(فروردین 1400: دعوت میکنیم بعد از مرور این فهرست، به فهرست کتابهای پیشنهادی جیرهکتاب برای دختران نوجوان نیز نگاهی بیاندازید!)
چند روز پیش داشتم توی اینترنت گشت میزدم که به یک فهرست کتاب جالب رسیدم. راستش توی اینترنت که بگردید انواع و اقسام فهرستهای کتاب پیدا میکنید که آدمها و سازمانهای معروف یا غیرمعروف سر هم کردهاند و همه را تشویق میکنند تا آن کتابها را بخوانند. یکجوری توصیه کتاب است که: "این کتاب را بخوان، خیلی باحاله!"
خلاصه عنوان این فهرست را به فارسی میشود اینجوری ترجمه کرد: 25 کتابی که دخترها باید قبل از 25 سالگی بخوانند! یا اگر به انگلیسی خواسته باشید:
Books Every Girl Should Read Before She Turns 25
از میان 25 کتاب توصیه شده، 11 کتاب به فارسی ترجمه شده و اتفاقا همه را هم قبلا در جیرهکتاب به مناسبتهای مختلف به بزرگ و کوچک معرفی کرده بودیم. بنابراین فکر کردم حالا که دوستی نادیده در آنور دنیا (همه کتابخوانها و کتابدوستها یکجوری دوست هم محسوب میشوند دیگر!) این کتابها را به عنوان "حتما باید بخوانید" برای دخترها انتخاب کرده و ما هم اطلاعات آنها را در صندوقخانهمان موجود داریم، بگذار با همین عنوان دوباره آنها را معرفی کنیم. شاید اینجوری دخترهای بیشتری تصمیم گرفتند که سراغ خواندن این کتابهای معروف و محبوب بروند.
یک چیز دیگه را هم بگم و رودهدرازی را تمام کنم. این فهرست اسمش "... دخترها باید قبل از 25 سالگی بخوانند" است اما پیش خودمان بماند تعداد زیادی از این کتابها جزو کتابهای محبوب من هستند. بعضیهایشان را مثل "زنان کوچک" شاید بیش از ده بار خواندهام و بعضیهایشان را مثل "ماتیلدا" و "غرور تعصب" و "دختر ستارهای" دوست دارم اگر فرصت کردم باز هم دوباره بخوانم. این را هم توضیح بدهم که من یک "پسرم"! بنابراین همانطور که میبینید این کتابها خیلی هم در مصادره دخترها نیست.
نکته آخر اینکه برای ما کتابفروشها بعضی از این کتابها مربوط به قفسه "کودک" و گروههای سنی دبستان و راهنمایی هستند (مثل "ماتیلدا" و "الای افسون شده"). اینها را سعی کردهام اول فهرست بیاورم. در مرحله بعد هم کتابهایی آمده که معمولا در قفسه بزرگسالان قرار میگیرند، ولی خب از آن کتابهایی هستند که "همهسالان" میتوانند بخوانند و بچههای بزرگتر (دوره دبیرستان) میتوانند "کتاب خواندن جدیتر" را با خواندن این کتابها تجربه کنند. امیدوارم که از خواندنشان لذت ببرید.
(اگر خواستید کتابهایی از این مجموعه را تهیه کنید، خوشحال میشویم کمکتان کنیم. با خرید کتاب از جیرهکتاب به ما کمک میکنید تا بتوانیم مطالب بیشتر و بهتری تهیه کنیم و فعالیتهایمان را گسترش بدهیم!)
پس باید دید که ماتیلدا چهطور میتواند رو دست پدر و مادرش بلند شود و به مدیر مدرسه بفهماند که استعداد و قدرتی کاملا استثنایی دارد.
"نکتهی خندهداری که در مورد پدر و مادرها وجود دارد این است که، حتی اگر فرزندشان چندشآورترین موجود عالم هم باشد، باز گمان میکنند تحفهای بیهمتاست!
بعضی از آنها، از این هم فراتر میروند و عشق به فرزند، چنان کورشان میکند که خیال میکنند رگههایی از نبوغ در فرزندشان هست!
البته تا اینجای کار، زیاد اشکال ندارد. چون، به هر حال تا بوده، چنین بوده! اما ... امان از وقتی که دربارهی هوش سرشار بچههای نفرتانگیزشان برای ما سخنپراکنی میکنند! آنوقت است که فریادمان به آسمان بلند میشود: "یک لگن بیاورید! حالمان دارد به هم میخورد!"
معلمهای مدرسه که ناچارند چنین مزخرفاتی را از پدر و مادرهای از خودراضی تحویل بگیرند، واقعا خیلی عذاب میکشند. ولی معمولا موقع نوشتن کارنامه، تلافیاش را در میآورند ..."
نویسنده: کورنلیا فونکه
ترجمه: شقایق قندهاری
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
سال نشر: 1391 (چاپ 2)
قیمت: 8500 تومان
تعداد صفحات: 587 صفحه
شابک: 978-964-391-410-3
امتیاز کتاب: (2 امتیاز با رای 2 نفر)
اما وقتی کاپریکورن و دوستان تبهکارش سر و کلهشان پیدا میشود تا کتاب “سیاهدل” را از مو بدزدند، مگی تازه متوجه میشود که چرا پدرش با صدای بلند کتاب نمیخواند، چه بر سر مادرش آمده و …
"آن شب باران آمد؛ بارانی بسیار زیبا که نمنم با نجوا میبارید. حتی پس از گذشت سالیان سال، فقط کافی بود مگی چشمانش را ببندد تا از نو صدای باران را بشنود، درست مثل انگشتر ظریف و کوچکی که آرام آرام روی شیشه پنجره ضربه میزد. در آن تاریکی، سگی که معلوم نبود کجاست پارس میکرد، و مگی، با اینکه بارها و بارها در جایش غلت میزد، خوابش نمیبرد.
مگی کتابی را که میخواند، زیر بالش گذاشته و کتاب چنان خود را به گوش او چسبانده بود که انگار میخواست مگی را وسوسه کند به سراغش برود. اولین باری که پدرش کتابی را زیر بالش او دید، سربهسرش گذاشته بود و گفته بود: "حتما خوابیدن با یک چیز سفت مستطیلشکل زیر سرت باید خیلی دلپذیر باشد. خودت بگو، قبول کن، حتما شبها کتاب خودش داستان را زیر گوش تو زمزمه میکند!"
مگی گفته بود: "آره، بعضی وقت]ا همینطور است، اما فقط به بچهها جواب میدهد." مو هم با شنیدن این حرف به بینیاش تابی داده بود ..."
نویسنده: مادلین ال. اینگل
ترجمه: گلناز صالح کریمی
ناشر: هوپا
سال نشر: 1402 (چاپ 4)
قیمت: 150000 تومان
تعداد صفحات: 200 صفحه
شابک: 978-622-204-045-1
امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
الکساندر موری، پدر خانواده: دانشمند اخترفیزیکدان که در مورد بعد پنجم و "چین دادن زمان" تحقیق میکرد. یک سال است که گم شده.
کاترین موری، مادر خانواده: دانشمند میکروبشناس و زنی بسیار زیبا و مهربان که مطمئن است شوهرش زنده است.
مارگریت موری، دختر بزرگ خانواده: نوجوان، باهوش، بدعنق، تنها، کمی خشن و به اندازهی مادرش مطمئن است پدر خانواده زنده است.
چارلز والاس موری، پسر کوچک خانواده: کودک نابغه، همه خیال میکنند کر و لال است. احتمالا میتواند فکر دیگران را بخواند.
... در یک شب طوفانی و تاریک، سه پیرزن عجیب همراه با مارگریت، چارلز و دوستشان کالوین، راهی سفری دور و دراز بین سیارات دوردست میشوند تا پدر خانواده را پیدا کنند و از آن مهمتر تمام دنیا را نجات دهند!
"شبی تاریک و توفانی بود.
در اتاق زیرشیروانی، مارگرت موری لحاف چهل تکهی کهنه را به خود پیچید و کنار تختخواب نشست، هراسان به درختانی که با نهیب و وزش شدید باد به هر سو کشیده میشدند، نگاه کرد. در پس درختان، ابرها با وزش باد دیوانهوار جابهجا میشدند و نور ماه لحظه به لحظه، از شکاف آن سایههای وهمانگیز بر زمین میریخت. خانه تکان خورد. مگ نیز پیچیده در لحاف بر خود لرزید.
او معمولا از هوا هراسی نداشت. با خود فکر کرد: ترسم از هوا نیست؛ هوا همهجا هست، روی همه چیز، همینطور روی من و روی سر مگ موری که کارها را غلط انجام میدهد.
مدرسه. کار مدرسهاش نیز همه غلط بود. در کلاس شاگرد آخر بود. آن روز یکی از دبیران با ناراحتی گفته بود: "مگ، من واقعا نمیفهمم، بچهای که چنان پدر و مادر دانشمندی دارد، چرا باید اینقدر ضعیف باشد؟ اگر تصمیم نگیری بیشتر کار کنی، سال آینده توی همین کلاس میمانی." ..."
نویسنده: گایل کارسن لیواین
ترجمه: محبوبه نجفخانی
ناشر: آفرینگان
سال نشر: 1399 (چاپ 4)
قیمت: 35000 تومان
تعداد صفحات: 336 صفحه
شابک: 978-600-6753-22-5
آیا او سرانجام میتواند طلسمش را باطل کند؟ (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
"آن پری ابله، لوسیندا، تصمیم نداشت نفرینم کند. قصدش این بود که لطفی در حقم بکند. من هنگام تولد، یک ساعت تمام بیوقفه گریه میکردم و ساکت نمیشدم. اشکهایم الهامبخش او شد. با دلسوزی به مادرم نگاه کرد و سرش را به چپ و راست تکان داد و بینیام را نوازش کرد و گفت: "هدیه من به تو اطاعت است. الا همیشه مطیع خواهد بود. حالا دیگر گریه نکن، کوچولو."
و من دست از گریه کردن برداشتم.
پدرم همیشه در سفری تجاری بود، اما آشپزمان، مندی، آنجا بود. او و مادرم به وحشت افتادند و هر قدر به لوسیندا توضیح دادند، نتوانستند به او بفهمانند که چه بلای وحشتناکی سرم آورده. میتوانم بگومگویشان را در ذهنم مجسم کنم: کک و مکهای صورت مندی مشخصتر از همیشه و موهای فرفری خاکستریاش آشفته شده بود و از شدت خشم غبغبش میلرزید. مادرم خشمگین اما آرام، با موهای فرفری قهوهای خیش از عرق از درد زایمان و چشمانی که شادی از آنها رفته بود ..."
نویسنده: جری اسپینلی
ترجمه: فریده اشرفی
ناشر: ایرانبان
سال نشر: 1401 (چاپ 13)
قیمت: 160000 تومان
تعداد صفحات: 233 صفحه
شابک: 978-964-2980-05-5
امتیاز کتاب: (4.4 امتیاز با رای 12 نفر)
"وقتی بچه بودم، عمو پیت کراواتی داشت با نقش جوجهتیغی. فکر میکردم آن کراوات قشنگترین چیز دنیاست. عمو پیت با حوصله جلوی من میایستاد، و من مشغول دست کشیدن به سطح ابریشمی آن میشدم، حتی گاهی انتظار داشتم یکی از تیغها دستم را سوراخ کند. یک بار اجازه داد آن را ببندم. همیشه دنبال کراواتی مثل آن بودم تا مال خودم باشد. اما هیچ وقت نتوانستم پیدا کنم.
وقتی دوازدهساله شدم از پنسیلوانیا در آریزونا اسبابکشی کردیم. وقتی عمو پیت برای خداحافظی آمد، همان کراوات را زده بود. فکر کردم حتما این کار را کرده تا برای آخرین بار نگاهی به آن بیاندازم و از این بابت از او ممنون بودم. اما آخر سر، در یک غلیان عاطفی، خیلی سریع کراوات را باز کرد و انداخت دور گردن من. گفت: "این مال تو، هدیهی خداحافظی." ..."
نویسنده: لوئیز ام آلکوت
ترجمه: شهیندخت رئیسزاده
ناشر: علمی و فرهنگی
سال نشر: 1400 (چاپ 9)
قیمت: 120000 تومان
تعداد صفحات: 352 صفحه
شابک: 978-600-121-053-2
امتیاز کتاب: (4.4 امتیاز با رای 24 نفر)
لاری پسر نوجوانی است که پدر و مادر خود را از دست داده و به همراه پدربزرگ پولدارش در همسایگی خانواده مارچ زندگی میکند. او معمولا از دور شلوغبازیهای چهار خواهر را در خانهی همسایه نگاه میکند و تنهایی خود را با زندگی دختران مارچ مقایسه میکند. تا اینکه روزی جو مارچ لاری را به جمع خواهرها دعوت میکند. آشنا شدن لاری با خانواده مارچ باعث میشود تا او خود را یکی از اعضای خانواده آنها بداند و در اتفاقات مختلف داستان با شادیهای آنها شاد شود و برای حل مشکلات و سختیهای زندگی آنها تلاش کند.
"جو غرغرکنان روی قالی دراز کشید و گفت: "کریسمسی که بدون هدیه باشد، کریسمس نیست."
مگ هم با خجالت نگاهی به لباس کهنهاش کرد و گفت: "آره خیلی بد است که آدم فقیر باشد."
ایمی با ناراحتی آهی کشید و گفت: "فکر نمیکنم انصاف باشد که بعضی از دخترها یک عالم چیزهای قشنگ داشته باشند و دخترهای دیگر هیچ چیز نداشته باشند."
بت از آن گوشه که بود، با خوشحالی گفت: "در عوض ما پدر و مادر، و همدیگر را داریم."
هر چهار نفر آنها که نور آتش بر چهرههایشان افتاده بود، با شنیدن این حرف خوشحالکننده شاد شدند، اما وقتی حرف غمانگیز جو را شنیدند دوباره چهرههایشان را سایهای از غم پوشاند. جو گفت: "اما ما که الان پدر نداریم. شاید هم تا مدتی طولانی پدر نداشته باشیم." ..."
نویسنده: آن فرانک
ترجمه: شهلا طهماسبی
ناشر: کتاب پارسه
سال نشر: 1398 (چاپ 4)
قیمت: 49000 تومان
تعداد صفحات: 351 صفحه
شابک: 978-600-353-323-4
امتیاز کتاب: (5 امتیاز با رای 1 نفر)
کتاب، خاطرات دختر نوجوانی است که هنگام اشغال هلند توسط نیروهای آلمان نازی پانزده سال داشته. او نوشتههایش را در قالب نامههایی به یکی از دوستانش نوشته. آن فرانک در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم در یکی از اردوگاههای نگهداری از یهودیان بر اثر بیماری تیفوس از دنیا میرود و خاطرات او پس از پایان جنگ منتشر میشود.
"یکشنبه، 14 ژوئن 1942
از لحظهای شروع میکنم که تو را به دست آوردم، لحظهای که تو را در میان بقیه هدیههای تولدم روی میز دیدم. (موقعی که تو را برایم خریدند، خودم حضور داشتم اما این در موضوع تاثیری ندارد.)
جمعه، 12 ژوئن، ساعت شش صبح از خواب بیدار شدم، اما چیز عجیبی نیست چون روز تولدم بود. اما از آنجا که نباید این وقت صبح از خواب بیدار میشدم، مجبور بودم تا ساعت یک ربع به هفت کنجکاویام را مهار میکردم. آن وقت طاقتم طاق شد و دویدم طرف اتاق ناهارخوری و مورجی (گربهمان) به استقبالم آمد و خودش را به پاهایم مالید ..."
نویسنده: هارپر لی
ترجمه: فخرالدین میررمضانی
ناشر: علمی و فرهنگی
سال نشر: 1403 (چاپ 5)
قیمت: 385000 تومان
تعداد صفحات: 414 صفحه
شابک: 978-964-00-1381-8
امتیاز کتاب: (4.1 امتیاز با رای 75 نفر)
داستانِ کتاب از زبانِ دخترِ نوجوانی به نام اسکات فینچ حکایت میشود که در شهر کوچکی در ایالت آلاباما زندگی میکند. پدر اسکات وکیل است و در زمان وقوع داستان پروندهی مرد سیاهپوستی را پذیرفته که متهم است به دختر سفیدپوستی تجاوز کرده.
راویِ نوجوانِ داستان با بیانِ عکسالعملِ مردمِ شهرش در مقابل این پروندهی حقوقی، روایتی از تعصبِ بیدلیلِ عامهی مردم و کارِ سختِ مبارزه برای تغییرِ پیشداوریها را برای خواننده بازگو میکند.
داستان با این جملات آغاز میشود (از ترجمه فخرالدین میررمضانی):
"وقتی برادرم جیم تقریبا سیزده ساله بود، دستش از ناحیه آرنج به ستخی شکست. هنگامی که دستش معالجه شد و ترسش از اینکه دیگر هیچوقت نتواند فوتبال بازی کند تخفیف پیدا کرد، بهندرت به این حادثه فکر میکرد. بازوی چپش اندکی از بازوی راستش کوتاهتر بود. وقتی که میایستاد یا راه میرفت، پشت دست چپش زاویه قائمهای با تنش تشکیل میداد و شستش موازی رانش قرار میگرفت. همینقدر که میتوانست توپ را پاس بدهد و پانت کند، دیگر غمی نداشت.
سالها بعد وقتی مجالی دست داد که به گذشته فکر کنیم، گاهی درباره عللی که منجر به این حادثه شد با هم صحبت میکردیم. من عقیده داشتم که خانواده یوئل همه این ماجرا را موجب شدند. ولی جیم که چهار سال از من بزرگتر است، میگفت مطلب سابقه طولانیتری دارد ..."
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را میتوانید در اینجا بیابید.
نویسنده: ایزابل آلنده
ترجمه: اسدالله امرایی
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1403 (چاپ 11)
قیمت: 420000 تومان
تعداد صفحات: 431 صفحه
شابک: 978-964-91984-7-7
امتیاز کتاب: (4.3 امتیاز با رای 4 نفر)
"هر آدمیزادی با ویژگیهای منحصر به فرد به دنیا میآید؛ الیزا سامرس هم از همان اول زندگیاش متوجه شد که دو ویژگی بارز دارد: حس بویایی نیرومند، و حافظهای قوی. از اولی برای امرار معاش استفاده میکرد و از دومی برای یادآوری و مرور عمری که گذرانده بود - حالا اگر دقیق و مو به مو و راستاراست نبود دست کم روشنایی شهود شاعرانهی طالعبینها را که داشت. چیزهایی که فراموش میکنیم شاید هرگز اتفاق نیافتاده باشد، اما او خاطرات زیادی داشت، چه واقعی، چه خیالی، و این به دو بار زندگی کردن میماند. به دوست معتقد و یکرنگ خود تائوچی ین میگفت که حافظهاش به بار کشتی شبیه است؛ کشتیای پر از جعبه و بشکه و کیسههایی که سرشار از خاطرات اوست. موقع بیداری، پیدا کردن چیزی مشخص توی آن بازار شام مشکل بود، ولی وقت خواب میتوانست، درست همانطوری که مامافریتسیا در طول شبهای آرام دوران کودکی به گوشش میخواند، همان موقعی که واقعیت به مرکب رنگ پریدهای میمانست. وارد کوی رویاهایش میشد و در طول راههای آشنا قدم میزد و با دقت تمام برمیگشت مبادا که بلور نازک تخیلاتش در برخورد با روشنایی تند ترک بردارد ..."
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را اینجا بیابید.
نویسنده: جین آستین
ترجمه: رضا رضایی
ناشر: نشر نی
سال نشر: 1403 (چاپ 3)
قیمت: 260000 تومان
تعداد صفحات: 449 صفحه
شابک: 978-964-312-843-1
امتیاز کتاب: (4.3 امتیاز با رای 42 نفر)
اما اعضای خانواده بنت خیلی زود متوجه میشوند که هر قدر آقای بینگلی معاشرتی و خوشصحبت است، دارسی پرافاده و گوشهگیر است و به همه از بالا نگاهی میکند و کسی از اهالی منطقه را در شان خود نمیداند. به همین خاطر هم خیلی زود خانواده بنت، مخصوصا الیزابت دختر دوم آنها، دارسی را جزو افراد غیرقابلمعاشرت طبقهبندی میکنند و فقط به خاطر مراعات حال آقای بینگلی، حضور دارسی را تحمل میکنند!
آقای بینگلی اما با خلق خوش خود دل خانواده بنت را میبرد و خود نیز پس از مدتی دلباختهی جین، بزرگترین دختر خانواده بنت میشود. همزمان با جدی شدن رابطه بینگلی و جین، دارسی نگران میشود و بینگلی را راضی میکند تا با هم به لندن برگردند. سفر آنها به مرور باعث میشود تا ارتباط بینگلی و جین سرد شود و ...
"صغیر و کبیر فرضشان این است که مرد مجرد پولوپلهدار قاعدتا زن میخواهد.
وقتی چنین مردی وارد محل جدیدی میشود، هرقدر هم که احساسات یا عقایدش ناشناخته باشد، چنان این فرض در ذهن خانوادههای اطراف جا افتاده است که او را حق مسلم یکی از دخترهای خود میدانند.
روزی خانم بنت به شوهرش گفت: "آقای بنت عزیز، شنیدهای که ندرفیلد پارک را بالاخره اجاره دادهاند؟"
آقای بنت در جواب گفت که نه، نشنیده است.
خانم بنت گفت: "ولی اجاره شده. همین الان خانم لانگ اینجا بوده، سیر تا پیازش را گفته."
آقای بنت جوابی نداد.
زنش بیطاقت شد و با صدای بلند گفت: "نمیخواهی بدانی که چه کسی اجارهاش کرده؟"
"تو میخواهی به من بگویی. باشد، گوش میکنم."
همین دعوت کافی بود.
"بله، عزیزم، باید بدانی خانم لانگ میگوید که ندرفیلد را یک جوان پولوپلهداری اجاره کرده که مال شمال انگلستان است. روز دوشنبه با کالسکه چهاراسبه آمده بود ملک را ببیند. آنقدر خوشش آمد که درجا با آقای موریس توافق کرد. قرار است قبل از پاییز بیاید بنشیند. چند تا از خدمتکارهایش تا آخر هفته بعد میآیند به این خانه." ..."
نویسنده: مارگارت اتوود
ترجمه: سهیل سمی
ناشر: ققنوس
سال نشر: 1402 (چاپ 22)
قیمت: 280000 تومان
تعداد صفحات: 463 صفحه
شابک: 978-964-311-419-0
امتیاز کتاب: (3.8 امتیاز با رای 10 نفر)
"در اتاقی میخوابیدیم که زمانی سالن ورزش بود. روی کف چوبی لاک و الکل خورده سالن خطوط و دایرههایی دیده میشد که در گذشته برای مسابقات کشیده بودند. حلقههای تور بسکتبال هنوز بود، اما از خود تورها خبری نبود. دور تا دور سالن برای تماشاچیها بالکن ساخته بودند. احساس میکردم بوی تند عرق، آمیخته به بوی شیرین آدامس و عطر دختران تماشاچی آن زمان در مشامم مانده است. از روی عکسها معلوم بود که دخترها ابتدا دامنهای بلند، بعد مینیژوپ و بعد شورت به پا میکردهاند، و سرانجام یک گوشواره و موهای رنگشده سبز سیخ سیخ. در همین سالن مجالس رقص برپا میکردهاند: نغمه ممتد موسیقی با نوای لایه لایه نامحسوس، در سبکهای مختلف و با پیشزمینهی آوای طبلها. ضجهای حزنانگیز، حلقههای گل کاغذی، آدمکهای مقوایی و توپ چرخانی از آینه که گَردِ نور بر سر حضار در حال رقص میپاشید ..."
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را میتوانید اینجا بیابید.
نویسنده: تونی موریسون
ترجمه: نیلوفر شیدمهر، علی جباری (آذرنگ)
ناشر: دریچه
سال نشر: 1385 (چاپ 1)
قیمت: 180000 تومان
تعداد صفحات: 264 صفحه
شابک: 964-8072-04-3
"راهبهها، سبکبال میخرامند و مردانی مدهوش و شوخچشم در سرسرای هتل یونانی آواز میخوانند. رزماری ویلانوچی، همسایه دیواربهدیوار ما، که بالای کافه پدرش زندگی میکند در یک اتومبیل بیوک مدل 1939 نشسته است و نان و کره میخورد. او پنجره را پایین میکشد تا به من و خواهرم فریدا بگوید که اجازه نمیدهد داخل شویم. به او خیره میشویم. از نان او میخواهیم. اما بیشتر در پی آنیم که با نگاهمان موج خودپسندی نمایان در چشمانش را درهمبشکنیم و غرور مالکانه جلوهگر در پیچ و تابهای دهانش بههنگام جویدن غذا را خرد کنیم. به خودمان میگوییم: هروقت از اتومبیل بیرون بیاید بهجانش میافتیم و پوست سفیدش را، با خراشهای سرخفام، خط میاندازیم. او گریه خواهد کرد و از ما خواهد پرسید: "دلتان میخواهد پایین بکشم؟" و ما خواهیم گفت: "نه" نمیدانیم که اگر چنین کاری بکند چه حالی به ما دست خواهد داد یا چه خواهیم کرد. اما میدانیم که هرگاه چنین سوالی بکند میخواهد پیشنهادی اغواکننده به ما بدهد و ما باید با خودداری از پذیرش آن غرورمان را پاس داریم ..."
مشاهده و انتخاب کتابهای فهرست در بخش مشترکین