورمحمدرضا (گردآوری و ترجمه)
ناشر: اطراف
سال نشر: 1402 (چاپ 6)
قیمت: 198000 تومان
تعداد صفحات: 213 صفحه
شابک: 978-622-6194-55-6
مقالات کتاب حاضر دعوت و تمرینیاند برای شهروندان و شهرسازان، برای ساکنان و متخصصان تا نسبت و فاصلهی خود با شهر را، به کمک مفهوم روایت، از نو تعریف کنند. این مقالات از مهمترین آثاری هستند که در دو دههی گذشته در این حوزه نوشته شدهاند و به کمک نظریهی روایت و مطالعات روایی، سراغ بازتعریف نسبت متخصص و شهروند، و شهرساز و شهر رفتهاند.
مقالات این کتاب نشان میدهند چطور روایت میتواند پایهی برنامهریزی و طراحی شهر باشد؛ و فراتر از آن، نشان میدهند که چه نسبتی باید میان سیاستگذار، شهرساز و شهروند در این مسیر برقرار شود. مترجم دلیل انتخاب، اهمیت تاریخی، و ایدهها و مضامین هر مقاله را در پیشدرآمدی در ابتدای هر مطلب تشریح کرده است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
کتاب بعدی را در قفسهی "خاطرات/زندگینامه" طبقهبندی کردم. اما حدس میزنم شباهتهایی با "روایت بازگشت" هشام مطر داشته باشد. پسری که با حکایت رابطهاش با پدر، در حقیقت زندگی خودش را شخم میزند و برای هرگونه بودنش دلیل و برهان میآورد! احتمالا روایت هریک از ما هم از زندگی پدرانمان رنگوبویی اینچنین خواهد گرفت و بیشتر از آنکه سرنخهایی درباره پدرمان به دست دهد، مکعب روبیکس خودمان را سروسامان خواهد داد.
نویسنده: رودریگو گارسیا
ترجمه: علیاکبر عبدالرشیدی
ناشر: نشر نون
سال نشر: 1400 (چاپ 1)
قیمت: 32000 تومان
تعداد صفحات: 112 صفحه
شابک: 978-622-7566-42-0
گابریل گارسیا مارکز، داستاننویس نامدار کلمبیایی (6 مارس 1927 - 17 آوریل 2014)، در آراکاتاکا زاده شد و سالهای زیادی از عمرش را در مکزیک گذراند. گابو با خلق شاهکارهایی همچون "صد سال تنهایی" و "عشق سالهای وبا" بهترین داستاننویس تاریخ آمریکای لاتین و از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم لقب گرفت. مارکز در مجموع 24 کتاب نوشت و در سال 1982 جایزه ادبی نوبل را از آن خود ساخت.
این کتاب روایت زندگی گابریل گارسیا مارکز و همسرش مرسدس بارچا است که بیش از نیم قرن در کنار هم زندگی کردند. ویژگی بینظیر این کتاب آن است که نویسندهاش، پسر گابو و مرسدس است. او در کلمبیا زاده و در مکزیک بزرگ شده و تحصیلاتش را در دانشگاه هاروارد به پایان برده است. او نویسنده و کارگردان فیلمهای مستند است و در این اثر کوتاه و درخشان تصویری لطیف از عشق و از دست دادن ارائه میدهد. گابویی که در این کتاب میبینیم پیرمردی است درگیر آلزایمر که روزهای آخر زندگیاش را میگذراند اما همچنان شوخطبع است و شور زندگی دارد؛ همان قدر شبیه به گابو و همان قدر دور از او.
کتاب نگاهی است از نزدیک به زندگی خصوصی و خانوادگی یک غول ادبی؛ یک هدیه به طرفداران مارکز، و یک خداحافظی باشکوه با او. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"وقتی من و برادرم بچه بودیم، بابا از ما قول گرفت که شب کریسمس سال 2000 را با او بگذرانیم. در دوران نوجوانی، بارها این قول را از ما گرفت. اصرارش مرا نگران کرده بود. یک روز، اصرارش را برای خودم اینگونه تفسیر کردم که بابا میخواهد به خودش بقبولاند که در سال 2000 هنوز زنده خواهد بود. اگر زنده میماند در سال 2000 هفتادودوساله بود. من هم قرن بیستم را در چهل سالگی به پایان میبردم. در نوجوانی، رسیدن به این سنها بعید نبود. این تاریخها هم خیلی دور از دسترس به نظر نمیرسیدند. وقتی من و برادرم بزرگ شدیم، بابا اصرارش را چندان تکرار نمیکرد. اما در آن شب موعود، در خانه بابا در کارتاخنا دِ ایندیاس، شهر محبوبش، جمع شدیم و آغاز قرن جدید را جشن گرفتیم. پدرم با کمی خجالت رو به من کرد و گفت: "یادت هست با هم چه قراری داشتیم؟ من و تو." انگار اصرارهای قبلی دوباره به ذهنش خطور کرده بودند. دوباره دچار نگرانی شدم. گفتم: "بله که یادم هست." حرفمان همان جا تمام شد. دیگر در اینباره حرفی نزدیم. بعد از آن شب، بابا پانزده سال دیگر هم زندگی کرد ..."
خب، میرسیم به داستانها.
"فال نیک" را در حین جستجو برای فهرست "بهترین کتابهای فانتزی" در اینترنت پیدا کردم. در چند فهرست نام کتاب آمده بود و بعد متوجه شدم که چند سالی است ترجمه فارسی آن هم به بازار آمده و من از آن بیخبر ماندهام.
نویسنده: نیل گیمن، تری پرچت
ترجمه: سوگند رجبینسب
ناشر: بهنام
سال نشر: 1401 (چاپ 3)
قیمت: 380000 تومان
تعداد صفحات: 384 صفحه
شابک: 978-622-6651-59-2
طبق کتاب "پیشگوییهایی ظریف و دقیق" اگنس ناتر جادوگر، دنیا خیلی زود به پایان میرسد. آن هم درست قبل از شام.
ارتش بهشت و جهنم آماده میشوند، آتلانتیس دوباره روی آب میآید، بارانی از قورباغه میبارد و توفان به پا میشود. ظاهرا همهچیز طبق نقشهی الهی پیش میرود تا دریاها به جوش آیند و دنیا به پایان برسد. اما یک فرشته و یک شیطان که از ازل در دنیا بوده و در کار انسانها دخالت کردهاند، آنقدر از دنیا خوششان میآید که دلشان نمیخواهد نابود شود. پس تصمیم میگیرند با کمک هم هرطور که شده دنیا را نجات دهند، اما ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"روزی زیبا بود.
تمام روزها زیبا بودند. هفت روزی از آغاز دنیا میگذشت و باران هنوز اختراع نشده بود. اما ابرهای سیاه در شرق بهشت به چشم میخوردند و اولین توفان در راه بود. قرار بود توفانی شدید باشد.
فرشتهی دروازهی شرقی بالهایش را بالای سرش گرفت تا از خود در برابر اولین قطران باران محافظت کند.
او مودبانه گفت: "ببخشید. داشتی چی میگفتی؟"
مار گفت: "اون نقشه بیفایده بود."
فرشته که نامش آزیرافیل بود، گفت: "اوه، بله."
مار گفت: "راستش رو بخوای فکر کنم دیگه زیادهروی بود. منظورم اینه که خب اولین گناهشون بود. نمیفهمم چرا دونستن تفاوت خیر و شر اینقدر بده."
آزیرافیل با نگرانی گفت: "باید هم بد باشه، وگرنه پای تو در میون نبود."
مار که اسمش کرولی بود و قصد داشت آن را تغییر دهد، گفت: "اونا بهم گفتن برو اونجا و یکم مشکل درست کن."
آزیرافیل گفت: "آره، اما تو یه شیطانی. فکر نکنم بتونی خوب باشی. بدی تو ذاتته. میدونی که من باهات مشکل شخصی ندارم."
کرولی گفت: "باید قبول کنی که تقصیر خودشونه. منظورم همون درختیه که زیرش با حروف درشت نوشتن "دست نزنید." چرا اون درخت رو روی یه کوه بلند یا یه جای دور نذاشتن؟ اینطوری با خودت فکر میکنی، خب واقعا قصدش چیه." ..."
سالها پیش، بعد از خواندن دو سه کتاب از ایشیگورو، به این نتیجه رسیدم که او نویسنده مورد علاقهام نیست و دیگر کتابهایش را نخواندم. در میان آن دو، سه کتابی که خواندم به نظرم بهترینشان "هرگز رهایم مکن" بود که یکجورهایی جزو کتابهای محبوبم هم بهحساب میآید.
در این سالها او جایزه نوبل برده و چندین کتاب دیگر هم منتشر کرده است و حالا رسیدهایم به "کلارا و خورشید". بعد از انتشار ترجمه فارسی کتاب چند نوبت به آن بیمحلی کردم اما بعد که رفتم سراغ کتابهای نشر چشمه و شروع کردم به روزآمد کردن قفسههای جیرهکتاب، به نظرم رسید که احتمالا "کلارا و خورشید" نزدیکیهایی با "هرگز رهایم مکن" داشته باشد و شاید از این یکی هم به اندازه آن یکی، خوشم بیاید. انسان به امید زنده است!
(کتاب نامزد عنوان بهترین داستان علمی-تخیلی سال 2021 در وب سایت goodreads است. اما تصور نمیکنم زورش به "پروژه هیل مری" برسد و بتواند این عنوان را از کتاب اندی ویر برباید!)
نویسنده: کازوئو ایشیگورو
ترجمه: امیرمهدی حقیقت
ناشر: چشمه
سال نشر: 1401 (چاپ 4)
قیمت: 110000 تومان 99000 تومان
تعداد صفحات: 321 صفحه
شابک: 978-622-01-0835-1
کتاب اولین رمان نویسنده است که پس از دریافت جایزه ادبی نوبل توسط او، نوشته و منتشر شده است.
رمانی شاعرانه و دلگرمکننده که از چشم یک راوی فراموشنشدنی (رباتی کنجکاو به نام کلارا) به دنیای پرشتاب امروز ما نگاه میکند و دنبال آن است که به این سوالهای بنیادین پاسخ دهد که "عشق چیست؟" و "هر آدمی چهقدر منحصربهفرد است؟"
کلارا با توانایی بینظیر مشاهدهی پیرامونش، رفتار رهگذران و مشتریان را بهدقت زیر نظر دارد، تا اینکه یک روز، دختری او را برای دوستی انتخاب میکند و به خانه میبرد. آیا حضور این "دوست مصنوعی" زندگی این دختر را برای همیشه تغییر میدهد؟ ...(برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"نو که بودیم من و رزا جایمان وسط فروشگاه، سمت "میز مجلهها" بود که بیشتر از نصف ویترین را میشد از آنجا دید. اینطوری میتوانستیم بیرون فروشگاه را تماشا کنیم - کارمندهایی که با عجله رد میشدند، تاکسیها، دوندهها، توریستها، "مرد گدا" و سگش، پایین ساختمان آرپیاو. وقتی بیشتر جا افتادیم، "مدیر" به ما اجازه داد که راه بیفتیم و تا پشت ویترین برویم، و آن وقت بود که بلندی ساختمان آرپیاو دستمان آمد. اگر خودمان را به موقع میرساندیم، "خورشید" را هم میدیدیم که حین گشتوگذارش از بالای ساختمانهای سمت ما به نوک ساختمان آرپیاو میرسید.
وقتهایی که اینطوری فرصت دیدن خورشید را داشتم، صورتم را میبردم جلو تا هرچه بیشتر خوراکیهای او را جذب کنم، و اگر رزا پیشم بود به او هم میگفتم همین کار را بکند. پس از یکی دو دقیقه، باید سرجایمان برمیگشتیم ..."
و اما ماجرای من و سولاریس ...
اولین برخورد من با "سولاریس" در جشنواره فیلم فجر سال 1366 بود. در آن سال مجموعهای از آثار آندری تارکوفسکی به نمایش درمیآمد و یکی از فیلمهای او هم "سولاریس" بود که از روی اثر استانیسلاو لم ساخته بود. آن سال من تقریبا تمام فیلمهای تارکوفسکی را به زبان روسی دیدم و از هیچکدامشان هم یک کلمه سردرنیاوردم!!! (جوانی است و صدها خبط و اشتباه)
پس از جشنواره، یکی از دوستان نسخهای از ترجمه فارسی کتاب لم را که پسرعمویش ترجمه کرده بود و انتشارات فاریاب آن را منتشر کرده بود، به من هدیه داد. کتاب را خواندم و بالاخره فهمیدم موضوع داستان چه بوده. بگذریم که فکر میکنم تارکوفسکی هم به میزان زیادی قصه را برای خودش "شخصیسازی" کرده بود!
سالها بعد میرسیم به اقتباس سینمایی هالیوود با هنرنمایی جورج کلونی از این داستان و حالا هم که کتابفروش محلهمان ترجمه جدیدی از کتاب را روانه بازار کرده است. خلاصه این داستان عجیب و غریب علمی-تخیلی/روانشناسانه از آن شبهای سرد زمستان 1366 (زمستانهایی که در این شهر برف میآمد و صبح که از خواب بلند میشدی، همهجا سفیدپوش شده بود) تا امروز این جناب "سولاریس" همینجور در یاد و خاطره ما جولان داده است.
نویسنده: استانیسلاو لم
ترجمه: فرمهر امیردوست
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1401 (چاپ 2)
قیمت: 240000 تومان
تعداد صفحات: 214 صفحه
شابک: 978-600-182-673-3
کریس کلوین به سیارهی سولاریس میرود تا اقیانوسی را بررسی کند که تمام سطح آن را پوشانده است. اما در عوض با خاطرهای دردناک رودرو میشود: تجسمی زنده از معشوقش که سالها پیش مرده است. سپس میفهمد دانشمندانی هم که مشغول مطالعهی سیاره هستند به بلایی مشابه دچار شدهاند. احتمالا چنین اتفاقی زیر سر اقیانوس سولاریس است: موجودی یگانه و یکپارچه که معلوم نیست چه هدف و مقصودی دارد ... اما هر هدفی که داشته باشد باعث میشود دانشمندان به جای آنکه دنیای بیرون را بشناسند، به شناخت خود بپردازند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"ساعت نوزده به وقت محلی قدم به سکوی پرتاب گذاشتم. کسانی که اطراف دالان بودند کنار ایستادند و اجازه دادند رد شوم. پایین رفتم و وارد کپسول شدم.
در کابین باریک خلبان حتی برای تکان خوردن هم جا نبود. لوله را به شکاف لباس فضانوردیام وصل کردم و لباس به سرعت باد شد. از این به بعد دیگر نمیتوانستم کوچکترین تکانی بخورم. پیچیده در لباس پر از هوایم و در اسارت بدنهی آهنی ایستاده بودم، شاید هم معلق مانده بودم.
بالای سر را نگاه کردم؛ آن سوی شیشهی پنجره دیوارهای صاف و جلاخورده میدیدم و بالای آن سر مو دارد را که روی بدنه خم شده بود. ناپدید شد و من ناگهان در تاریکی فرورفتم: کلاهک محافظ سر جایش گذاشته شده بود. هشت بار صدای موتورهای الکتریکی را که پیچها را میچرخاندند و سپس صدای هیس ضربهگیرها را شنیدم. وقتی چشمهایم به تاریکی عادت کرد دایرهی درخشان صفحه شمار را دیدم.
صدایی در گوشیهایم پخش شد: "کلوین آمادهای؟" ...
با انتشار "چهار باد" کتابسرای تندیس تاکنون چهار اثر از کریستین هانا را به فارسی منتشر کرده است. معروفترین کتاب او "بلبل" است که چاپ چهارم آن اخیرا تمام شده و باید منتظر به بازار آمدن چاپ جدیدش باشیم. بههرحال داستانهای خانم هانا اغلب خواندنی و خوشخوان و "نمیشه زمین گذاشت" ارزیابی شدهاند. "چهار باد" هم نباید از این قاعده مستثنی باشد.
("چهار باد" نامزد بهترین داستان تاریخی سال 2021 در وب سایت goodreads هم هست و به نظر میآید رقیب قابل اعتنایی ندارد و احتمالا به عنوان بهترین کتاب سال 2021 در این رسته انتخاب خواهد شد.)
نویسنده: کریستین هانا
ترجمه: آفاق زرگریان
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1400 (چاپ 1)
قیمت: 160000 تومان 136000 تومان
تعداد صفحات: 551 صفحه
شابک: 978-600-182-708-2
سال 1921، تگزاس. جنگ جهانی اول پایان یافته است و جهان در خوشبینی سادهلوحانهای درباره آینده خود فرو رفته است. در آمریکا هم خبری از ناامیدی و بدبینی نیست. البته اوضاع برای السا ولکات فرق میکند. در جهانی که تنها گزینه ممکن برای یک زن جوان، ازدواج است او مسنتر از آن است که امیدی به یک وصلت موفق داشته باشد. شاید برای همین بود که وقتی سرنوشت رافائلو مارتینلی را در مقابل او قرار داد، زمان زیادی طول نکشید تا او تصمیم بگیرد مسیر زندگیاش را تغییر بدهد و با مردی که هیچ شناختی از او ندارد ازدواج کند.
سال 1934 اما جهان دوباره تغییر کرده. حالا دیگر همه بیکار و گرسنه هستند. خبری از آن خوشی و خوشبینی عمومی نیست. خشکسالی بیداد میکند و کشاورزان برای زنده مانده ناامیدانه دستوپا میزنند. طوفانهای گرد و غبار بیامان در سراسر دشت میچرخد. همهچیز در مزرعه مارتینلی در حال مرگ است، از جمله رابطه متزلزل السا با همسرش. هر روز برای السا نبردی است ناامیدانه با طبیعت و مبارزهای برای زنده نگه داشتن فرزندانش.
در این زمانه خطرناک، السا - مانند بسیاری از همسایگانش - باید یک انتخاب دردناک انجام دهد: برای سرزمینی که دوست دارد بجنگد یا آن را پشت سر بگذارد و به غرب، به کالیفرنیا، برود و زندگی بهتری برای خانوادهاش را در آنجا جستجو کند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"السا ولکات، سالها در تنهایی اجباری زندگی کرده بود، ماجراهای تخیلی را خوانده و زندگیهای دیگر را تصور کرده بود. در اتاقخواب دلگیر خود، با رمانهایی احاطه شده بود که تنها دوستهای او شده بودند، گاهی جرئت میکرد خود را توی یکی از آن ماجراها تجسم کند، ولی نه همیشه. خانوادهاش مدام به او میگفتند بیماریای که در بچگی از آن نجات پیدا کرده، زندگیاش را تغییر داده و این شکنندگی و انزوا را برای او به جا گذاشته است، و السا در روزهای خوب حرف آنها را باور میکرد.
در روزهای بد، مثل امروز، السا میدانست که او در خانوادهی خود یک بیگانه است. و آنها از همان ابتدای روز این را احساس کرده بودند، فهمیده بودند السا سر حوصله نیست.
نوعی رنج و آزردگی وجود داشت که با عدم رضایت همیشگی همراه بود؛ حسی از گم کردن چیزی بینام و ناشناخته. السا با ساکت ماندن، با نخواستن توجه آنها یا طلب آن، با پذیرفتن اینکه آنها دوستش داشتند ولی او را نمیپسندیدند، زندگی کرده بود ..."
کتابفروش محلهمان معتقد است که این چهارگانهی بروکا شباهتهای بسیاری به آثار دن براون دارد (یعنی خواسته از او تقلید کند؟!) بههرحال بهعنوان یک طرفدار پروپاقرص دن براون، بعید میدانم که این جناب به گرد پای او برسد. اما در غیاب رابرت لنگدان و کتاب جدیدی با هنرنمایی او، شاید این ماجرای آتلانتیس فعلا غنیمتی باشد.
نویسنده: چارلز بروکا
ترجمه: فیروزه ابوسعیدی
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1402 (چاپ 2)
قیمت: 435000 تومان
تعداد صفحات: 576 صفحه
شابک: 978-600-182-704-4
در حالیکه توماس لوردز، مشهورترین زبانشناس دنیا، برای ضبط یک برنامهی مستند که زندگی و موفقیتهای علمی او را به نمایش درمیآورد به اسکندریه دعوت شده است، ماهوارهها از ویرانههایی باستانی در امتداد سواحل اسپانیا تصویربرداری میکنند. لوردز دقیقا میداند این اتفاق به چه معناست. قارهی گمشدهی آتلانتیس پیدا شده است. رقابت آغاز میشود و رقبای لوردز تمام تلاششان را میکنند تا قبل از او به راز آتلانتیس دست یابند.
هرکس موفق به کنترل قارهی گمشده بشود میتواند کنترل دنیا را بهدست گیرد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
کتاب عنوان اول از یک "چهارگانه" است و سه کتاب دیگر این مجموعه نیز در ادامه ترجمه و منتشر خواهند شد.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"کوم الدکه
مصر، اسکندریه
16 اوت 2009
توماس لوردز حس عجیبی داشت. انگار میدانست قرار است چه اتفاقی بیفتد. با بیمیلی از لیموزین استرچ راحت خود پیاده شد. او معمولا از هر فرصتی برای صحبت کردن در مورد کارش لذت میبرد، مخصوصا اینکه شانس درخواست بودجه برای برنامههای باستانشناسیای که باورشان داشت و برای آنها رایزنی کرده بود را هم داشته باشد.
اما نه امروز.
زیر گرمای سوزان آفتاب مصر، هنگام ظهر که خورشید در اوج آسمان قرار داشت، کولهپشتی چرمی زخم خوردهاش را کنار پایش به زمین انداخت و به تالار رومی بزرگی که سپاهیان ناپلئون بناپارت هنگام حفاری برای ساخت استحکامات جدید نظامی کشف کرده بودند خیره شد.
محوطه حفاری کوم الدکه در طول دویست سال گذشته بارها مورد کاوش قرار گرفته بود. ابتدا توسط جستجوگران گنج، سپس توسط افراد فرهیختهای که در جستجوی دانش باستان بودند. با این حال گروهی لهستانی مصری، که از چهل سال پیش در آنجا مامور انجام کار شده بود، همچنان موردهای جدید و حیرتانگیزی کشف میکردند ..."
دو کتاب بعدی، سفارشهایی بودند که دوستی از خارج از کشور به ما دادند و مسبب آشتی مجدد ما با نشر چشمه شدند!
در مورد "مغازهی خودکشی" باید بگویم که وقتی کتاب به دستم رسید پیش خودم گفتم: "چاپ چهلوهفتم؟ واقعا؟!" به نظر میآید بابت این میزان استقبالی که از کتاب شده باید آن را خواند و فهمید که ماجرا از چه قرار است.
نویسنده: ژان تولی
ترجمه: احسان کرمویسی
ناشر: چشمه
سال نشر: 1403 (چاپ 100)
قیمت: 120000 تومان
تعداد صفحات: 114 صفحه
شابک: 978-600-229-881-2
امتیاز کتاب: (4.3 امتیاز با رای 7 نفر)
... داستان دربارهی یک دکانِ فروش ابزار و ادواتِ خودکشی است. همهجور خنزرپنزری در آن یافت میشود. از انواع سم تا طنابهای دار، از انواع سلاحهای کمری مناسب برای انتحار تا ویروسهای کشنده. یک فروشگاه منحصربهفرد در زمان و مکانی نامعلوم. رمان گره خورده است به نام برخی از مهمترین چهرههای ادبی و هنری که خود را کشتهاند؛ میشیما، مرلین مونرو، ونسان ونگوگ و ... تقاضا بسیار زیاد است. تا این که روزی پسری وارد این مغازه میشود و با خودش تحولی به همراه میآورد. این روند پیش میرود تا سطرهای پایانی کتاب که ناگهان ضربهای خردکننده به مخاطب وارد میشود، ضربهای که غیرقابلپیشبینی است ... رمانِ مغازهی خودکشی از درخشانترین آثار فانتزی سیاهی است که در دو دههی گذشته در جهان نوشته شده است. حضور متراکم مرگ، تلاش برای ساختن امید به زندگی، نبردی نمادین و مملو از شوخیهای ظریف که در نهایت قرار است خواننده را میخکوب کند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"نور آفتاب اصلا درون این مغازهی کوچک رخنه نکرده بود. تنها پنجرهی مغازه سمت چپِ درِ ورودی با کاغذ و مقوا پوشیده شده و یک لوح اعلان هم روی دستگیرهی در آویزان بود.
نور لامپهای مهتابیِ سقف روی پیرزنی افتاده بود که داشت به سمت بچهای میرفت که در کالسکهای خاکستری بود.
"آه! داره میخنده."
مغازهدار، زن جوانتری که کنار پنجره رو به صندوق نشسته و حسابهایش را بررسی میکرد، با اعتراض گفت: "پسر من میخنده؟ نخیر خانم، فقط داره شکلک درمیآره. آخه چه دلیلی داره تو این دنیای نکبت لبخند بزنه؟"
بعد دوباره سر حسابوکتابش برگشت، ولی پیرزن همچنان دور کالسکهی بچه میچرخید. قدمهای ناشیانه و عصایش او را مضحک جلوه میداد. چشمانش آبمروارید داشت، ولی آن چشمهای تیره و غمگین و مردهوار بهآنچه دیده بود یقین داشتند ..."
فردریک کلگ جوانی ساکت و گوشهگیر است که شغلی معمولی در شهرداری شهر دارد و اوقات فراغتش را با جمعآوری و خشک کردن پروانهها میگذراند. او دورادور عاشق دختر زیبایی به نام میراندا گری است. میراندا دختر شاد و سرزندهای است که دانشجوی هنر است و از نظر اجتماعی زندگیاش کاملا با زندگی فردریک تفاوت دارد.
فردریک بصورتی کاملا تصادفی ثروتمند میشود. او با پولی که بدست آورده خانهای در نقطهای دورافتاده میخرد و میراندا را میدزدد و با خود به این نقطه پرت میبرد. او امیدوار است موفق شود علاقه میراندا را به خود جلب کند و ...
داستان در دوبخش از قول دو راوی روایت میشود. در قسمت اول کتاب، راوی ماجرا فردریک کلگ است و در قسمت دوم خواننده با خواندن یادداشتهای روزانه میراندا با روایت او از این اتفاق نه چندان خوشاید آشنا میشود.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"روزهایی که از مدرسه شبانهروزیش برمیگشت خانه گاهی اوقات، تقریبا هر روز، میدیدمش، چون خانهشان درست روبهروی ساختمان شهرداری بود. او و خواهر کوچکترش زیاد از خانه بیرون میرفتند و برمیگشتند، اغلب همراه مردانی جوان، که البته به هیچعنوان خوشم نمیآمد. هروقت سرم خلوت میشد پروندهها و دفاتر کل را رها میکردم و میرفتم دم پنجره و از پشت شیشهی یخزدهی اتاق، خیابان زیر پایم را نگاه میکردم و گاهی چشمم به او میافتاد. شب که میشد در دفترچهی مشاهداتم علامت میزدم، اول با ایکس و وقتی اسمش را فهمیدم با ام. بیرون هم بارها دیدمش. یکبار در صف کتابخانههای عمومی خیابان کراسفیلد درست پشتسرش ایستادم. حتی یک مرتبه هم نگاهم نکرد، ولی من پشت کلهاش را تماشا کردم و دُماسبی بلندش را. خیلی بور بود، خیلی ابریشمی، شبیه پیلهی پروانه برنت؛ بافهمویی که تا نزدیک کمرش میرسید. گاهی میانداختش جلو، گاهی پشت. گاهی هم جمع میکرد بالای سر. فقط یکبار، قبل از اینکه اینجا مهمانم شود، این موهبت نصیبم شد که مویش را باز ببینم، نفسم بند آمد از بس زیبا بود، شبیه یک پری دریایی ..."
و بالاخره میرسیم به "کلاسیکی" آلمانی. کتاب در اوایل قرن بیستم نوشته شده و ماجرای آن به گذر اروپا (آلمانها) از قرن نوزدهم به قرن بیستم میپردازد. دورهای که انگار آدمها به نظر در حال راه رفتن در خواب بودهاند و همین وضعیت "غیرهوشیاری" سبب رخ دادن دو جنگ جهانی و کشته شدن میلیونها نفر در این دو جنگ شده است (به نظرتان الان آدمهای دنیا خیلی از آن زمان هوشیارتر هستند؟)
نویسنده: هرمان بروخ
ترجمه: علیاصغر حداد
ناشر: لاهیتا
سال نشر: 1400 (چاپ 2)
قیمت: 220000 تومان
تعداد صفحات: 781 صفحه
شابک: 978-622-6530-08-8
این اثر سهگانهای است که به سه دوره از تاریخ اروپا میپردازد. وقایع کتاب اول در سال 1888 میگذرد. این بخش با عنوان "پاسنوف یا رمانتیک" فروپاشی رمانتیکِ دنیای قدیم را روایت میکند. این بخش ماجرای اصیلزادهای روستایی است که برای مدتی در پادگانی در برلین به خدمت مشغول میشود. او در این حین در جریان افکار جدید و آرزوها و آمال دنیای متاثر از انقلاب صنعتی قرار میگیرد، اما در نهایت راه سنت را برمیگزیند و به ملک پدری بازمیگردد و با ازدواج با دختری که از کودکی به او علاقمند بوده به زندگی به روش گذشتگان خود ادامه میدهد. در حالی که تاسف از پشتکردن به دنیای نو را همواره احساس میکند.
وقایع بخش دوم با عنوان "اِش یا آنارشی" در سال 1903 اتفاق میافتد. نویسنده در این بخش آشفتگی آنارشیستی دوران پیش از جنگ جهانی اول را روایت میکند. و بالاخره بخش سوم که وقایع آن در سال 1918 میگذرد، نهیلیسم واقعنگر بعد از جنگ جهانی دوم را به تصویر میکشد.
فصل اول داستان با این جملات آغاز میشود:
"جناب فون پاسنوف در سال 1888 هفتادساله بود و برخی با دیدن او که از خیابانهای برلین میگذشت، تنفری عجیب و توجیهناپذیر حس میکردند. حتی احساس انزجار موجب میشد این افراد مدعی شوند که او باید مردی بدذات باشد. پیرمردی ریزنقش، اما با قدوقوارهای موزون، پیرمردی نه لاغر و نه چاقِ شکمگنده؛ مردی با اندامی بسیار متناسب، و کلاهی سیلندری که عادت داشت در برلین آنرا بر سر بگذارد، اصلا مضحک نبود. ریشی شبیه ریش قیصر ویلهلم اول داشت، ولی کوتاهتر، و روی گونههایش از آن پشم سفیدی که به حکمران ظاهری تفقدآمیز میداد، خبری نبود. میان موی سرش هم که پرپشتی خود را از دست نداده بود، چند تار سفید یافت میشد. در سن هفتادسالگی همچنان موی بور دوران جوانی را حفظ کرده بود، موی بوری که به سرخی میزد و به کاهِ خیسخورده میمانست و درواقع، برازندهی پیرمردی نبود که ترجیح میدادی او را با موهایی موقرتر در نظر بیاوری ..."
مشاهده و انتخاب کتابهای فهرست در بخش مشترکین
نظرات درباره اين مطلب
در مورد مغازه خودکشی این را بگویم که کتاب محبوب نوجوانهای چهارده تا هفده سالهای است که من باهاشان رو به رو شدهام. جوری که تقریباً بینشان کسی را پیدا نکردهام که نخوانده باشدش یا شیفتهاش نباشد!