هنرپیشه‌ی مهمانی به نام کتاب!

    امتياز داده شده به اين مطلب:
    ( 1 نفر به اين مطلب امتياز داده است )

     

    پوستر سریال The Good Doctorاین روزها مشغول تماشای سریال The Good Doctor هستم. همینطوری داشتم توی اینترنت می‌چرخیدم که آن را پیدا کردم و دیدم سازنده‌اش David Shore است. او را از سریال House MD می‌شناسم که یکی از سریال‌های محبوب من است. بنابراین فکر کردم دیدن این کار جدید او هم واجب است.

    سریال خوبی است. اصولا فضای بیمارستان امکان تولید حجم زیادی از درام را به سازندگان می‌دهد (چرا فیلم‌سازان و سریال‌سازان ایرانی از این ظرفیت استفاده نمی‌کنند، نمی‌دانم؟!) بگذریم که اصلا از اطلاعات پزشکی که میان قهرمان‌های سریال ردوبدل می‌شود، سر در نمی‌آورم. اما باز هم "درامی" که نویسندگان و سازندگان سریال می‌آفرینند، منِ بیننده را روی صندلی می‌نشاند و علاقمندم می‌کند تا هجده قسمت فصل اول را یک‌به‌یک پی بگیرم تا ببینم "بعدش چی میشه!" (البته همین‌جا تکلیف را روشن کنم که House MD چیز دیگری بود و حسابش هم جداست!)

    دیدار تازه با فردی هایمور هم خوب است. الان که کارنامه بازیگری‌اش را چک کردم، یادم آمد که در دوازده سالگی (سال 2004) در یکی از فیلم‌های محبوب من بازی کرده بود. فیلم Finding Neverland که داستان نوشته شدن کتاب/نمایش پیتر پن به قلم جی. ام. بری است. جالب اینکه نقش‌های ادبی او به این خلاصه نمی‌شود. فردی نقش چارلی را در اقتباس سینمایی از "چارلی و کارخانه شکلات‌سازی" بازی کرده و یکی از نقش‌های اصلی را در اقتباس سینمایی از روی داستان "ماجراهای اسپایدرویک" برعهده داشته است.

    در این سریال اما فردی نقش دکتر شان مورفی را بازی می‌کند. جوانی مبتلا به اوتیسم که موفق شده به مرحله‌ی رزیدنسی جراحی در یک بیمارستان آموزشی برسد. دست‌اندرکاران بیمارستان در ابتدا به دلیل وضعیت او به شدت با پذیرفته شدنش در این دوره‌ی آموزشی مخالف هستند. اما با کمک حامیانی که دارد بالاخره امکان این را می‌یابد که با وجود ابتلا به اختلال اوتیسم در کنار بقیه‌ی دانشجویان رشته جراحی کار کند و ... ماجرا از اینجا آغاز می‌شود.

    نمایی از سریال The Good Doctorدلیلی که باعث شد پای این سریال را به جیره‌کتاب بکشم، بخش‌هایی از قسمت پنجم سریال بود. در این قسمت از سریال نسخه‌ای از کتاب "کشتن مرغ مینا" اثر هارپر لی بین قهرمان‌های داستان به عنوان هدیه ردوبدل می‌شود. نقش "کتاب" در این قسمت اما فراتر از یک هدیه است که در صحنه‌ای از میان کاغذی که در آن پیچیده شده درمی‌آید و بعد هم کناری گذاشته می‌شود. شاید بشود گفت در این قسمت کتاب هارپر لی یکی از هنرپیشه‌های مهمان سریال است. آنقدر مهم که در سکانس پایانی این قسمت هم حضور دارد و با خوانده شدن بخش‌هایی از کتاب (که براثر گذشت ایام جلدش پاره و مستعمل شده) توسط قهرمان اصلی، هنرپیشه مهمان آخرین دیالوگش را هم با افتخار ادا کرده و صحنه را ترک می‌کند.

    "کشتن مرغ مینا" در این قسمت از سریال، پیونددهنده‌ی شخصیت‌هاست، در داستان سریال نقشی دراماتیک دارد و از همه مهم‌تر با توجه به جایگاهی که این کتاب در آنور آب دارد (احتمالا همه‌ی دیپلمه‌های آمریکایی در مدرسه مجبور شده‌اند که حداقل یکبار آن را بخوانند) عاملی است که موجب نزدیکی بیننده با قهرمان‌های سریال می‌شود ("اِ، من هم این کتاب را خوانده‌ام!") همه این تاثیرها بر روی آدم‌هایی گذاشته می‌شود (چه سینمایی بر روی پرده، و چه واقعی در جلوی پرده) که فرهیخته و عجیب و غریب نیستند. یکی دانشجوی پزشکی است، یکی نوجوانی که از خانه فرار کرده، یکی بیماری سرطانی دمِ مرگ و ... "ما"ی بیننده هم که تکلیف‌مان روشن است.


    اگر حوصله کنم و سرفرصت بنشینم به تحقیق و تفحص، فکر می‌کنم بتوانم ده‌ها فیلم و سریال آنور آبی را فهرست کنم که در آنها کتاب‌های مختلف نقش‌آفرینی می‌کنند. این یعنی بارها و بارها بر روی پرده‌ی سینما یا صفحه‌ی تلویزیون تاکید شده که این موجود کاغذی مهم است، در زندگی ما نقش دارد و برای انتقال هوشمندانه مفاهیم می‌توان از آنها در آثار تصویری استفاده کرد. آنهم نه با شعار و دیالوگ‌های باسمه‌ای که حال آدم را از هرچه فرهنگ‌سازی است به هم می‌زند. بلکه با نقش‌آفرینی فکر شده (جالب اینجاست که فکر نمی‌کنم سازندگان این آثار در زمان خلق آنها برای خودشان اصلا رسالت فرهنگ‌سازی قائل بوده‌اند. همانطور که گفتم "کتاب" برای آنها از نظر مفهومی جایگاهی دارد که "ناچارند" برای انتقال پیام مورد نظرشان از این نماد استفاده کنند)

    نمایی از فیلم هامون ساخته داریوش مهرجوییاین نقش‌ها را مقایسه کنید با نقش‌آفرینی کمرنگ "کتاب" در "هامون" مهرجویی (هرچه فکر کردم حافظه‌ام برای پیدا کردن نمونه‌ای دیگر از نقش‌آفرینی "کتاب" در سینمای ایران یاری نداد.) به نظر من مهرجویی در هامون از "کتاب" برای انتقال مفهوم نوعی روشنفکری سطحی و تکمیل کردن تصویرِ کاریکاتورِ زندگی حمید هامون استفاده می‌کند. یعنی نتیجه اخلاقی اینکه: بیننده محترم، اگر زیاد دوروبر این نماد مورد اشاره بگردی، آخر و عاقبتت مثل حمید هامون به دارالمجانین و ناکجاآباد (البته نه از نوع Neverlandاش) خواهد کشید.

    زیاد بدجنسی نکنم. "بازی‌ای" که مهرجویی در هامون از کتاب می‌گیرد، برای داستانی که دارد و جهانی که می‌سازد مناسب است و "کار می‌کند!" (هامون هم در زمان خودش از فیلم‌های مورد علاقه‌ام بوده است.) اما مشکل اینجاست که در همین نمونه‌ی نادر نقش‌آفرینی کتاب در سینمای ایران، دوست ما نقش منفی دارد و "آدم بده‌ی" فیلم به حساب می‌آید!

    خلاصه اینکه با این نگاه، نمی‌دانم چطور انتظار داریم که این دوست خاموش‌مان"در اینور آب"  سری در میان سرها دربیاورد؟

    اگر حوصله کنم و سرفرصت بنشینم به تحقیق و تفحص، فکر می‌کنم بتوانم ده‌ها فیلم و سریال آنور آبی را فهرست کنم که در آنها کتاب‌های مختلف نقش‌آفرینی می‌کنند. این یعنی بارها و بارها بر روی پرده‌ی سینما یا صفحه‌ی تلویزیون تاکید شده که این موجود کاغذی مهم است، در زندگی ما نقش دارد و برای انتقال هوشمندانه مفاهیم می‌توان از آنها در آثار تصویری استفاده کرد. آنهم نه با شعار و دیالوگ‌های باسمه‌ای که حال آدم را از هرچه فرهنگ‌سازی است به هم می‌زند. بلکه با نقش‌آفرینی فکر شده (جالب اینجاست که فکر نمی‌کنم سازندگان این آثار در زمان خلق آنها برای خودشان اصلا رسالت فرهنگ‌سازی قائل بوده‌اند. همانطور که گفتم کتاب برای آنها از نظر مفهومی جایگاهی دارد که ناچارند برای انتقال پیام مورد نظرشان از این نماد استفاده کنند)

    نظر بدهيد

    تصویر امنیتی
    تصویر امنیتی جدید

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است